جهان گشاده ثنای تو را چو شیر دهان
زمانه بسته رضای تو را چو تیر کمر
غبار موکب تو کرده چشم گردون کور
صهیل مرکب تو کرده گوش گردون کر
فکند رمح تو هر ساعتی از آن مردم
ربود تیغ تو هر لحظهای از آن لشکر
هزار جوشن و تن در میانهٔ جوشن
هزار مغفر و سر در میانه مغفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف عظمت و جلال شخصیت محبوب خود میپردازد. او بیان میکند که جهانیان ستایش و ثنای او را سر دادهاند، اما زمانه در برابر او تسلیم شده و تلاش میکند رضایت او را جلب کند. موکب او باعث نابینایی چشمهای آسمان و کر شدن گوشهای آن شده است. همچنین، او برتری نظامی و قدرت خود را نشان میدهد، به طوری که هر لحظه از او بر دشمنانش اثر میگذارد و استخوانبندی و تجهیزاتی که در میانه نبرد است، توصیف میشود. این شعر تصویری از قدرت و دلاوری دارد.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تو در حال تمجید و ستایش است، اما زمان به خاطر تو سکوت کرده و خود را در کنترل نگه داشته است.
هوش مصنوعی: غبار حضور تو چنان است که چشم آسمان را نابینا کرده و صدای اسب تو بهقدری بلند است که گوش جهان را ناشنوا کرده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه، نیزه تو باعث میشود که مردان بیفتند و شمشیر تو هر آن، دشمنان را از میدان به در میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تجهیزات جنگی پرداخته و میگوید که هزاران زره و زنجیر در میان آن زرهها و همچنین هزاران کلاهخود و سر در میان آن کلاهخودها وجود دارد. بهعبارت دیگر، هر شخص چه بسا با زره و کلاهخودهای مختلف در میدان نبرد حاضر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.