بهگوش بر منه ای ترک زلف تافته سر
مکن دلم ز دو زلفین خویش تافته تر
که من شوم به سرکوی عشق تافته دل
چو بر نهی به سرگوش زلف تافته سر
دو زلف تو چوکند زرد و سرخروی مرا
کند ز غمزه کبود آن دو چشم جادوگر
گهی دو سنبلت از لاله شنبلید کند
چو بر نهی به سرگوش زلف تافته بر
دو قفل داری بر درج لؤلؤ از یاقوت
به گرد لاله دو زنجیر داری از عنبر
همیشه بر دل سنگین خویش رحمت را
بدان دو قفل و دو زنجیر بسته داری در
اگر حقیقت دانی که هرگز از زر و سیم
نه نال آرد بار و نه سرو دارد بر
مرا ز بهر چه گویند نال زرّین رخ
تو را ز بهر جه خوانند سرو سیمینبر
ز عشق آن لب چون انگبین و شَکَّر توست
که من چو موم گدازانم و چو نی لاغر
نه ممکن است که چون من کسی ز آدمیان
چو موم و نی شود از عشق انگبین و شَکَر
دلم چو دید که خون جگر همی بارم
در انتظار تو هر شب ز شام تا به سحر
به زینهار دو زلف تو شد وگر نشدی
ز دیدگانش ببارید می چو خون جگر
اگر تو باز فرستی دل گریخته را
به جان تو که ز جان دارمش گرامیتر
ز بهر آنکه به تعلیم او توانم گفت
مدیح صدر وزیران وزیرِ نیکاختر
نظام دین هدی فخر ملک شاه جهان
که افتخار تبارست و اختیار بشر
غیاث دولت ابوالفتح اصلِ نصرت و فتح
مظفر آنکه بدو روشن است چشم ظفر
وزیر زاده وزیری که قیمت افزودست
گهر بدو چو زر سرخ یا چو عِقد گهر
نبود تا که جهان است و هم نخواهد بود
چنو و چون پدر او یکی وزیر دگر
سه چیز از او گه توقیع یافتند سه چیز
دواتْ حشمت و کاغذْ جمال و کِلکْ خطر
همی ز کاغذ و کلک و دوات او یابند
نشان حلهٔ فردوس و طوبی و کوثر
عقاب بخت بلندش همی چنان بپرد
که اندر آن نرسد وهم اگر برآرد پر
مگرکه بهره رسید آب و خاک را زکفش
که آب مسکن دُرّ گشت و خاک معدن زر
همی قضا و قدر آن کند که او خواهد
مگر شدند به فرمان او قضا و قدر
تو از ستاره شمر وصف چرخ چون شنوی
ز من شنو مشنو وصفش از ستاره شمر
سپهر کیست کمر بسته پیش دولت او
کز آفتاب سپر سازد از مجره کمر
اگرچه در کُتب از قول راویانِ حدیث
ز جودِ جعفرِ برمک روایت است و سَمَر
قیاس جعفر با او مکن که درگه جود
به بحر ماند و جوی است در لغت جعفر
ز فرّ دولت او شهریار گیتی را
همی رسد به دو پیکر درفش مهپیکر
پس از گذشتن البارسلان همی گفتند
معزّ دین پسر است و نظام مُلک پدر
اگر معزّ و نظام از جهان گسسته شدند
مظفرست پدر بوالمظفرست پسر
ز فرّ خواجه مظفر ظفر همی تابد
برابر علم رکن دین پیغمبر
منجمان جهان حکم کردهاند که او
همه جهان بگشاید چنانکه اسکندر
همی کند اثر و زیرکان چنین گویند
که بودنی همه بتوان شناختن به اثر
ایا شکوفهٔ دولت به بوستان خرد
ایا ستارهٔ حشمت بر آسمان هنر
به اتفاق خرد قدر تو شود معلوم
چنانکه قدرت ایزد به اختلاف صور
غلو کنند همی در تو شیعه و سنی
که دادت ایزد علم علی و عدل عمر
زگردش سُم شبدیز توست شرم سپهر
ز تابش مه منجوق توست رشک قمر
اگر سرشک سخای تو بر شجر بارد
رسد بهکنگرهٔ عرش شاخهای شجر
کجا ثنا و لقای تو نیست مردم را
نه فایده است ز سمع و نه منفعت ز بصر
کشیده رمح تو مانندکلک توست به شکل
اگر چه کلک تو از فتح توست کوتهتر
یکی است ماری کاو را ز آتش است زبان
یکی است ابری کاو را ز گوهرست مطر
هلاک مبتدعان مدغم اندر آن آتش
نجات مُمتَحنان مضمر اندرین گوهر
چه آتش استکه در وی هلاک شد مدغم
چه گوهر است که در وی نجات شد مضمر
مخالفان تو سیمرغ را همی مانند
که نیست هستی ایشان درست جز به خبر
کسی مباد که بیرون نهد ز خط تو پای
که بیخطر شود و جان دهد به دست خطر
خدایگانا کاری که در خراسان رفت
جهان و خلق جهان را عجایب است و عِبَر
زشرح آن همهگویندگان فرو مانند
که درگذشته ز حدّست و برگذشته زمَرّ
ز بیم کشتن و تاراج عالمی بودند
نهاده دست به سر بر چهار سال و به بر
سپهکشی شده انصاف و عدل را منکر
ز غارت و ستم آورده عادتی مُنکَر
زکارنامهٔ او بود در ولایت شور
ز بارنامهٔ او بود در خراسان شر
قضا بیامد و آنکارنامه کرد هَبا
قدر بیامد و آن بارنامه کرد هَدَر
بدید زیر و زبر تخت و بخت و رایت خویش
همان که کرد خراسان به قهر زیر و زبر
ز دیده آب گشاد از اجل سپر بفکند
همان که بر سر آب از هوس فکند سپر
اگر نبود مدارا و صلح پیشهٔ او
نهفته شد ز مدار سپهر زیر مدر
بسی طلسم و حذر گرد خویش ساخته بود
شکستهگشت به دست قضا طلسم و حذر
ستم چو آتش افروخته است و هست او را
هلاک سود ستمکار در دخان و شرر
رسید نعمت و شادی و امن و راحت و نفع
گذشت محنت وتیمار و خوف ورنج وضرر
عنایت تو دلیل سعادت فلک است
یکیبه چشم عنایت به سوی خلق نگر
فلک به چشم عنایت کند به خلق نگاه
چو تو به چشم عنایت کنی به خلق نظر
تو جوهری و صلاح جهانیان عَرَض است
عَرَض چگونه بُوَد پایدار بی جوهر؟
از آن زمین که بر او لشکری بود انبوه
نفر گسسته شود چون گسسته شد لشکر
دعای خلق نشابور لشکری است تو را
که نگسلدش همی ساعتی نفر ز نفر
یکی منم که دعاهای تو عشیرت من
چو قل هوالله والحمد کردهاند ازبر
به نعمت تو که در غیبت تو داشتهام
لب ازفراق تو خشک و زبان به شکر تو تر
به مجلس تو ز تقصیر خویش ترسانم
چو عاصیان ز نهیبگناه در محشر
مرا بپرور و عذری که گفتهام بپذیر
که صدر عذر پذیری تو و رهی پرور
خدایگان وزیران تویی به حشمت و جاه
امام بار خدایان تویی به دولت و فرّ
ز نایبات مرا جاه تو بس است پناه
ز حادثات مرا فرّ تو بس است مَفَرّ
تورا به فر خدای و خدایگان جهان
خجسته باد حضر فر خجسته باد سفر
همیشه تا که بود رفتن جهانداران
گه از حضر به سفر گاهی از سفر بحضر
همیشه بوسهگه خسروان رکاب تو باد
چنانکه بوسهگه حاجیان مقام و حجر
رسیده باد همیشه خصوصگاه فتوح
ز مجلس تو به گردون نوای خنیاگر
جهان مسخر حکم تو و زمانه مطیع
قضا غلام و قدر بنده و فلک چاکر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیباییهای معشوق میپردازد و با استفاده از تشبیهات و استعارات، احساسات شاعر را نسبت به محبوبش ابراز میکند. شاعر در این اشعار به زلفها، چشمان محبوب و آثار عشق بر دل و جانش اشاره میکند و احساساتی چون شوق، اندوه و عشق را به تصویر میکشد.
شاعر همچنین مدح وزیر و فرمانروایان را در این شعر میگنجاند و به ویژگیهای مثبت آنها اشاره میکند. او با ذکر نعمتها و عدل وزیر، بر تاثیر او در بهبود حال مردم و دین تأکید میکند. در نهایت، شاعر از خداوند و عنایت او برای پیشرفت و سعادت روزگار تمنا میکند.
به طور کلی، این شعر ترکیبی از عشق ورزی و مدح حکام است که در آن زیباییهای محبوب و ویژگیهای نیکو از حاکمان ثابت شده است.
هوش مصنوعی: به گوش من گوش نده، ای کسی که زلفهایت تابدار است. سر خود را بر من نگذار؛ دلم از دو زلف خودت بیشتر پیچیده و تابدار است.
هوش مصنوعی: من به عشق میخواهم برسم و دلباختهام، مثل اینکه وقتی به موهای تابخوردهات نزدیک میشوم، کار بیخود میکنم و دلم شاد میشود.
هوش مصنوعی: دو زلف تو، یکی زرد و دیگری قرمز است و چهره من را تحت تأثیر قرار میدهد. آن دو چشم جادویی تو، باعث میشود که من متاثر از غم و اندوه باشم.
هوش مصنوعی: هر گاه دو گل سنبل تو، بوی لاله را پراکنده میکند، وقتی که زلف بافتهات را بر روی گوش میگذاری.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و قیمتی بودن مرواریدها اشاره شده است. میتوان گفت که دو قفل بر روی دُرّهایی از یاقوت وجود دارد، و در کنار اینها، درخت لاله هم با زنجیرهایی از عطر و خوشبویی مانند کهربا آراسته شده است. این تصویر نشاندهندهی زیبایی و ارزش اشیاء و طبیعت است.
هوش مصنوعی: همیشه بر دل سنگین خودت مهر و رحمت را با دو قفل و دو زنجیر محکم نگه داشتهای.
هوش مصنوعی: اگر حقیقت را بشناسی، متوجه میشوی که نه طلا و نقره از باران شکایت میکنند و نه سرو از ویژگیهای خود ناراضی است.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر من شکایت میکنند؟ چهرهی طلایی تو چرا به خاطر من به سرو نقرهای تشبیه میشود؟
هوش مصنوعی: از عشق تو، لبهای تو مثل عسل و شکر است و من مثل مومی ذوب شده و مثل نیِ لاغر میرقصم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند مانند من از عشق به حالت مومی و نرم درآید و شیرینی و خوشی را تجربه کند.
هوش مصنوعی: دل من وقتی که به یاد تو خون جگرم را میریزد، هر شب از غروب تا سحر در انتظار توست.
هوش مصنوعی: دو زلف تو چون زینتی است که از آن میترسم و اگر تو در دیدگانش نباشی، اشکهایم همچون خون جگر خواهد بارید.
هوش مصنوعی: اگر تو دوباره دل شکسته را به خود بازگردانی، من جان خود را که برایم عزیزتر از زندگی است، در اختیار تو قرار میدهم.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم در ستایش و مدح او صحبت کنم، به خاطر او که وزیر نیکوکار و خوشبختی است.
هوش مصنوعی: نظام دین هدایت و رستگاری، افتخار و زینت شاه جهان است که برتری نسبی دارد و انسانها را در انتخاب و اختیار یاری میکند.
هوش مصنوعی: کمک و یاری دولت ابوالفتح، اصلیترین دلیل پیروزی و فتح است؛ کسی که به وسیله او، چشم پیروزی روشن شده است.
هوش مصنوعی: فرزند وزیر که مدعی مقام و جایگاه والایی است، برای او قیمتی افزوده شده و ارزشش به اندازه طلا یا جواهر باارزش است.
هوش مصنوعی: همیشه و تا زمانی که دنیا وجود دارد، کسی مثل او وجود نخواهد داشت و همانند پدرش، او را نیز فرد دیگری جایگزین نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: سه چیز از او فهمیده شده است: یکی دوات که نشانهٔ احترام و شأن است، دیگری کاغذ که نماد زیبایی و جلوه است، و سوم کِلک که نمایانگر خطر و حساسیت در نوشتن یا بیان است.
هوش مصنوعی: از کاغذ و قلم و دوات، نشانهایی از لباسها و نعمتهای بهشتی و درخت کوثر به دست میآید.
هوش مصنوعی: عقاب با بالهای بلندش به قدری بالا میپرد که حتی خیال و تصور هم نمیتواند به آنجا برسد، اگر پرواز کند.
هوش مصنوعی: اگر بهرهای از آب و خاک به دست آید، آب میتواند به جایگاه سنگهای قیمتی برسد و خاک نیز میتواند به منبع طلا تبدیل شود.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر آنچه را که خدا بخواهد، انجام میدهد؛ مگر اینکه اراده و فرمان او موجب تغییراتی در سرنوشت و تقدیر شود.
هوش مصنوعی: اگر تو وصف چرخ را از ستاره بشنوی، از من نشنو، چون خودت هم از ستاره درک و مفهوم چرخ را برآورد میکنی.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی میپردازد که در برابر مقام و قدرتی بزرگ و با منزلت قرار دارد. شاعر به نوعی به عظمت و قدرت این مقام اشاره میکند که حتی آفتاب نیز از درخشش و شدت آن تأثیر میپذیرد و به نوعی از آن فاصله میگیرد. بنابراین، این تصویر نشاندهندهی عظمتی است که در برابر این قدرت محسوس است.
هوش مصنوعی: هرچند در کتابها از زبان راویان حدیث درباره بخشندگی جعفر برمک نقل شده است و داستانهایی از او وجود دارد.
هوش مصنوعی: با او قیاس نکن، چون درگاه بخشش مانند دریا است، اما جویبار کوچکی در لغت جعفر.
هوش مصنوعی: از شکوه و عظمت او، فرمانروای جهان به دو شکل، پرچم زیبای ماهمانندش را میبیند.
هوش مصنوعی: پس از فوت البارسلان، همه میگفتند که معزّالدین پسر او و نظامالملک پدرش است.
هوش مصنوعی: اگر عزت و نظم از جهان رخت بربندند، پدر مظفر و پسر بوالمظفر به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: از قدرت و بزرگی خواجه مظفر، پیروزی و موفقیت بر علم و استاندارد دین پیامبر درخشندگی مییابد.
هوش مصنوعی: منجمان جهان پیشبینی کردهاند که او مانند اسکندر، قدرتی عظیم خواهد یافت و موجب تغییرات بزرگ در جهان خواهد شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که افراد باهوش و زیرک همواره آثار و نشانهها را بررسی میکنند و بر این باورند که میتوان هر چیزی را از روی نشانههایش شناخت.
هوش مصنوعی: آیا مانند شکوفهای در باغ دانش هستی، یا همچون ستارهای در آسمان هنر؟
هوش مصنوعی: با همفکری و خرد جمعی، ارزش و اعتبار تو آشکار میشود، همانطور که قدرت خداوند در تنوع و تفاوت اشکال و مظاهر عالم مشخص میگردد.
هوش مصنوعی: شیعه و سنی دربارهی تو سخنهای زیادی میگویند و هر کدام صفاتی را به تو نسبت میدهند. تو از طرف خداوند دانش علی و عدالت عمر را به ارث بردهای.
هوش مصنوعی: این بیت درباره زیبایی و جذابیتی است که از حرکت و جلوههای خاص شبدیز (اسب مجازی) و نور ماه ناشی میشود. شاعر با اشاره به تاثیر و شکوه این زیبایی، بر این نکته تاکید میکند که آسمان و ماه نیز از درخشش و جذابیت آن شبدیز شرمنده و غبطهخورند. به عبارت دیگر، زیبایی و جلوههای آن اسب به قدری خیرهکننده است که حتی آسمان و ماه نیز تحت تاثیر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر اشکهای محبت و بخشش تو بر درختی بریزد، آن درخت تا بالاترین آسمانها خواهد رسید.
هوش مصنوعی: کجا میتوان به تو را ستایش کرد و به تو رسید، در جایی که برای مردم نه از شنیدن تو سودی است و نه از دیدن تو منفعتی به دست میآید؟
هوش مصنوعی: شکل و قامت نیزه تو همچون شاخ و برگ درخت است و اگرچه شاخ و برگهای درخت از پیروزی تو نشأت میگیرد، اما به طور کلی، قد و بلندی آن کمتر است.
هوش مصنوعی: یک ماری وجود دارد که زبانش از آتش ساخته شده و همچنین ابر باری وجود دارد که بارانش از گوهرهاست.
هوش مصنوعی: مبتدعان به دلیل گمراهیشان به عذاب و نابودی دچار خواهند شد و در عوض، افرادی که مورد آزمایش قرار گرفتهاند و درونشان حقیقتی نیکو وجود دارد، به وسیله این گوهر نجات پیدا خواهند کرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از دو موضوع مهم است. اول، آتش و شدت آن که میتواند به نابودی و هلاکت منجر شود. دوم، گوهر و ارزشهای درونی که در گزند شرایط سخت، همچنان وجود دارند و میتوانند زندگی و نجات را به ارمغان بیاورند. به نوعی، این مضمون به تضاد بین خطر و نجات، و عمیقتر از آن، به ارزشهای نهفته در وجود انسان پرداخته است.
هوش مصنوعی: مخالفان تو مانند سیمرغ هستند، اما وجودشان برای همه فقط در خبر است و حقیقتی از خود ندارند.
هوش مصنوعی: هیچ کس نباید از راه تو خارج شود، زیرا این کار او را در امان نمیسازد و جانش را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ! در خراسان اتفاقاتی افتاده که برای دنیا و مردم آن پر از شگفتی و درس عبرت است.
هوش مصنوعی: کسانی که دربارهی داستانهای گذشته صحبت کردهاند، به قدری در تحلیل و تفسیر غرق شدهاند که دیگر از مفهوم اصلی آنها دور شدهاند و از مرز درک صحیح فراتر رفتهاند.
هوش مصنوعی: از ترس کشته شدن و حجم گستردهای از آسیب و ویرانی، آنها دست بر سر گذاشتند و در این چهار سال به تلاش پرداختند.
هوش مصنوعی: بهنظر میرسد که بیعدالتی و ظلم در جامعه فراگیر شده و این وضعیت به یک عادت ناپسند تبدیل گشته است. عدالت و انصاف به حاشیه رانده شده و در جای خود دیگر قابل توجه نیستند.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که آثار و کارهای او در سرزمین شور و حال و هوای آن جا دیده میشود، و همچنین از بار و مسئولیتهایی که او در خراسان بر دوش داشته، یاد شده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت فرا رسید و آن دفتر کارها را بر باد داد، سرنوشت دوباره بهصورت موثر جلوهگر شد و آن بارنامه را هم بیفایده کرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مشاهده و تحلیل وضعیت و سرنوشت خود میپردازد و اشاره میکند که همانطور که خراسان به شکست و تلخی دچار شده، حالا او نیز در حال تجربه مشکلات و چالشهای فراوان در زندگی و وضعیت اجتماعیاش است. به نوعی، او از تغییرات و نوساناتی که در زندگیاش رخ داده، سخن میگوید و به عدم ثبات و تحول در موقعیت خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشمانش اشک میریزد و دیگر نمیتواند خود را از خطر مرگ محافظت کند، درست مانند کسی که به خاطر هوس و خواستههایش، از خود دفاع کرده و حالا در برابر آب، خود را بیپناه میبیند.
هوش مصنوعی: اگر او نرمش و صلح پیشه نمیکرد، در مدار حیات و بین دو آسمان باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: بسیاری از تهدیدها و موانع را برای خود ایجاد کرده بود، اما در نهایت، این موانع به دست تقدیر و سرنوشت از بین رفتند.
هوش مصنوعی: ستم مانند آتش شعلهور شده است که باعث نابودی میشود و ستمگر در دود و شرارههای آن به هلاکت میرسد.
هوش مصنوعی: سرو سامان و خوشی و امنیت و آسایش و سود به دست آمد و از درد و رنج و ترس و زحمت و زیان گذشتهایم.
هوش مصنوعی: مهر و لطف تو نشانهی خوشبختی عالم است، فقط یک نگاهی با لطف به سوی مردم بینداز.
هوش مصنوعی: اگر تو به بندگان خود با نگاه مهربان بنگری، آنگاه آسمان هم با لطف و رحمت خویش به آنها نگاه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: تو همچون جوهری ارزشمند هستی و سایر امور دنیوی فقط ظاهر و زودگذرند. چیزی که تنها به ظاهر بپردازد، چگونه میتواند پایدار بماند در حالی که اصل و جوهر آن در درون توست؟
هوش مصنوعی: از سرزمینی که لشکری بزرگ در آن بودند، نفرات آن از هم پاشیده میشوند، همانطور که لشکر متلاشی شده است.
هوش مصنوعی: دعای مردم نشابور، به مانند نیرویی عظیم است که باید مراقب باشی تا هیچ فردی از آن جدا نشود و این اتحاد و همبستگی را در هر لحظه حفظ کنی.
هوش مصنوعی: من یکی هستم که دعاهای تو برای من مانند خانوادهای است که از دل و جان به خاطر تو و محبتهایت شکل گرفتهاند.
هوش مصنوعی: به خاطرههای خوشی که در غیاب تو داشتهام، دلم از دوریات بیرمق و زبانم به خاطر نعمتهای تو پر از شکر و سپاس است.
هوش مصنوعی: من از اشتباهات خود میترسم و در برابر تو مثل گناهکاران در روز قیامت وحشتزده هستم.
هوش مصنوعی: لطفاً مرا پرورش بده و عذری که بیان کردهام را بپذیر، زیرا تمام دلیل و بهانه من به خاطر تو و برای توست.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ و با شکوه، تو همان وزیران را در مقام والای خود داری و برترین مقامها را در دست توست. تو با قدرت و عظمت خود، برتر از دیگران قرار داری و دولت و شکوه تو همگان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: وجود تو برای من کافی است تا از مصیبتها و مشکلات در امان بمانم. ترس و نگرانیهایم را با قدرت و حمایت تو به فراموشی میسپارم.
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی خوشبختی و سعادت دارم، هم در حضورت و هم در سفرهایت.
هوش مصنوعی: جهانداران همیشه در رفت و آمد هستند؛ برخی اوقات در زندگی روزمره و برخی اوقات در سفر.
هوش مصنوعی: همیشه جایی که پادشاهان و بزرگمردان هستند، مورد توجه و احترام تو باشد، مانند جایی که حجاج در کنار مقام ابراهیم و حجر اسماعیل قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: همیشه باد خوشی و شادی سرشار از پیروزی و موفقیت که از محفل تو به آسمانها میرسد و صدای خوش آواز خوانی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: جهان تحت تسلط فرمان توست و زمان هم تابع سرنوشت قرار دارد. قضا مثل یک خدمتکار و قدر مانند یک بنده است و آسمان به عنوان خدمتی در اختیار تو قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.