بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
چو مست بگذری اندر قبای شوشتری
ز شرم لفظ تو خامش بود همیشه نگار؟
زرشک روی تو پنهان رود همیشه پری
ز قامت تو بتاب اندر است سرو سهی
ز رفتن تو بدرد اندر است کبک دری
بهر کجا گذری بستگان خود بینی
بهر کجا نگری خستگان خود نگری
اگر نه خون دل من ز می حلال تر است
چرا که خون دل من خوری و می نخوری
ز دیده گوهر بارم همیشه بر رخ زرد
چو در بارد بر برزائران شه گهری
بروز مردی پیش جهانیان سپر است
بروز رادی کان جهان کند سپری
هزار سال عطای تکلفی بخشد
کسی که یابد ازو یک عطای ماحضری
ایا مظفر پیروز روز عالی بخت
بروز جنگ مکان سعادت و ظفری
ولایت گذری با تو زان گرفت درنگ
که بخشش تو درنگیست مال تو گذری
ز تیغ آفت پیش جهانیان ز رهی
ز تیر محنت پیش جهانیان سپری
ز طبع تو نشود مرد می و فضل جدا
ز روی تو نشود فرخی و فر بری
بود خلاف تو کردن بجان خصم خطر
سوی خطر نکند میل مردم خطری
هزار نکته بگوئی که هیچ نسگالی
بدانک طبع زکی داری و زبان جری
بگرد مهر تو گشتن نشان دانائی است
بگرد کین تو گشتن دلیل خیره سری
همیشه مر گهر فضل و جود را صدفی
همیشه مر صدف مال و ملک را گهری
بمجلس اندر کوه سخاوت و خردی
بلشگر اندر کان سیاست و هنری
همه نهاد و سخا و خوی پدر داری
بروی نیکو آئینه دل پدری
درخت میوه فرخنده سبز باد مدام
همیشه آن پدری کش بود چو تو پسری
فرید عقل و فر مردمی و مردی وجود
فرید حلم و فر فرخی و فضل و فری
همیشه خواسته از گنج تو بود بسفر
همیشه مهمان اندر سرای تو حضری
همیشه تیر تو اندر دل عدو بحضر
همیشه خواب معادی ز بیم تو سفری
موافقان تو از دولت تو خنداخند
مخالفان تو از بیم تو گری و گری
همیشه تا چو زریر و چو معصفر باشد
از انده و غم و ناز و طرب رخ بشری
رخ مخالف تو روز و شب زریری باد
رخ موافق تو سال و ماه معصفری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش زیباییها و شگفتیهای شهری به نام کاشغر و فردی به نام مظفر میپردازد. شاعر از گلها و ستارهها استفاده کرده و از آثار زیبای طبیعت برای توصیف جذابیتهای این فرد و شهر بهره میبرد. عشق و محبت به این شخصیت به گونهای است که شاعر فریادی از درد و شوق خود را بیان میکند. او همچنین با اشاره به سخاوت و جوانمردی مظفر، نشان میدهد که این ویژگیها از او دلیری و قدرتی برای مقابله با دشمنان میسازد. در پایان، شاعر از تأثیرات خوشایند و ناخوشایند دوستی و دشمنی این فرد در زندگی مردم سخن میگوید و به نوعی تقابل میان خوشی و اندوه را بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای شهرهی ترک کاشغر، قد و قامت تو همچون گل سرخ، باعث شرمندگی و خجالت سرو بلند موها شده است.
هوش مصنوعی: هر شب چشمانم پر از ستاره است تا صبح، زیرا وقتی به یاد آن شش ستاره صبحگاهی میافتم، احساس میکنم که در آسمان هستم.
هوش مصنوعی: اگر بویی از شوشتر برگیرد، در مقایسه با سه بوسه از لب تو، حقیقتاً کمارزش است؛ چرا که وقتی تو در لباس شوشتری ظاهر میشوی، تمام دل را بهدست میآوری.
هوش مصنوعی: آیا به خاطر شرم، همیشه لبهایت سکوت کردهاند، ای زیبای من؟ آیا سرخی صورتت همواره زیر سایهای پنهان میماند؟
هوش مصنوعی: از زیبایی تو مثل سرو بلند قد، نوری میتابد. اما به خاطر دوری تو، دل به درد آمده و غمگین است.
هوش مصنوعی: هر جا که بروی، اعضای خانوادهات را خواهی دید و هر جا که نگاه کنی، کسانی را میبینی که خسته و رنجورند.
هوش مصنوعی: اگر خون دل من از شراب حلالتر است، پس چرا تو خون دل من را مینوشی و از شراب استفاده نمیکنی؟
هوش مصنوعی: من همیشه از چشمانم اشک میریزم، همانطور که وقتی باران بر زمینهای خشک میبارد، بر صورت زرد من نیز اشک مینشیند.
هوش مصنوعی: ظهور یک مرد در برابر جهانیان همچون سپری است که به دنیا نشان میدهد. این ظهور میتواند برتری و قدرتی را به همراه داشته باشد که باعث میشود جهان در برابر او محافظت شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی در طول هزار سال تلاش کند و دچار زحمت و سختی شود، باز هم نمیتواند به اندازه یک نعمت واقعی و بیدریغ که از ما دریافت میکند، به دست آورد.
هوش مصنوعی: ای مظفر، تو در روزی خوش یمن و پیروزی قرار داری، روزی که در آن جنگ در مکان سعادتمند و موفقیتآمیز به وقوع میپیوندد.
هوش مصنوعی: ولایت و سرپرستی تو به خاطر تأملی که داشتهای، باری در دل ما جا گرفته است، ولی بدان که بخشش و generosity تو تنها لحظهای از زندگیات است و اموال و داراییهای تو نیز موقتی و زودگذر هستند.
هوش مصنوعی: اگر به دنیا بنگری، میبینی که در برابر آفتها و مشکلات، فقط میتوان با سلاحی از صبر و پایداری دفاع کرد.
هوش مصنوعی: از ذات تو نمیتوان می و دانش را جدا کرد، و از چهرهات نمیتوان شادابی و نیکویی را دور کرد.
هوش مصنوعی: هرگز کسی که با تو در تضاد است، به جان و جانشینی تو، جرأت نمیکند به سمت خطر برود. مردم از خطر به سمت تو حرکت نمیکنند.
هوش مصنوعی: میتوانی هزار نکته بگویی، اما هیچ ایرادی در آن نیست چون تو طبع نیک و زبانی روان داری.
هوش مصنوعی: دور شدن از محبت تو نشان از آگاهی و دانش است، ولی دوری از کینهات نشانهای از نادانی و جاهطلبی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همیشه فضیلت و بخشش مانند یک مروارید در درون صدفی است، و همچنین صدفی که ثروت و دارایی را در خود دارد نیز به مانند یک مروارید ارزشمند است. در واقع، هر کدام از اینها به نوعی به یکدیگر وابسته هستند و ارزش واقعی آنها در وجود یکدیگر نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در جمعهای بزرگ، همچون کوه، سخاوت و خرد وجود دارد و در لشکرها، مثل معدن، سیاست و هنر شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: تو همانند پدرت دارای ویژگیهای نیک و بخشندگی هستی، پس باید دل بزرگ و مهربانی داشته باشی.
هوش مصنوعی: درخت میوهای همیشه سرسبز و شاداب است، مانند پدری که همواره برای فرزندش تلاش میکند و نیکوییها میآورد.
هوش مصنوعی: فرید در اینجا نمایانگر فردی با هوش و دانش است که همواره تلاش دارد تا به دیگران خدمت کند و ویژگیهای خوبی چون بردباری، نیکویی و فضیلت را در خود دارد. او به عنوان انسانی فرزانه و محترم شناخته میشود و دارای صفات والایی است که او را از دیگران متمایز میکند.
هوش مصنوعی: همیشه آرزو داشتهام که از ثروت و دانش تو بهرهمند شوم و همیشه در خانهات به عنوان مهمانی حاضر باشم.
هوش مصنوعی: شما همیشه با دقت و هوشیاری در مقابل دشمنان خود ایستادهاید و نگرانی از قدرت و نفوذ شما باعث میشود که آنها همیشه به آینده و سرنوشت خود فکر کنند.
هوش مصنوعی: دوستانت از خوشحالی و شادی تو میخندند، اما دشمنانت از ترس تو گریه و فریاد میزنند.
هوش مصنوعی: همیشه چهرهای که شاداب و زیباست، به دلیل اندوه و غم و ناز و شگفتیهای زندگی، میتواند تحت تأثیر قرار گیرد.
هوش مصنوعی: چهرهی مخالف تو مانند روز و شب زرد و بیروح است، در حالی که چهرهی موافق تو مانند سال و ماه درخشان و زیباست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
بما یکی پسر اگر ره وفا سپری
ز من نخواهم تیغ جفات را سپری
طریق عشق تو جان پدر بجان سپرم
اگر نه باز بکین راه جان ما سپری
جمال روی تو یکچند که ندیده بدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.