گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

بهاری ‌کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد

نگاری‌کز دو یاقوتش همی شهد و شکر خیزد

خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند

هزار آتش برانگیزد هرآنگاهی که برخیزد

رخش ‌سیمین‌سپر بینم‌ خطش چون چنبر مشکین

[...]

ظهیری سمرقندی

نگاری کز دو رخسارش همی شمس و قمر خیزد

بهاری کز دو گلزارش همی شهد و شکر خیزد

خروش از شهر بنشاند هر آنگاهی که بنشیند

هزار آتش برانگیزد هر آن وقتی که برخیزد

صائب تبریزی

به مستی آه خون آلود از دل بیشتر خیزد

که خونبارست هر ابری که از دامان تر خیزد

به آهی می تواند خواست عذر نارساییها

زمستی هر که نتواند زجای خود سحر خیزد

به زهر چشم گردون ستمگر می دهد آبش

[...]

واعظ قزوینی

ز ضعف بیغمی، نتواند آهم از جگر خیزد

مگر دردی بگیرد دست افغانم، که بر خیزد!

جویای تبریزی

دعای صبح محرومان هم آغوش اثر خیزد

غبار هستی مقصد زدامان سحر خیزد

مشو غافل ز آه غرقه در خون اسیرانت

که این سرو از کنار جوی چاک سینه برخیزد

نگردد تا جمالت مست زینت بخشی گلشن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه