جهان خواهد شد از خوبی چنان تا هفته دیگر
کهگویی جنهالفردوس را بگشاد رضوان در
جوانی از پس پیری کنون خواهد شدن ممکن
که باغ پیر تا ده روز خواهد شد جوان از سر
ز کاشانه به راغ آیند و بنمایند خوبان رخ
ز بیغوله بهباغآیند و بگشایند مرغان پر
سرشک ابر دیبا باف بافد بر زمین دیبا
نسیم باد عنبر سوز سوزد در هوا عنبر
بگرید ابر هر ساعت بهسان دیدهٔ عاشق
بخندد هر زمانی باغ همچون چهرهٔ دلبر
چنان کزکوههٔ پیلان بغُرّد کوس در هیجا
ز ابر تیره هر ساعت خروشی برکشد تندر
نماید خویشتن قوس قزح چون چنبری رنگین
که باشد در زمین پنهان یکی نیمه از آن چنبر
چو پوشیده ز پیراهنکه هر یک را بود پیدا
بهتن جامه یکی اخضر یکی احمر یکی اصفر
به دست باغبانان از بنفشه دستهها باشد
چو چینی قُرطهای کان قُرطه دارد رنگ نیلوفر
چنانکز بازوی نازک به دندان گوشت برگیری
شود چون نیل و از دندان بدو ماند اثر اندر
ز بهر دیدن گلزار عبهر دیده بگشاید
سرشک ابر نوروزی چکد در دیدهٔ عبهر
چو از مینا یکی ساعد ز سیم پاکش انگشتان
بهکف بر ساغر زرین و مروارید در ساغر
کنون هر ساعتی در باغ قومی عاشقان بینی
زَبَرجدشان به زیر پای و مرواریدشان از بر
یکی با ناله و زاری ز هجر ماه سنگین دل
یکی با نعره و شادی ز وصلِ سروِ سیمینبر
به کوه از لاله کبکان را شود شنگرفگون بالین
به دشت از سبزهگوران را شود زنگارگون بستر
هوا هر شبگلاب آرد زند بر روی آذرگون
صبا هر شب عبیر آرد زند در زلف مشکین پر
بیفزاید بهار نو بهگوناگون نگار نو
نظام مجلس بزم و نظام دین پیغمبر
قوام شرع فخرالملک فرزند قوامالدین
مظفر کز ظفر دارد مزاج و صورت و جوهر
خداوندی کز او اسلاف را فخرست تا آدم
هنرمندی کز او اعقاب را جاه است تا محشر
هزاران صورت جان است در اوصاف او مدغم
هزاران عالم پیرست در اخلاق او مضمر
بسوزد آذر اندر آب اگر خشمش کند نیرو
وگر عفوشکند نیرو ببندد آب در آذر
فلک دریا نه بس باشد کجا رایش بود کشتی
زمینکشتی نه بس باشد کجا حلمش بود لنگر
ایا راضی ز تو در خُلد جان خواجهٔ ماضی
نژاد او سر ملک است و آن سر را تویی افسر
اگر گوهر بود پیرایهٔ هر شخص در گیتی
تو آن شخصی که هست اخلاق تو پیرایهٔ گوهر
خداوندِ بزرگانی و مخدومِ خداوندان
چه اندر دولت سلطان چه در ملک ملک سنجر
چهل سال است تا صدر بزرگی و جلالت را
فزودست از مبارک شخص تو جاه و جلال و فر
ستودندت خردمندان به لطف صورت و سیرت
گزیدندت خداوندان به حسن مخبر و منظر
امیری کردی و بودی بدان کار اندرون زیبا
وزیری کردی و بودی بدان شغل اندرون درخور
به روز بزم در مجلس نبودت هیچکس همتا
به روز رزم درموکب نبودت هیچکس همبر
گه از مشرق سوی مغرب نوشتی طُغری و نامه
گه از مغرب سوی مشرق کشیدی رایت و لشکر
گه از بیم غلامانت تبه شد خانه بر خاقان
که از سهم سوارانت سیه شد قصر بر قیصر
جوان و پیر بوسیدند توقیعت به هر بقعه
بزرگ و خرد پوشیدند تشریفت بههر کشور
ثناگفتند عدلت را امامان بر سر کرسی
دعا کردند عمرت را خطیبان از سر منبر
ز تاریخ آن نپندارم که باشد در جهان کس را
فزون زین قوت و قدرت فزون زین حشمت و مفخر
کنون کاشفته شد گیتی گزیدی عزلت و عطلت
که عُطْلَت به ز قال و قیل و عزلت به ز شور و شر
سلامت به بههر حالی چو غَدّاری کند گردون
فراغت به ز هر کاری چو مکاری کند اختر
فلک بازیگری طرفه است و بازیها بگرداند
که داند کرد بازیها که خواهد کرد بازیگر
جهان مانند بیماری است کز بحران برون آید
علاجش کن به اندیشه مگر لختی شود بهتر
دوگیتی آفرید ایزد یکی دنیا یکی عقبی
به رحمت وعده کرد آنجا به زحمت وعده کرد ایدر
ز بهر زحمت دنیا به طاعت تن همی رنجان
ز بهر لذت عقبی به عشرت جان همی پرور
گهی در باغها بخرام و خوبان را تماشاکن
گهی در راغها بنشین و با آزادگان می خور
یکی کاخ همایون را برآوردی به پیروزی
همه جشن همایون کن بدین کاخ همایون در
ندیدم در همهگیتی ازین فرخندهترکاخی
که هم عیوق را تخت است و هم خورشید را منظر
مغرّق بینم اندر زر سراسر سقف و دیوارش
ز بهر تو مگر یزدان جهانی آفرید از زر
همی پیدا ز اشکالش جمال قصر نوشروان
همیگیرند ز امثالش مثال سد اسکندر
ز بس تمثال رنگارنگ و بس تصویرگوناگون
ازمین ارتنگ مانی شد، سرایت خانهٔ آزر
کشیدستند بر سقفش توگویی جامهٔ دیبا
فکندستند در صحنش تو گویی تختهٔ مرمر
بهاری را همی ماند ریاحینش همه صورت
بهشتی را همی ماند درختانش همه پیکر
بهشت است این علی التحقیق و حوران اند پیکرها
تو رضوانی و جام می به دست از چشمهٔ کوثر
خداوندا، اگر کردم بسی تقصیر در خدمت
بگویم عذر آن تقصیر اگر داری مرا باور
نکو عهد و نکو محضر مرا بسیار خواندستی
به تقصیری که کردستم مخوان بدعهد و بدمحضر
معاذالله که بدعهدی کند دیرینه مداحی
که دارد چون تو ممدوحی سخندان و سخنگستر
به تقصیر اندرون هر چند دارم زلت بیحد
زبان بگشای و دل خوش کن که دارم خدمتی بیمر
شفیع من معینالملک و شعر است اندرین مجلس
نپندارم که با این دو، شفیعی بایدم دیگر
همیشه تاکه از دریا برآید لؤلؤ لالا
همیشه تا که از گردون بتابد کوکب و اختر
چو دریا باد بر لولو ز مدحت خامه و خاطر
چو گردون باد پر کوکب ز نامت نامه و دفتر
خرد جان تو را مونس طرب بزم تو را عاشق
فلک بخت تو را بنده ملک تخت تو را چاکر
رسیده هر زمان سعدی زگردون سوی ایوانت
وز ایوانت سوی گردون شده آواز خنیاگر
همه عمر تو در نیکی همه روز تو در شادی
دلیلت دولت عالی مُعینت ایزد داور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای بهار و تحولی که در طبیعت و زندگی انسانها حاصل میشود، میپردازد. او از جوانی و شادابی دوباره باغها و گلها صحبت میکند و به حالتی از خوشحالی و امیدواری اشاره دارد که همچون روزهای بهاری به وقوع میپیوندد. شاعر قدرت طبیعت را به تصویر میکشد و میگوید که غمی نیست و همه چیز به سمت زیبایی میرود. همچنین، او به ستودن شخصیتی میپردازد که در نظام و دولت نیکوکار و با فضیلت است و بر مقام و عظمت او تأکید میکند. او به مفهوم عذرخواهی و نیت نیک نیز اشاره کرده و از ایزد طلب بخشش میکند. در نهایت، شاعر با امیدواری به آینده، زیباییهای زندگی را جشن میگیرد.
هوش مصنوعی: دنیا به قدری خوب و زیبا خواهد شد که گویا در بهشت را رضوان باز کرده است و این تغییر به زودی و تا هفته دیگر قابل مشاهده خواهد بود.
هوش مصنوعی: جوانی میتواند بعد از پیری دوباره به وجود بیاید، زیرا باغ کهنسال میتواند در مدت کوتاهی دوباره جوان و سرسبز شود.
هوش مصنوعی: خوبان از خانهها به بیرون میآیند و صورتهای زیبای خود را نشان میدهند. پرندگان از لانههای خود به باغ میآیند و بالهای خود را باز میکنند.
هوش مصنوعی: ابرهای نازک و لطیف مانند دیبا بر زمین میبارند و نسیم خوشبو و معطر مانند عنبر در هوا میوزد.
هوش مصنوعی: هر لحظه ابرها مانند چشمان یک عاشق میبارند و در هر زمانی باغ مثل چهره محبوب زیبا و شاداب است.
هوش مصنوعی: مثل اینکه از کوههای بزرگ صدای طبل به گوش میرسد و در دل ابرهای تیره هر لحظه رعد و برقی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: شخصیت او مانند قوس قزح است، همانطور که یک حلقه رنگین است که در زمین پنهان شده و تنها نیمی از آن قابل رویت است.
هوش مصنوعی: هر کس که لباس پوشیده، رنگ و طرحهای متفاوتی دارد. برخی لباس سبز، برخی قرمز و برخی زرد به تن دارند.
هوش مصنوعی: باغبانان دستههایی از بنفشهها میچینند که مانند دستهای از گلهای نیلوفر رنگین هستند.
هوش مصنوعی: چنان که اگر کسی با بازوی نازک و ظریف خود تکهای گوشت را به دندان بگیرد، اثر دندان بر آن باقی میماند و رنگ آن هم مانند نیل میشود.
هوش مصنوعی: برای دیدن باغ و گلها، چشمانم را باز میکنم و اشکی چون باران بهاری از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی که از جامی زیبا و از نقره ساخته شده، دست صاف و لطیف او انگشتانش را بر روی جام زرین و مرواریددار قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اکنون هر لحظه در باغی از عاشقان، جواهراتی زیبا زیر پایشان و مرواریدهایی در دستانشان میبینی.
هوش مصنوعی: یکی با غم و اندوه از جدایی معشوقی سنگیندل، دیگری با شادی و هیاهو از ملاقات و وصال محبوبی زیبا و ظریف.
هوش مصنوعی: کوه به رنگ قرمز لالههای کبود در میآید و دشت از سبزهها به رنگ زنگاری درمیآید.
هوش مصنوعی: هوا هر شب عطر گلاب را بر چهره سرخ صبح میپاشد و همچنین هر شب عطر خوش را در زلفهای سیاه و پرپشت میگذارد.
هوش مصنوعی: بهار جدید با زیباییهای مختلفی همراه است و میتواند به نظم و ترتیب مجالس شادمانی و اصول دین پیامبر کمک کند.
هوش مصنوعی: فخرالملک، فرزند قوامالدین مظفر، بنیادگذار دین و شریعت است. او با پیروزیهایش، هم حالتی خوب دارد و هم ویژگیهای درخشان و اصیل.
هوش مصنوعی: خداوندی که نیاکان به او افتخار میکنند، همانند آدمی که نیکوکار است و نسلهای آینده نیز به او مباهات خواهند کرد تا روز قیامت.
هوش مصنوعی: در وجود او هزاران حقیقت و روح نهفته است. در ویژگیهای او، هزاران جهان و کهکشان به طور عمیق وجود دارند که در رفتار و اخلاق او نمایان است.
هوش مصنوعی: اگر آتش در آب ناراحت شود، میسوزد و اگر در خاموشی بماند، آب میتواند آتش را خاموش کند.
هوش مصنوعی: آسمان و دریا نمیتوانند به تنهایی کافی باشند، هرگاه که اراده کند. همچنین، زمین هم نمیتواند به تنهایی کافی باشد، چون هرگاه که صبر و شکیباییاش در کار باشد، دیگر نیازی به لنگر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: آیا تو از حال و هوای کسی که در بهشت راضی است، باخبر هستی؟ او از نسل بزرگان گذشته است و بر ریاست و فرمانروایی اش، تو تاج و افتخاری.
هوش مصنوعی: اگر هر شخص در دنیا داراییاش، مانند جواهر باشد، تو با اخلاق و رفتار خود، نشاندهندهی ارزش واقعی آن جواهر هستی.
هوش مصنوعی: خداوندی که بزرگانی را به خود اختصاص داده و مورد احترام قدرتمندان است، نه تنها در زمان سلطنت سلطان بلکه در سرزمین پادشاه سنجر نیز حاضر و ناظر است.
هوش مصنوعی: چهل سال است که بزرگی و جایگاه تو به خاطر شخصیت مبارکت بیشتر شده و به مقام و عظمت افزوده است.
هوش مصنوعی: خردمندان به خاطر زیبایی چهره و اخلاق تو تو را ستایش کردند و بزرگان به خاطر جذابیت سخن و چشمانداز تو انتخابت کردند.
هوش مصنوعی: تو در مقام امیری زیبایی و در شغل وزیری نیز شایستگی لازم را داری.
هوش مصنوعی: در روزی که در مجلس دور هم جمع شده بودیم، هیچ کس مانند تو نبود. و در روزی که در میدان جنگ حضور داشتی، باز هم هیچ کس شبیه تو نبود.
هوش مصنوعی: گاهی از سمت شرق تا غرب، طغری و نامهای نوشتی و گاهی هم از سمت غرب تا شرق، پرچم و لشکر خود را به اهتزاز درآوردی.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر ترس از بردگان تو، خانهی پادشاه بر اثر نافرمانی آنها ویران میشود، همانطور که به خاطر سهم سواران تو، قصر قیصر دچار تاریکی و نابودی میگردد.
هوش مصنوعی: جوانان و سالمندان در هر مکان بزرگ و کوچک، به خاطر مقام و اعتبار تو، تو را مورد احترام قرار دادند و در هر کشوری به تو ارادت ورزیدند.
هوش مصنوعی: ستایش و مدح شما را امامان در جایگاه دعا بیان کردند و خطیبان از بالای منبر برای عمر شما دعا کردند.
هوش مصنوعی: من فکر نمیکنم که در تاریخ کسی را ببینم که از این قدرت و عظمت، بیشتر یا برتر باشد.
هوش مصنوعی: اکنون دنیا به خوبی آشکار شده است و تو به دوری از جمع و تنهایی روی آوردهای، چرا که آرامش در عدم سخنگویی و در دوری از حواشی زندگی بهتر از گفتوگوهای بینتیجه و شلوغیهاست.
هوش مصنوعی: سلامتی در هر حالتی به خوبی ادامه مییابد، همانطور که بلایای دنیا به دور از ما میگردند. آسودگی از هرگونه دغدغه و کاری به بهترین شکل ممکن برای ما ایجاد میشود، همانطور که ستارهها به نحو احسن در آسمان درخشیدن خود را ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: آسمان همانند یک بازیگر ماهر است که نقش ها و بازی ها را به خوبی به نمایش میگذارد. او میداند چه زمانی چه نقشی را باید ایفا کند و چه تغییراتی باید در زندگی ایجاد کند، زیرا خودش آگاه است از بازیهایی که باید انجام دهد.
هوش مصنوعی: جهان همچون بیماری است که از بحران رهایی مییابد. باید با تفکر و تدبیر به درمان آن پرداخت تا شاید کمی بهبود یابد.
هوش مصنوعی: خداوند دنیا و آخرت را خلق کرد؛ برای دنیای ما وعدهی رحمت داده و برای آخرت وعدهی سختی و زحمت.
هوش مصنوعی: آداب و مشقتهای زندگی دنیوی به خاطر اطاعت و انجام وظایف، به ما فشار میآورد، و ما برای رسیدن به لذتی که در جهان پس از مرگ وجود دارد، روح خود را پرورش میدهیم.
هوش مصنوعی: گاهی در باغها بگرد و به تماشای زیباییها بپرداز و گاهی در دشتها بنشین و با آزادگان وقت بگذران و لذت ببر.
هوش مصنوعی: یک نفر توانسته است کاخ باشکوهی را بسازد و با این موفقیت، همه جشنهای مربوط به بزرگداشت این کاخ را برپا کند.
هوش مصنوعی: در هیچکجای دنیا، من کاخی را خوشیمنتر از این ندیدم که هم تخت عیوق (شیرینپندار) را در خود دارد و هم برای خورشید، چشمانداز زیبایی فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: میبینم که این خانه با طلا پوشیده شده و تمام سقف و دیوارهایش برای تو زینت داده شده است. آیا خداوند جهانی را از طلا نیافریده است؟
هوش مصنوعی: اشکال قصر نوشروان نشاندهنده زیبایی آن است و مثال سد اسکندر نیز میتواند به قدرت و استحکام آن اشاره کند. این دو مقایسه به ما میگوید که زیبایی و قدرت در آثار و بناهای بزرگ به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود انواع مختلف و زیبا از تصاویر و نمادها، خانهٔ آزر تبدیل به مکانی پر از رنگ و زیبایی شده است.
هوش مصنوعی: گویی بر روی سقفش پارچهای لطیف و زیبا را انداختهاند و در حیاطش هم گویی تختهای از سنگ مرمر قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: بهار به قدری زیبا و دلپذیر است که گلهای آن همه ظاهری بهشتی دارند، و درختانش هم به شکل موجودات زیبا و خوشمنظره به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: این مکان بهشتی است و افرادی زیبا و دلربا در آن حضور دارند. تو مانند رضوان، نگهبان بهشت، هستی و در دستت جامی است از چشمهای نیکو.
هوش مصنوعی: خدایا، اگر در خدمت به تو اشتباهات زیادی کردهام، خواهش میکنم بگو تا عذرخواهی کنم، اگر تو مرا قبول داری.
هوش مصنوعی: تو بارها از من خواستی که به خوبی رفتار کنم و به یاد داشته باشی که به خاطر خطاهایم مرا بدعهد و بدقامت خطاب نکنی.
هوش مصنوعی: خدا نخواست که شخصی که به مدت طولانی از تو مدح میکند، به تو خیانت کند؛ زیرا تو کسی هستی که سخنور و مورد ستایش هستی.
هوش مصنوعی: به خاطر اشتباهات و نواقص درونم، هر چقدر هم که خطا و لغزش داشته باشم، زبان را باز کن و دل را شاد کن، چون من خدمتی دارم که بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: در این مجلس، من شفیع خود را نشاندهام که معینالملک است و شعر. فکر نمیکنم که نیاز به شفیع دیگری داشته باشم.
هوش مصنوعی: مروارید همیشه از دریا به دست میآید و ستارهها نیز باید همواره از آسمان بدرخشند.
هوش مصنوعی: وقتی دریا به حرکت درمیآید، مانند لؤلؤ که دریاست، از ستودن تو قلم و ذهنم به وجد میآید، و روزگار نیز مثل آسمان از نام تو، نامه و دفاتری میسازد.
هوش مصنوعی: عقل و خرد تو را در خوشیها همدم میسازد، عشق و محبت در آسمان تو را مشعوف میکند، بخت تو را تحت حمایت قرار میدهد و مقام و جایگاهت را محترم میشمارد، همچنین افراد زیر دستت به تو خدمت میکنند.
هوش مصنوعی: هر زمان که سعدی از آسمان به سوی خانهات میآید و از خانهات به آسمان میرود، صدای سازگارندهای شنیده میشود.
هوش مصنوعی: تمام عمر تو در نیکی و هر روزت در شادی بگذرد و دلیل این خوشبختیات، لطف و یاری خداوند داور باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.