سردار مکریان که بدش نام سیف دین
اندر هنر متین شد و اندر سخن بلیغ
تیغی کشیده بود بر اعدای ملک و دین
اندر نیام کرد قضا آن کشیده تیغ
چون ماه بدر بود و سپهرش هلال کرد
یا آفتاب بود و نهان شد بزیر میغ
کلک امیری از پی تاریخ رحلتش
با خون دیده و دل بنوشت «صد دریغ »
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست زمانه یاره شاهی نیفگند
دربازوی که آن نکشیده است بار تیغ
عزمم درست گشت که نارم دگر بکف
مدح کسی که هست بدو هجو هم دریغ
میغند این خسان به نپاشیدن عطا
ز آنرو که جمله صاعقه بارند همچو میغ
ابن یمین ز همت دونان کرم مجوی
[...]
دشمن ستیزه کرد و به رویش کشید تیغ
تیغ از بریدن آه که سروانزد دریغ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.