پرسشی کن ای طبیب و جان ما را شاد کن
دردمندان توایم از دردمندان یاد کن
خسرو خوبان که شیرین کام باد از جام عیش
رحم گو بر تلخی جان کندن فرهاد کن
شکر این شادی که کردت بخت چون یوسف عزیز
مستمندان غم از بند ستم آزاد کن
گوشه گیران را ز حسرت خانه دل شد خراب
گوشه چشمی فکن صد خانه را آباد کن
ناله کرد از بخت خود اهلی چه خوبش گفت بخت
بنده آن شاه حسنی پیش او فریاد کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و魅یت خاص یک شخص خاص است که به تشبیه او به ماه و دیگر زیبایان پرداخته شده. شاعر بیان میکند که اگر زیبایی این شخص نمایان شود، حتی گناهان دیگران قابل بخشش خواهد بود. همچنین به تواناییهای ویژه و معجزهآسای او اشاره میکند که برترین زیباییها را شاهد است. در ادامه، از عشق و ارادت عمیق نسبت به این شخص سخن میگوید و به تأثیر نگاههایش بر دیگران اشاره میکند. در کل، این شعر تجلیلی از جمال و شخصیت جذاب و بینظیر یک فرد است.
هوش مصنوعی: ای طبیب، از ما سوالی بپرس و ما را شاد کن. ما دردمندانی هستیم که نیاز به یاد تو داریم.
هوش مصنوعی: خسرو زیباییها که زندگیاش شیرین و خوش است، به تلخی جان دادن فرهاد فکر کن و بر او رحم کن.
هوش مصنوعی: این شادی را که به من بخشیدی شکرگذارم، همانطور که یوسف عزیز، بخت را به من عطا کرد. ای کسی که در زندگی باعث رهایی غمها و رنج ستمدیدگان میشوی، به من نیز کمک کن تا از بند غم آزاد شوم.
هوش مصنوعی: افرادی که در گوشه نشستهاند و حسرتخورده هستند، با یادآوری و محبت دیگران دلشان خراب و ویران میشود. تنها با یک نگاه کوچکی از طرف تو میتوانند به زندگی و خوشبختی برسند و چندین خانه را آباد کنند.
هوش مصنوعی: اهلی از بخت بد خود شکایت میکند و میگوید: "آیا بخت من با وجود آن شاه زیبا چه خوب است! برای او فریاد میزنم."
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن
دوستانرا رنجه دار و دشمنان را شاد کن
حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که هست
جز «و یبقی وجه ربک» نقش را بنیاد کن
ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان
[...]
چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن
غمزهٔ خونخواره را بر جادُوان استاد کن
زلف بر دست صبا نه تا پریشانش کند
خان و مانی را به هر مویی از آن آباد کن
تیغ عیاری بکش، سرهای مشتاقان ببر
[...]
آخر ای پیک صبا یک ره دلم را شاد کن
وز ره چاکر نوازی روی در بغداد کن
ماجرای آب چشمم بر لب شط باز ران
وز دل بازاریم در سوق سلطان یاد کن
چون گذارت بر حدود قصر شیرین اوفتد
[...]
ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن
بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن
از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن
یا بده داد من درویش، یا بیداد کن
خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده
[...]
ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن
عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر
رحم گو بر جان محنت دیدهٔ فرهاد کن
ناقهٔ لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.