عزیز کرد مرا باز در محل قبول
ظهیر دولت شاه و شهاب دین رسول
چنان شنید ز من شعر، کاحمد مختار
شنید وحی ز روحالامین به وقت نزول
چو در ستایش او لفظ من مکرر شد
لَطَف نمود و ز تکرار من نگشت ملول
کجا ملول شود صاحبی که گاه سخن
بود ز خاطر او نظم را فروع و اصول
ایا ستودهکریمی که شعرگویان را
ز شکر مَکْرِمت توست نکتههای فصول
کمال فضل تو داری و من به مجلس تو
چو فضل خویش نمایم بود کمال فضول
اگر هزار زبانم بود به جای یکی
سزد که رای شریفت دهد نشان قبول
تو پشت آل بتولی و هست نایب من
به مجلس تو خداوند شمع آل بتول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در ستایش عزیز و معشوقهای است که در مقام و موقعیت بلندی قرار دارد. شاعر با ابراز ارادت و عشق، به ستایش صفات و فضائل او میپردازد. او بیان میکند که حتی اگر هزار زبان هم داشته باشد، باز هم شایسته است که در حضور او فضایلش را معرفی کند. همچنین، شاعر به جایگاه بزرگ او و نقش وی بهعنوان نایب از آل نبی (ص) اشاره میکند و از محبت و لطف او در برابر تکرار ستایشهایش سخن میگوید، زیرا که عشق و محبت حقیقی نیازی به خستگی و ملول شدن ندارد.
هوش مصنوعی: مرا به خاطر محبت و لطفی که داشت، دوباره در جایگاه پسندیده و مورد پذیرش در نزد شاه و دین رسول قرار داد.
هوش مصنوعی: او به اندازهای از من شعر را شنید که مانند احمد مختار وحی را از روحالامین در زمان نزول دریافت کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که من در مورد او بارها و بارها صحبت کردم و او را ستایش کردم، او با مهربانی برخورد کرد و از تکرار صحبتهای من خسته نشد.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است کسی که به خاطرش همیشه سخن وجود دارد، دلسرد شود؟ برای او گفتن و نوشتن به مانند شاخهها و ریشههای درخت است.
هوش مصنوعی: آیا تو همان شخصیت ستوده هستی که شعرای جوان به خاطر مهربانی و کرامت تو، نکات زیبای فصول را در اشعارشان میگنجانند؟
هوش مصنوعی: تو دارای کمال و فضیلت هستی و من در حضور تو هرچه از فضیلت خود نشان دهم، مثل فضول و اضافی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر هزار زبان هم داشته باشم، باز کافی نیست که نشان بدهد تا چه حد به رأی و نظر شما احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: تو از خانواده بزرگ و محترم هستی و در محفل تو، خداوند به عنوان نور و روشنی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عزیز کرد مرا در محل عز و قبول
ظهیر دولت شاه و شهاب دین رسول
چنان شنید زمن شعر، کاحمد مختار
شنید وحی ز روحالامین به وقت نزول
چو در ستایش او لفظ من مکرر شد
[...]
همیشه روز تو چون عید و روزه ات مقبول
دلت بطاعت و دستت بمکرمت مشغول
زنفس او به لطافت همی رسند نفوس
ز عقل او متحیر همی شوند عقول
به گاه عزم دلیر و به گاه حزم حذور
گه غضب متانی، به گاه عفو عجول
مدار علم و عمل بر لطافتش مقصور
[...]
من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول
مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز
نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت
[...]
نشسته ام به خیالی که می پزم مشغول
سری ز عقل نفور و دلی ز خلق ملول
در اوفتاده به گردابِ فکر و قلزمِ عشق
که نه نهایتِ عرضش بود نه غایتِ طول
ولایتی که به دیوانگانِ عشق دهند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.