ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما
شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی
جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما
پیش بت سر بر زمین دست دعا بر آسمان
شد زمین و آسمان شرمنده از اطوار ما
نیکی ما اندک و زشتی ما بسیار، لیک
پیش احسانت چه سنجد اندک و بسیار ما
عنکبوت تن پرستد رشته جان بیتو، لیک
بگسلیم از رشته جان زانکه شد زنار ما
راستان را راه عشق آمد صراطُ المستقیم
پای لغز ما بود از عقل ناهموار ما
از حریم کعبه امّید کس نومید نیست
با وجود گمرهی اهلی، مکن انکار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و شکرگزاری از خداوند پرداخته است. گویا شاعر از طوطی مثالی زده که سخنانش شکرگزارانه است. او بیان میکند که علیرغم نقصها و گناهان خود، باید به رحمت و احسان الهی توجه کرد. وجود زشتیها در رفتار انسانها تأکید شده و نیکیهای اندک آنها در برابر عنایت الهی ناچیز به نظر میرسد. شاعر از عاشقان راستین یاد کرده و به مسیر عشق به عنوان راه مستقیم اشاره میکند، و در نهایت به امیدواری از بخشش الهی در میان خطاها و گمراهیها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای شیرینزبان، شکر تو را بهجای میآوریم و مانند طوطی، در وصف تو سخن میگوییم. سپاس خدا را، چرا که همهی کار ما به لطف و مهربانی توست.
هوش مصنوعی: اگر دلهای که بر روی آن زنگار نشسته را با آتش آزمایش کنی، نتیجهای جز سیاهی و تیرهروئی نخواهی گرفت.
هوش مصنوعی: در برابر بت، سرم را به زمین میگذارم و دست به دعا به سوی آسمان بلند میکنم، بهطوری که زمین و آسمان به خاطر رفتارهای ما شرمنده میشوند.
هوش مصنوعی: نیکیهای ما کم و بدیهایمان زیاد است، اما در برابر بزرگی و محبت تو، چه اهمیتی دارد کم و زیاد بودن نیکیهایمان؟
هوش مصنوعی: عنکبوت زندگی را به دور خود میپیچد و وجودش به وجود تو وابسته است، اما من از این وابستگی رها میشوم، چون هویت و اعتبار من به چیزی دیگر مرتبط است.
هوش مصنوعی: راستنماها و کسانی که بر مسیر عشق گام میگذارند، در واقع به راه درست و هدایتکنندهای رسیدهاند، اما ما به خاطر عقل ناپایدار و ناهماهنگ خود، در مسیر به خطا رفتهایم.
هوش مصنوعی: هیچ کس از حریم کعبه ناامید نیست؛ حتی با وجود گمراهی برخی از مردم، نمیتوان منکر حقایق شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پردهی دیگر مزن جز پردهی دلدار ما
آن هزاران یوسف شیرینِ شیرینکار ما
یوسفان را مست کرد و پردههاشان بردرید
غمزهی خونیِ مست آن شهِ خمارِ ما
جان ما همچون سگانِ کوی او خونخوار شد
[...]
کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما
وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما
روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود
گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما
چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا
[...]
می نماید هر زمان حسن دگر دلدار ما
تا نباشد جز طلبکاری بعالم کار ما
در حقیقت شد بهشت عاشقان دیدار دوست
جز وصال و فرقت او نیست نور و نارما
حسن او پیداست ما محجوب هستی خودیم
[...]
شد بدیدار تو روشن دیده خونبار ما
یافت از وصل تو مرهم سینه افکار ما
بی تردد دولت وصل تو ما را شد نصیب
به که غیر از شکر این نعمت نباشد کار ما
همدم ما بود غم درد سر از ما کرد کم
[...]
طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما
هست استغفار ما محتاج استغفار ما
هر گشادی کز سوی ما شد گره بر کار زد
قطع ها کردیم اما شد همه زنار ما
از نخستین جلوه قد دلبری افراشت حسن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.