گر ز کوی عاشقانی، تا عدم هم خانه باش
خویش خوش رویان شدی، با خویشتن بیگانه باش
گه سرای خاص را، چون عامیان دهلیز کن
گه زبان عام را، چون خاصگان خانه باش
هر که را بر کوش زنجیری بود دیوانه شو
هر که را بر پیشگه شمعی بود پروانه باش
در میان پاکبازان بر بساط انبساط
گر همی خواهی که فرزینی شوی فرزانه باش
راه این درگاه، بر نفی است و اثبات ای اثیر
سالها تو روی گر آری، نه در بت خانه باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان وضعیت عاشقان و تابعیت از عشق میپردازد. شاعر میگوید که اگر در کنار عاشقان باشید، حتی به مرگ هم بیاعتنا خواهید شد. او به این نکته اشاره دارد که باید در ارتباط با خودتان به آرامش و هماهنگی برسید. شاعر همچنین توصیه میکند که در موقعیتهای مختلف، از نامها و عناوین متفاوت استفاده کنید و با مردم به صورت شخصی و ویژه برخورد کنید. آن کس که زنجیری بر پا دارد، باید دیوانه عشق شود و آن کس که شمعی در پیش دارد، پروانهوار عشق را بپرستد. در نهایت، شاعر به اهمیت پاکی و آزادی روحی اشاره میکند و میگوید که برای رسیدن به فرزانگی باید در مسیر انکار و اثبات قدم بردارید و نیازی به حضور در اماکن نامقدس نیست.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عاشقان قدم بگذاری، حتی اگر تا مرز نابودی برسی، با دلبرانی زیبا روبرو خواهی شد، اما برای خودت غریبه خواهی بود.
هوش مصنوعی: گاهی به محفل خاصان برو و مانند مردم عادی فرصت صحبت کن، و گاهی هم به جمع مردم عادی ملحق شو و به مانند خاصان رفتار کن.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زنجیری وابسته است، باید به دیوانگی رو بیاورد و هر کسی که در نور شمعی قرار دارد، باید مانند پروانه به دور آن بچرخد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در جمع افرادی که پاک و باکرامت هستند به جایگاه بلندی برسی، باید خودت را فرزانه و با خرد نشان دهی.
هوش مصنوعی: راه ورود به اینجا نیازمند از بین بردن و تأیید همزمان است. ای عزیز، اگر سالها هم در این مسیر پیش بروی، نباید در معبد بتها بمانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا بیگه رسیدی می بده مردانه باش
ساقی دیوانگانی همچو می دیوانه باش
سر به سر پر کن قدح را موی را گنجا مده
وان کز این میدان بترسد گو برو در خانه باش
چون ز خود بیگانه گشتی رو یگانه مطلقی
[...]
هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش
تکیه بر هستی مکن در نیستی مردانه باش
کی بود جای ملک در خانهٔ صورت پرست
رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش
پاک چشمان را ز روی خوب دیدن منع نیست
[...]
مرد این میدان نهای همچون زنان در خانه باش
ور سوی میدان مردان میروی مردانه باش
هرکجا ماهی ببینی خرمن خود را بسوز
هرکجا شمعی ببینی پیش او پروانه باش
یوسف ار دستت دهد گو باش در زندان مقیم
[...]
طاعت پیر مغان کن وز همه بیگانه باش
اول از میخانه بودی آخر از بتخانه باش
کشتگان عشق، می از کاسه سر می خورند
چون که سر را خاک خواهد خورد گو پیمانه باش
کاذبی در عشق، اگر خاکسترت گردد خموش
[...]
روشناسِ اهلِ مشرب چون درِ میخانه باش
آشناتر با می از خطِ لبِ پیمانه باش
دیدهبانی را به بلبل داد آخر باغبان
چشمِ بدبینی ببند و چشمِ صاحب خانه باش
در غبارِ خط نهان شد خال، رحمی پیش گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.