گر ز کوی عاشقانی، تا عدم همخانه باش
خویش خوشرویان شدی، با خویشتن بیگانه باش
گه سرای خاص را، چون عامیان دهلیز کن
گه زبان عام را، چون خاصگان خانه باش
هر که را بر کوش زنجیری بود دیوانه شو
هر که را بر پیشگه شمعی بود پروانه باش
در میان پاکبازان بر بساط انبساط
گر همیخواهی که فرزینی شوی فرزانه باش
راه این درگاه، بر نفی است و اثبات ای اثیر
سالها تو روی گر آری، نه در بتخانه باش