دیوار و در آلوده به خون جگرم کرد
هجران تو شرمنده دیوار و درم کرد
از لذت زخم آن مژه محرومی ما خواست
زان پیش که شمشیر زند بی خبرم کرد
از عکس رخت در نظرم اشک به خون شد
آسوده ز آمیزش لخت جگرم کرد
پروانه صفت سوختم و شمع ندیدم
خون در تن من شعلگی بال و پرم کرد
امروز جفای تو زاندازه برون ست
تأثیر دگر دشمن آه سحرم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت
سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد
خواهی که ممتّع شوی از دنیی و عقبی
با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد
زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد
خاک سر کویت چو صبا دربدرم کرد
من خود ز تو دیوانه مطلق شده بودم
زنجیر سر زلف تو دیوانه ترم کرد
گفتم به من افگن نظری، چشم ببستی
[...]
قهرش به سخن تیغ و به دم نیشترم کرد
زهر دل کافور مزاج نظرم کرد
چون خنده ناخوش دهنان بی نمکم ساخت
چون گریه صاحب غرضان بی ثمرم کرد
بیش از همه در دیده غم کرد عزیزم
[...]
رخسار جهانسوز تو بی پا و سرم کرد
نظاره زلف تو پریشان نظرم کرد
امید نجات من ازان زلف به خط بود
سر زد خط بیرحم و گرفتارترم کرد
فریاد که پیراهن نادیده یوسف
[...]
آشفتگی زلف تو آشفته ترم کرد
لعل لب میگون تو خونین جگرم کرد
از روز ازل دهر به شور و شرم انداخت
تا از عدم آورد وز جنس بشرم کرد
من از همه اوضاع جهان آگهیم بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.