بهاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد
نگاریکز دو یاقوتش همی شهد و شکر خیزد
خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند
هزار آتش برانگیزد هرآنگاهی که برخیزد
رخش سیمینسپر بینم خطش چون چنبر مشکین
شنیدی چنبر مشکین که از سیمین سپر خیزد
به نابینای مادر زاد اگر رخساره بنماید
به نور روی او از چشم نابینا بصر خیزد
دهان تنگ آن دلبر به تنگی هست چون خاتم
وگر خواهد میانش را هم از خاتم کمر خیزد
ازآن سنگیندلش خیزد همی رنگین سرشک من
بدین معنی درست آمد که یاقوت از حجر خیزد
به دندانش نگه کردم دو چشم من چو دریا شد
مرا دریا زگوهر خاست وز دریا گهر خیزد
یکی دیباست روی او که پیش او شود کاسد
هر آن دیبا که از بغداد و روم و کاشغر خیزد
به بازار نکو رویان اگر قیمتکنند او را
خریدارش عمادالملک شاه دادگر خیزد
قسیم عدل ابوالقاسم که از اقلام و اَعلامش
بهدیوان در قضا زاید به میدان در قَدَر خیزد
هنرمندی بزرگ است او که دارد یاری دولت
کجا دولت کند یاری بزرگی از هنر خیزد
ز طبع او بهبزم اندر همه لِعب و طَرب زاید
ز عزم او به رزم اندر همه فتح و ظفر خیزد
زمیدان و درِ او جوی پیروزی و بهروزی
که پیروزی و بهروزی از آن میدان و در خیزد
ز عالی رای او خیزد همیشه حجت عقلی
چنان چون حجت شرعی زآیات و سُوَر خیزد
قوام دین پیغمبر بدو نازد ز فرزندان
چنین واجب کند فرزند کز چونان پدر خیزد
نکرد ابلیس آدم را ز بدبختی یکی سجده
نمیدانست کز آدم همی چونان پسر خیزد
فری زان کلک میمونش که در دست همایونش
سحابی را همی ماندکزو مشکین مَطَر خیزد
مخالف را ازو همواره خوف بیرجا باشد
موافق را ازو مادام نفع بیضرر خیزد
خداوندا نگه کن خویشتن را گر ندیدستی
جهانی باکفایت کز جهانی مختصر خیزد
ز تو خیرست ناصح را ز تو شرست حاسد را
تو گردونی و از تأثیر گردون خیر و شر خیزد
همه عالم به روز حشر خیزند از زمین یکسر
مگر بدخواه مسکینت که از نار سقر خیزد
من آن شایسته مداحمکه در مدح معزالدین
زباغ طبع من هر روزگوناگون شجر خیزد
نه از دیدار من آزادگان را رنج دل باشد
نه ازگفتار من آسودگان را دردسر خیزد
بهگاه گفتن مدحت چو یک معنی به دست آرم
زمهر تو مرا در طبع صد معنی دگر خیزد
به اقبالت مرا هر روز باشد تیزتر خاطر
چو خاطر تیزتر باشد معانی بیشتر خیزد
همیشه تا نگیرد آب طبع گوهر آتش
از آن خیزد بخار و موج وز این دود و شرر خیزد
بسان زهره و برجیس ناظر باش هر جایی
که شادیها و خوبیها از آن فَرُّخ نظر خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمت نور و جذابیت میپردازد و با تشبیهات مختلف ویژگیهای دلبرانه و استعدادهای فردی را توصیف میکند. شاعر از زیبایی صورت و ویژگیهای خاص چهره میگوید و گویای تأثیر آن بر دیگران است. در قالب تشبیه، بسیاری از عناصر طبیعی و هنری را برای توصیف زیبایی و فضائل شخصیت مورد نظر به کار میبرد. در نهایت، بیان میکند که از ویژگیهای این فرد، خوبیها، پیروزیها و معنای عمیق زندگی سر میزند و در دل هر شنوندهای تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: بهار که از چهرهاش آفتاب و ماه میتابد، و نگاری که از دوقلوی یاقوتش شهد و شکر میریزد.
هوش مصنوعی: هر بار که او در شهر سکوت کند، زنگ خطر به صدا درمیآید و در هر بار که او حرکت کند، آتشهای زیادی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: من یک اسب با زره نقرهای میبینم، که خط پیشانیاش مانند حلقهای سیاه است. آیا دقت کردهای به آن حلقه سیاه که از زره نقرهای او بیرون میآید؟
هوش مصنوعی: اگر به یک شخص نابینا که از زمان تولد بینایی ندارد، چهرهای زیبا و نورانی نشان دهی، آن نور و زیبایی میتواند به گونهای حس شود که انگار او توانسته است با چشمانش ببیند.
هوش مصنوعی: دهان کوچکت آن معشوق به اندازهای است که شبیه یک انگشتر میماند و اگر بخواهد، میتواند جلوی زبانش را هم مانند بند کمر از جای خودش خارج کند.
هوش مصنوعی: از دل سنگین او، اشکهای رنگین من بیرون میآید. این نشان میدهد که جواهراتی چون یاقوت از سنگها به وجود میآیند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشمانش، احساس کردم که دلم دریا شده است؛ این دریا از زیبایی و گوهرهایی که در آن است، سرشار شده است.
هوش مصنوعی: هر نوع پارچه قیمتی و باارزشی که از شهرهای مشهور مانند بغداد، روم و کاشغر بیاید، در مقابل زیبایی و ارزش آن یک نفر قابل مقایسه نیست و همه آنها در برابر او بیارزش و کاسد به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: اگر در بازار زیبایانی که خوب روی هستند او را قیمتگذاری کنند، خریدارش عمادالملک، شاه دادگر، خواهد بود.
هوش مصنوعی: مأمور تقسیم و اجرای عدل، ابوالقاسم است؛ او که از نشانههای مهم و بارز قدرتش در اداره امور، در میدان قضاوت برمیخیزد.
هوش مصنوعی: فردی بزرگ هنرمند است که در تلاش است تا به جامعه و دولت خود کمک کند. او به خوبی میداند که نیکیها و دستاوردهای بزرگی از هنر برمیخیزد و میتواند به پیشرفت کشور و جامعهاش یاری رساند.
هوش مصنوعی: طبع و ویژگی او سبب میشود که در مجالس شادمانی، همیشه شادی و نشاط ایجاد کند و از اراده و تصمیمش، در میدان جنگ همیشه پیروزی و موفقیت به دست میآورد.
هوش مصنوعی: از میدان و در آن، راهی به سوی پیروزی و خوشبختی وجود دارد، زیرا تنها از همین میدان و در است که پیروزی و خوشبختی به دست میآید.
هوش مصنوعی: از فکر و اندیشه عمیق او همیشه دلایل منطقی به وجود میآید، همانطور که دلایل شرعی از آیات و سورههای قرآن نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: دین پیامبر به فرزندانش افتخار میکند و از آنها انتظار دارد که مانند پدرانشان، شایسته و نیکو شوند و از آنها به خوبی پیروی کنند.
هوش مصنوعی: ابلیس به دلیل بدبختی آدم، برای او اهمیتی قائل نبود و نمیدانست که از آدم هم فرزندانی متولد خواهند شد.
هوش مصنوعی: بنگر از دست هنرمند، زیباییهای فراوانی خلق میشود که حتی ابرهای زیبا نیز تحت تأثیر آن قرار میگیرند و از آن نقاط تاریکی مانند عطر مشک به وجود میآید.
هوش مصنوعی: کسانی که مخالف ما هستند همیشه از ما ترسی بیدلیل دارند، در حالی که کسانی که با ما هستند، همواره از وجود ما سودی بدون ضرر میبرند.
هوش مصنوعی: ای خدا، به خودت توجه کن؛ اگر جهانی بزرگ و شگفتانگیز را نمیدیدی، نگران نباش، زیرا از دنیای اندک نیز میتوان به چیزهای ارزشمند و کافی دست یافت.
هوش مصنوعی: از توست که خیر برای مشاور به دست میآید و از توست که بدی برای حسود ایجاد میشود. تو به مانند آسمان هستی و از تأثیرات تو، خیر و شر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، تمام انسانها از زمین برمی خیزند، اما آن کسی که برای تو بدخواهی کرده است، از عذاب آتش جهنم برخواهد خاست.
هوش مصنوعی: من فردی هستم که شایسته ستایش و مدح هستم و در وصف معزالدین، هر روز افکاری نو و تازه به ذهنم خطور میکند.
هوش مصنوعی: نه دیدن من باعث رنج آزادگان میشود و نه سخنان من موجب دردسر آسودگان میگردد.
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم از تو ستایش کنم و یک مفهوم از تو را بیان کنم، ناگهان از عشق تو در وجودم معانی دیگری به وجود میآید.
هوش مصنوعی: هر روز با سرنوشتت، نتایج بهتری حاصل میشود. وقتی ذهن و اندیشهام شفافتر و قویتر باشد، ایدهها و معانی بیشتری به ذهنم میرسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب خاصیتش را از دست ندهد و به حالت جوش نیاید، بخار و امواجی از آن برمیخیزد و از این دود و شعله نیز به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: مانند ستارههای زیبا و درخشان، مراقب باش که هر جا شادی و خوبیای مشاهده کردی، نگاهت را بر آن متمرکز کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد
بهاری کز دو گلزارش همی شهد و شکر خیزد
خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند
هزار آتش برانگیزد هر آن وقتی که برخیزد
نشیند وقتها با من به مَی خوردن، ولی چندان
که توبه بشکنم، چون توبه ام بشکست برخیزد
به مستی آه خون آلود از دل بیشتر خیزد
که خونبارست هر ابری که از دامان تر خیزد
به آهی می تواند خواست عذر نارساییها
زمستی هر که نتواند زجای خود سحر خیزد
به زهر چشم گردون ستمگر می دهد آبش
[...]
ز ضعف بیغمی، نتواند آهم از جگر خیزد
مگر دردی بگیرد دست افغانم، که بر خیزد!
دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد
غبار هستی مقصد زدامان سحر خیزد
مشو غافل ز آه غرقه در خون اسیرانت
که این سرو از کنار جوی چاک سینه برخیزد
نگردد تا جمالت مست زینت بخشی گلشن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.