دل غمین بستاند که جان شاد دهد
فلک فریب دهد هرکه را مراد دهد
اگر به کوی تو دیرم آمدم، مرنج از من
کسی نبود که ترم به باد دهد
زمانه جور به هر کس کند مرا سوزد
که از جفای تو جور زمانه یاد دهد
اگر ننالم خرسند نیستم، ترسم
شبی بنالم و گردون مرا مراد دهد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
دل غمین بستاند که جان شاد دهد
فلک فریب دهد هرکه را مراد دهد
اگر به کوی تو دیرم آمدم، مرنج از من
کسی نبود که ترم به باد دهد
زمانه جور به هر کس کند مرا سوزد
که از جفای تو جور زمانه یاد دهد
اگر ننالم خرسند نیستم، ترسم
شبی بنالم و گردون مرا مراد دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از غم و درد دل خود سخن میگوید. او میگوید که گاهی دل غمزده میشود اما برعکس، جانش شاد میشود. فلک ممکن است فریب بدهد و هر کسی را به آرزوهایش نزدیک کند. شاعر از معشوقش میخواهد که از دیر آمدنش ناراحت نشود، زیرا کسی را ندارد که او را در شرایط سخت یاری کند. زمانه با بیرحمی و سختی به او میزند و او را به یاد جفای معشوقش میاندازد. او از ناله کردن نمیخواهد بگریزد، زیرا امید دارد که یک شب نالهاش به نتیجه برسد و به خواستهاش برسد.
هوش مصنوعی: دل غمگین را تسلایی میبخشد که زندگی شادیآور به او هدیه کند، اما آسمان ممکن است کسانی را فریب دهد که به آرزوهایشان برسند.
هوش مصنوعی: اگر دیر به سرای تو رسیدم، ناراحت نشو، چون کسی نیست که به خاطر من سختی بکشد.
هوش مصنوعی: زمانه به هر کس ظلم و ستم میکند و این ظلم مرا به شدت میآزارد، چرا که تو با رفتار ناپسند خود به من یاد میدهی چطور از بدبختیهای زمانه رنج ببرم.
هوش مصنوعی: اگر من شکایت نکنم، خوشحال نیستم. میترسم روزی شکایت کنم و تقدیر، خواستهام را برآورده کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز من به خاطر آن نازنین که یاد دهد؟
ز جور او به که نالم، مرا که داد دهد؟
جوان و مست و فراموش کار و نادان است
زمان زمان ز من بیدلش که یاد دهد؟
مراد جویم و گوید خدا دهد، آری
[...]
چو گل به وقت سحر گنج زر به باد دهد
خبر ز ملک سلیمان و کیقباد دهد
مرا که ظلم فراوان کشیدهام ز خمار
به غیر بادهٔ نوشینروان که داد دهد
مراد ما همه عشق است و مستی و زاری
[...]
گهی که باغ ز فصل بهار یاد دهد
بود که شاخ امل میوهٔ مراد دهد
اگر ز پردهٔ گِل گُل جمال ننماید
ز لطف چهرهٔ نو رفتگان که یاد دهد
مگر که چارهٔ کارم همو کند ورنه
[...]
پی چه گلبن بختم گل مراد دهد
که تا دهد فلکش چیند و بباد دهد
میست تلخ جدائی که میکشد ساقی
از این شرابم اگر جرعه زیاد دهد
معاشران ز پی صحبت تو مدهوشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.