گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح امیر شمس الدین و ابوالمعالی

 

به زلف غالیه‌رنگی به روی آینه‌گون

ز عشق هر دو مرا روی زرد و رای نگون

به رنگ آب گل و می شده است دیده من

ز مهر آن لب می‌رنگ و چهره گلگون

نه سرو نازد چون قامت تو در بستان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - در مدح ابومنصور

 

بقد سرو رسائی بزلف غالیه گون

یکی همیشه فراز و یکی همیشه نگون

ز عشق آن رخ چون برف خون فشانده بر او

سرم چو برف شد و آب دیده گشت چو خون

بت عزیزی لیکن پر از هوات هوا

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - در مدح امیر ابوالحسن و امیر ابوالفضل

 

بهشت وار شد از نو بهار و بخت جوان

پدید گشت گل خرمی که بود نهان

خزان دشمن کفر از نشاط گشت بهار

بهار دشمن دین از نهیب گشت خزان

سعادت ازلی را پدید نیست کنار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح امیر ابونصر و تهنیت عید فطر

 

چه دید تشرین گوئی ز نرگس و نسرین

که باغ و بستان بستد زهر دوان تشرین

بنار کفته سپرده است معدن نرگس

بسیب رنگین داده است مسکن نسرین

نبرده رنج یکی هست چون دل فرهاد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح ابونصر مملان

 

دمید لاله سیراب در بنفشه ستان

چو طوطئی که بود خفته در بنفشه ستان

بگیر باده گلرنگ بر بنفشه و گل

ز روی و موی بتان هم گل و بنفشه ستان

ز لاله بستان آراسته است پنداری

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - در مدح ابی الهیجا

 

شگفتهای جهانرا پدید نیست کران

هران شگفت که بینی بود شگفت بران

اگر شگفتی میبایدت بپوی زمین

وگر عجائب میبایدت بجوی زمان

هر آن گمان که بری در سفر شودت یقین

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۳ - در مدح ابونصر مملان بن وهسودان

 

من آن کشیدم و آن دیدم از غم هجران

که هیچ آدمئی نیست دیده در دوران

کنون وصال همه بر دلم فرامش کرد

خوشا وصال بتان خاصه از پس هجران

چو من بشادی باز آمدم بلشگرگاه

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴ - در مدح ابونصر مملان

 

منم غلام خداوند زلف غالیه گون

که هست چون دل من زلف او نوان و نگون

ز خون و تف همه روزه دو دیده و دل من

یکی به آذر ماند یکی بآذریون

ز تاب ماند جانم بآذر برزین

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح شرف الدین و شمس الدین

 

نشاط دل کن و از لعل یار پروردین

که لاله و گل پرورد باد فروردین

صبا بدشت ز عنبر همی نهد خرمن

هوا بباغ ز دیبا همی کشد آذین

چمن نهفته سراسر بنرگس و نسرین

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - فی المدیحه

 

هر آنچه هست نهان از منجمان جهان

ز رای روشن شاه زمانه نیست نهان

هر آنچه خواهد بودن در آیدش بضمیر

هر آنچه خواهد رفتن در آیدش بزیان

ببیند او بعیان هر چه نزد عقل خبر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح ابونصر مملان

 

هوا همی بنکارد بحله روی چمن

صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن

سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم

بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن

زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فی المدیحه

 

ایا بهار من و عید نیکوان سپاه

چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه

بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام

برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه

میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح امیر جستان و امیر ابوالمعالی

 

بتی که پیش رخ او چو میغ باشد ماه

چراغ مجلس و شمع سرای و ماه سپاه

هزار حلقه عنبر نهاده از بر سیم

هزار نافه مشگین نهاده از بر ماه

از آن همیشه چو بالای خویش یکتایست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح شاه ابومنصور

 

فغان من همه زان زلف تابدار سیاه

که گاه پرده لاله است و گاه معجر ماه

چو قامت شمنانست گوژپشت و نوان

چو جان اهرمنانست کینه دار و سیاه

بدو رسد شکن و تاب و تیرگی ز جهان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹ - در مدح ابونصر مملان و تهنیت عید اضحی

 

مرا به ناله و زاری همی‌بیازاری

جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری

تو را به جان و تن خویشتن خریدارم

مرا به قول بداندیش می‌بیازاری

به جان شیرین مهر تو را خریدارم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۴ - فی المدیحه

 

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱

 

بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا

تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا

دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست

تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا

بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

اگر به بستان آسیب دید نار از سیب

بخانه باز پشیمان شده است از آسیب

ز درد سیب بخون در غریق شد دل نار

ز شرم نار برنگ عقیق شد رخ سیب

می عقیق بران نار و سیب باید خورد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

بهشت من بدو گیتی بجز سرای تو نیست

مرا بهشت و سرا هم بجز برای تو نیست

دلم نباشد راضی بدل ربودن آن

گه بسته با دل و جانی و او بجای تو نیست

تنم بپای ببست و دلم بپای ببست

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴

 

بدست تو ملکا ملک خسروانی هست

بدین جهانت فرمان و کامرانی هست

تو یادگار فریدون و آن جمشیدی

ز هر دو بر دل و دیدار تو نشانی هست

همه سعادت و تایید از آسمان خواهند

[...]

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵