|
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
|
پیشخان کاربر
|
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس درد و ناامیدی شاعر است که در جستجوی درمانی برای زخمهای درونی خود است. او در حالتی از سرگشتگی و اسارت به عشق و زیبایی معشوقهاش دچار شده و نمیتواند از افکارش رهایی یابد. شاعر به تشبیه دل خود به گوی پرداخته و به این نکته اشاره میکند که معشوقش او را به سمت نابودی میکشاند. او از بیرحمی زمانه و ستمگری آن شکایت میکند و زلف معشوق را نمادی از ظلم و بیعدالتی میداند. این شعر به خوبی حس دلتنگی، غم و بیحالی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دوست من، من به خاطر شبهای بیخوابی و حال ناخوشایند به هم ریختهام. اگر حال مرا با نوشیدن شراب خوب کنی، بسیار خوشحال میشوم.
هوش مصنوعی: من به دنبال آبی هستم که مانند طویلهای برای آتش، مرا آرام کند؛ آبی که بتواند زمانی بر آتش وجودم تأثیر بگذارد و آن را خاموش کند.
هوش مصنوعی: اینان که میگوید، به این معناست که تنها نوشیدنی خوشایند میتواند درمانی برای دردهای ناشی از بیمهری تو باشد و هیچ زهر و سمّی از آنچه که من به خاطر بیوفاییات میچشم وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم
مَدهوشِ چَشمِ مست و مِیِ صافِ بیغَشَم
گفتی ز سِرِّ عهدِ ازل یک سخن بگو
آنگَه بگویمت که دو پیمانه دَر کَشَم
من آدمِ بهشتیَم اما در این سفر
[...]
من غایبانه عاشق آن روی مهوشم
بی منت نظر به خیالی ازو خوشم
شد شوق تو فزون به تماشای سرو و گل
بالا گرفت ازین خس و خاشاک آتشم
غش می کنم به یاد لب لعل دلکشت
[...]
دل سوزد از غم رخ آن شوخ مهوشم
ساقی کجاست باده که بنشاند آتشم؟
دیوانه گر به دیر مغان رو نهم چه عیب
چون من اسیر مغبچگان پریوشم
گر نیست وجه بادهام اما پی پسند
[...]
با کس سخن مگو که من از غیرت آتشم
آهی مباد کز جگر گرم برکشم
من آن گلم که آتش سوزنده ام تمام
آن به که باد نسازد مشوشم
گر ناله یی کنم نه ز بیدردیم بود
[...]
همت بلند نام شد از طبع سرکشم
گوگرد احمر خس و خارست آتشم
با آن که سنگ را به نظر لعل می کنم
از خاک تیره است چو خورشید مفرشم
در قبضه تصرف گردون کج نهاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.