گنجور

 
اثیر اخسیکتی

دلا فتراک آن جان و جهان گیر

وگرنه ترک من گو دست جان گیر

مرا در مملکت جایی‌ست صافی

بر او سودی نمی‌گیرم زیان گیر

برآوردم به ننگ از عشق نامی

به هر نامم که خواهی در زبان گیر

مرا گویی جهانی خصم داری

بشو در خون خود جان جهان گیر

سبک‌پائی نه از فتوای عشق است

تو خود بر من اجل را سرگران گیر

خوشم صبری‌ست یعنی در کمینم

به قوت دست و بازوی کمان گیر

بدین لشکر تو با اوکی برآیی

برو درگاه سلطان ارسلان گیر

 
 
 
ربات تلگرامی عود
فخرالدین اسعد گرگانی

هنوز افتاده بد شاه جهانگیر

که خوک او را بزد یشکی روان گیر

انوری

دلا در عاشقی جانی زیان‌گیر

وگرنه جای بازی نیست جان‌گیر

جهان عاشقی پایان ندارد

اگر جانت همی باید جهان‌گیر

مرا گویی چنین هم نیست آخر

[...]

نظامی

جوابش داد مریم که‌ای جهان‌گیر

شکوهت چون کواکب آسمان‌گیر

عطار

تو ای عطار ره در کوی جان گیر

جهان کم گیر‌، گو دشمن جهان گیر

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه