گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد

خاک سر کویت چو صبا دربدرم کرد

من خود ز تو دیوانه مطلق شده بودم

زنجیر سر زلف تو دیوانه ترم کرد

گفتم به من افگن نظری، چشم ببستی

تا چشم خوشت بسته آن یک نظرم کرد

اندر نظرم داشت خیال تو و اشکم

سر تا قدم آلوده خون جگرم کرد

بفروخت مرا بر کف اندیشه خیالت

من اینقدر ارزم که خیال تو کرم کرد

آسوده دلی داشتم و بی خبر از عشق

ناگاه در آمد غم تو بیخبرم کرد

خسرو طلب وصل تو می کرد که هجرت

زین جای حوالت به سرای دگرم کرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت

سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد

خواهی که ممتّع شوی از دنیی و عقبی

با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد

نظیری نیشابوری

قهرش به سخن تیغ و به دم نیشترم کرد

زهر دل کافور مزاج نظرم کرد

چون خنده ناخوش دهنان بی نمکم ساخت

چون گریه صاحب غرضان بی ثمرم کرد

بیش از همه در دیده غم کرد عزیزم

[...]

صائب تبریزی

رخسار جهانسوز تو بی پا و سرم کرد

نظاره زلف تو پریشان نظرم کرد

امید نجات من ازان زلف به خط بود

سر زد خط بیرحم و گرفتارترم کرد

فریاد که پیراهن نادیده یوسف

[...]

ابوالحسن فراهانی

دیوار و در آلوده به خون جگرم کرد

هجران تو شرمنده دیوار و درم کرد

از لذت زخم آن مژه محرومی ما خواست

زان پیش که شمشیر زند بی خبرم کرد

از عکس رخت در نظرم اشک به خون شد

[...]

بلند اقبال

آشفتگی زلف تو آشفته ترم کرد

لعل لب میگون تو خونین جگرم کرد

از روز ازل دهر به شور و شرم انداخت

تا از عدم آورد وز جنس بشرم کرد

من از همه اوضاع جهان آگهیم بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه