ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن
سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن
عیش خسرو چیست با شیرین به طرف جوی شیر
رحم گو بر جان محنت دیدهٔ فرهاد کن
ناقهٔ لیلی به سرعت رفت و از آشفتگی
راه گم کردست مجنون ای جرس فریاد کن
ای که یک دم فارغ از یاد رقیبان نیستی
هیچ عیبی نیست ما را نیز گاهی یاد کن
غافلی وحشی ز ترک چشم تیر انداز او
تیر جست ای صید غافل چشم بر صیاد کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد جدایی و غم عشق سخن میگوید و از مرگ درخواست آزادی از این زندان غم را میکند. او به زیبایی عشق اشاره میکند و با مثالهایی از داستانهای معروف عشق، مانند خسرو و شیرین و فرهاد و لیلی، به درد و رنج ناشی از جدایی میپردازد. شاعر به اذیت و سردرگمی عاشقان اشاره کرده و از محبوبش میخواهد که گاهی به یاد او باشد و به عشق و دلبستگیهای خود توجه کند. همچنین، او با تشبیهی به تیرانداز و صید، نسبت به خطرات و غفلتهای ناشی از عشق هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: ای مرگ، مرا از رنج و درد جدایی تو رها کن. کوشش دارم تا در این مصیبت، یاریام کنی.
هوش مصنوعی: زندگی خسرو با شیرین در کنار جوی شیر چه معنایی دارد؟ ای رحم بر جان فرهاد که در تعب و درد زندگی کشیده است.
هوش مصنوعی: عست لیلی با شتابی زیاد رفت و مجنون، در اثر تشویش و سردرگمی، مسیر را گم کرده است. ای ناقوس، بلند فریاد بزن!
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ وقت از یاد رقیبان خود غافل نیستی، اشکالی ندارد اگر گاهی ما را هم به یاد بیاوری.
هوش مصنوعی: ای بیخبر و بیدقت! از تیرانداز بیرحم غافل نباش. ای صید ناآگاه، حواست را جمع کن و به شکارچی نگاه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن
دوستانرا رنجه دار و دشمنان را شاد کن
حسن را بنیاد افگندی چنان محکم که هست
جز «و یبقی وجه ربک» نقش را بنیاد کن
ملک حسنت چون نخواهد ماند با تو جاودان
[...]
چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن
غمزه خونخواره را بر جادوان استاد کن
زلف بر دست صبا نه تا پریشانش کند
خان و مانی را به هر مویی از آن آباد کن
تیغ عیاری بکش، سرهای مشتاقان ببر
[...]
آخر ای پیک صبا یک ره دلم را شاد کن
وز ره چاکر نوازی روی در بغداد کن
ماجرای آب چشمم بر لب شط باز ران
وز دل بازاریم در سوق سلطان یاد کن
چون گذارت بر حدود قصر شیرین اوفتد
[...]
پرسشی کن ای طبیب و جان ما را شاد کن
دردمندان توایم از دردمندان یاد کن
خسرو خوبان که شیرین کام باد از جام عیش
رحم گو بر تلخی جان کندن فرهاد کن
شکر این شادی که کردت بخت چون یوسف عزیز
[...]
ای معلم، خاطر غمدیده من شاد کن
بنده کردم، یک زمان آن سرو را آزاد کن
از گدای خویش فارغ مگذر، ای سلطان حسن
یا بده داد من درویش، یا بیداد کن
خواه پیغامی فرست و خواه دشنامی بده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.