شد بدیدار تو روشن دیده خونبار ما
یافت از وصل تو مرهم سینه افکار ما
بی تردد دولت وصل تو ما را شد نصیب
به که غیر از شکر این نعمت نباشد کار ما
همدم ما بود غم درد سر از ما کرد کم
غالبا دلگیر شد از گریه بسیار ما
دور گردون بر مراد خاطر ما شد مگر
رحمی آمد چرخ را بر نالهای زار ما
آسمان دارالشفای عافیت را در گشود
رو نهاد از درد در صحت دل بیمار ما
بعد ازین ما را ز دوران فلک خوفی نماند
دست دوران فلک کوته شد از آزار ما
حمدلله بر فروغ صبح دولت یافت ره
در شب محنت فضولی دولت بیدار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دیدار معشوق و تأثیر مثبت آن بر دل و روحش سخن میگوید. او با اشاره به دردها و غمهای گذشته، به این نکته میرسد که عشق و وصال معشوق، آرامشی به او بخشیده که تمامی غمها را کاهش داده است. شاعر احساس شکرگزاری دارد و به میسر شدن راه شادتری در زندگی اشاره میکند. او از اینکه دوران سختی به پایان رسیده و احساس امنیت و آرامش میکند، خرسند است و به روشن شدن روزهای بهتر امیدوار است. در نهایت، او به امیدهای جدید و نابودی دردهایش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: با دیدار تو چشمانمان که پر از اشک و درد بودند، روشن شد و از وصالت، سینههامان آرامشی یافت.
هوش مصنوعی: به راحتی گفتن که به ما وصال تو رسید و ما به جز شکرگذاری از این نعمت، کار دیگری نداریم.
هوش مصنوعی: غم همیشه با ما بود، اما کم کم از درد و رنج ما راحت شد. غالباً در اثر گریههای زیاد ما، دلگیر و ناراحت میشد.
هوش مصنوعی: آسمان بر وفق دلخواه ما چرخید، آیا این به خاطر رحمتی بود که چرخش زمان به نالههای غمانگیز ما توجه کرد؟
هوش مصنوعی: آسمان بهعنوان محل آرامش و بهبودی، در برابر درد و رنج بیماری ما، دروازهای را باز کرده است تا دل بیمار ما به سلامتی برسد.
هوش مصنوعی: پس از این دیگر از تندبادهای زمانه نمیترسیم، زیرا توانایی زمانه در آزار دادن ما به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: سپاس خدا را بر تابش صبح که در شب سختی و مشکلات، راهی به سوی خوشبختی و کامیابی برای ما باز کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پردهی دیگر مزن جز پردهی دلدار ما
آن هزاران یوسف شیرینِ شیرینکار ما
یوسفان را مست کرد و پردههاشان بردرید
غمزهی خونیِ مست آن شهِ خمارِ ما
جان ما همچون سگانِ کوی او خونخوار شد
[...]
کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما
وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما
روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود
گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما
چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا
[...]
ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما
شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی
جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما
پیش بت سر بر زمین دست دعا بر آسمان
[...]
می نماید هر زمان حسن دگر دلدار ما
تا نباشد جز طلبکاری بعالم کار ما
در حقیقت شد بهشت عاشقان دیدار دوست
جز وصال و فرقت او نیست نور و نارما
حسن او پیداست ما محجوب هستی خودیم
[...]
طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما
هست استغفار ما محتاج استغفار ما
هر گشادی کز سوی ما شد گره بر کار زد
قطع ها کردیم اما شد همه زنار ما
از نخستین جلوه قد دلبری افراشت حسن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.