به زلف غالیهرنگی به روی آینهگون
ز عشق هر دو مرا روی زرد و رای نگون
به رنگ آب گل و می شده است دیده من
ز مهر آن لب میرنگ و چهره گلگون
نه سرو نازد چون قامت تو در بستان
نه ماه تابد چون عارض تو بر گردون
زمانه تا به رُخت چشم بد همینرسد
همینویسد گردَش ز غالیه افسون
اگر کمر بندی زی میانت راهنمای
وگر سخن گویی زی دهانت راهنمون
کس از میانت نگفتی خبر که مدحش چیست
کس از دهانت نداری نشان که وصفش چون
از آن فزاید هر روز بر تو مهر مرا
که نیکوییت فزونست و مردمی افزون
به باغ پر گل ماند رخ تو مالامال
زمانه بسته به شمشاد گرد او پرهون
لب تو خسته مژگانت را دهد مرهم
دل من از پی این شد به مهر تو مرهون
چو موم شد دل سنگ من از هوای رخت
چو شد ز بهر ملک نرم روزگار حرون
جهان ستان چو ملوکان باستان جستان
که هست خانه فرهنگ را به فضل ستون
به شهریاری شکاری بسان اسکندر
به روزگار شناسی بسان افریدون
نه هیچ مرد بود بینوا به درگه او
نه هیچ خلق بود تشنه بر لب جیحون
کفش چو بحری، موجْ گهر، بُخارَش جود
سنانش ابری، بارانش سیل و سیلش خون
به تیغ تیز دمار صناعت داود
به کف راد هلاک فکنده قارون
هزار یک بنیاید برون دریا آب
که در و دینار آید ز دست او بیرون
به گاه خشم بود دور طبع او ز شتاب
به گاه جود بود دور طبع او ز شتاب
جفا بگوید و پیش آورد همی تأخیر
سخا بگوید و پیدا کند به کنفیکون
گه مجالسه خلقش چو عنبر سار است
گه مذاکره لفظش چو لؤلؤ مکنون
ایا بدانش چون مهتر ارسطالیس
بدین و دولت چون اوستاد افلاطون
همه به بدره دهی جعفری و منصوری
همه به رزمه دهی ششتری و سقلاطون
به روز رامش و رادی زبون دست و دلی
به روز کوشش و فرمان ترا زمانه زبون
ترا عدو نبود مرد طالع مسعود
ترا ولی نبود مرد اختر وارون
اگرچه عالم مأمور بود مأمون را
تراست بر در مأمور مهتر از مأمون
نکو خصال و نکوحال امیر شمس الدین
که کمترینش عطا هست بار صد گردون
باوالمعالی عالم نمای و عالم رای
که هست همت عالیش برتر از گردون
بسا مغاک کز او راست گشته با پشته
بسا حصار گز او راست گشته با هامون
هر آن هنر که ز رستم همیدهند خبر
از او همی به عیان یافتن توان اکنون
به روز بخشش قارون از او شود درویش
به روز رامش شادان از او شود محزون
ز بانگ سائل شادان شود روانش چنانک
ز بانگ لیلی، خرم شود دل مجنون
نداد و هم ندهد هیچ خلق را تیمار
نکرد و هم نکند هیچ خلق را معجون
به روز بزم چو یوسف بود فراز سریر
به روز رزم چو رستم بود فراز هیون
زمین ز جود کف او میانِ زر پنهان
هوا ز خلق خوش او به غالیه معجون
شود چو افیون بر دشمنان او شکر
شود چو شکر بر دوستان او افیون
همیشه تا نکند با فنا بقا پیوند
همیشه تا نبود فتنه با خرد مقرون
بقا و دولت با هر دو میر مقرون باد
بر این سعادت عاشق بر آن ظفر مفتون
فزون طربشان هر روز و بختشان فیروز
خجسته عید بر ایشان خجسته و میمون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق و ویژگیهای او میپردازد. شاعر از رنگ و جلوههای ظاهری معشوق سخن میگوید و عشقش را نسبت به او بیان میکند. همچنین، به محبت و علاقهاش به این معشوق اشاره میکند و او را به افرادی چون اسکندر و افریدون تشبیه میکند که در دوران خود شخصیتی بزرگ و محترم داشتند.
شاعر به صفات نیکوی معشوق، از جمله جوانمردی و سخاوت، پرداخته و به تساوی او با بزرگان تاریخ اشاره میکند. او همچنین به تأثیر محبت آن معشوق در زندگیاش و اینکه چگونه دنیایش را پر رنگ و سرشار از خوشی کرده، اشاره میکند.
در پایان، شاعر برای معشوق آرزوی خوشبختی و دوام سعادت و شادکامی میکند و بیان میکند که هر دو در پی عشق و محبت باید در کنار یکدیگر بمانند.
هوش مصنوعی: به زلفی زیبا و خوشرنگ که مثل آینه میدرخشد، عشق باعث شده که چهرهام رنگ پریده و حالتم خراب باشد.
هوش مصنوعی: چشمان من به خاطر محبت آن لبان میرنگ و چهره گلی شده، شبیه رنگ آب و گل است.
هوش مصنوعی: در باغ، نه تنه درختی به زیبایی قامت تو است و نه ماهی به درخشش چهره تو بر آسمان میتابد.
غالیه یعنی خط ریز و ظریف.
هوش مصنوعی: اگر کمر بندی زیبا به دور میانت ببندی، به عنوان نشانهای از راهنمایی دیگران، و اگر با دهان زیبایت سخن بگویی، خود به نوعی راهنما خواهی بود.
هوش مصنوعی: هیچکس از میان تو خبری از او نگفت که چه عذر و توجیهی دارد، و هیچکس از زبان تو نشانهای ندارد که وصفش چگونه است.
هوش مصنوعی: عشق و محبت من به تو هر روز بیشتر میشود، زیرا خوبیها و خلق نیکو تو روز به روز بیشتر میشود.
پرهون بسته یعنی حلقه بسته است. پرهون: حلقه و هر چیز میان تهی.
هوش مصنوعی: لب تو خسته است و مژگانت به من آرامش میبخشد؛ دل من به خاطر محبت تو دچار شوق و وابستگی شده است.
هوش مصنوعی: دل سخت و سرد من به خاطر یاد تو نرم و لطیف شد، مانند مومی که در گرما نرم میشود. به همین خاطر، دنیا برای من خوشحال و آرام به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: جهان همانند پادشاهان قدیم، با شکوه و عظمت، در حرکت است و فرهنگ را به لطف الهی برپا نگهداشته است.
هوش مصنوعی: به مانند اسکندر در مهارت رهبری و قدرت فرمانروایی و همچون افریدون در شناخت زمان و شرایط، باید برخورد کرد.
هوش مصنوعی: در محضر خداوند، هیچکس بینیاز و بیچشمدوختگی به درگاه او نیست و هیچ موجودی نیست که از سرچشمه زندگی سیراب نشود.
هوش مصنوعی: کفش مانند دریا است، موجش مملو از گوهر است، بخار آن بخشش و نوعی شگفتی است، بارش آن مانند باران است و سیلابش خون.
هوش مصنوعی: با شمشیر بران هنر داود در دستان راد، قارون به نابودی کشیده شده است.
هوش مصنوعی: هزاران یک دریا آب وجود دارد که در آن طلا و نقره به دست او میآید.
هوش مصنوعی: وقتهایی که او عصبانی میشود، به آرامی و با احتیاط عمل میکند و زمانی که بخشنده است، باز هم به سرعت و بیفکری عمل نمیکند.
هوش مصنوعی: به دشمنی و سختگیری بپردازد و از آن فاصله بگیرد، اما وقتی نوبت به بخشش میرسد، به سرعت عمل کرده و همه چیز به خوبی پیش میرود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات نشستن و گفتوگو با او مانند بوی خوش عنبر است و گاهی کلماتش مانند مرواریدهای پنهان و گرانبها میباشد.
هوش مصنوعی: آیا دانش تو مانند استاد ارسطوست و مقام و ثروت تو مانند افلاطون است؟
در قدیم سکهها را به نام صاحبسکه و حاکم زنندهٔ سکه مینامیدهاند در اینجا هم جعفری و منصوری اسم سکه هستند.
هوش مصنوعی: در روز شادی و خوشحالی، زبان و دل آماده است، اما در روز تلاش و کار سخت، زمان خود را نشان میدهد و حرف خود را میزند.
هوش مصنوعی: تو دشمنی نداری که از طالع نیکو برخوردار باشد، و دوستی هم نداری که از ستاره بد بختی متاثر شده باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عالم موظف به خدمت به مأمون است، اما در واقع بر در عالم، کسی بالاتر از مأمون وجود دارد.
هوش مصنوعی: امیر شمسالدین از نظر ویژگیهای خوب و رفتار نیکو شناخته شده است و یکی از بارزترین صفات او این است که به دیگران بخشش میکند و این ویژگی او به اندازهای ارزشمند است که میتوان آن را با برکات آسمان مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: با وجود برتری او در دانش و خرد، تمام تلاشش فراتر از آسمانهاست.
هوش مصنوعی: بسیاری از درهها و گودالها به خاطر انباشت خاک و سنگ به وجود آمدهاند و همچنین بسیاری از دژها و قلعهها در کنار دریاچهها و آبها شکل گرفتهاند.
هوش مصنوعی: هر هنری که درباره رستم صحبت میشود و همچنین هرچه از او میدانیم، اکنون به وضوح قابل مشاهده و درک است.
هوش مصنوعی: در روزی که قارون ثروتش را میبخشد، درویش به خوشحالی میرسد، اما در روزی که شادمانی و فرح با اوست، او احساس اندوه میکند.
هوش مصنوعی: صدای درخواستی، روح انسان را شاداب میکند، همانطور که صدای لیلی، دل مجنون را خوشحال میسازد.
هوش مصنوعی: هیچ کسی را در این دنیا آرامش نمیدهد و هیچ کس هم در آینده برای دیگران تسکینی نخواهد آورد.
هوش مصنوعی: در روزهای جشن و شادی، او مانند یوسف زیبا و درخشان بر تخت نشسته است و در روزهای جنگ و نبرد، همچون رستم دلاور و قوی بر اسب سوار است.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر بخشش او مانند زرهای پنهان در دل خاک است و هوای خوش از خلق و خوی او مانند عطر دلپذیر در میان گلها میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی دشمنان او به افیون تبدیل میشوند، برای آنها تلخ و دردناک میشود؛ اما برای دوستان او، مانند شکر شیرین و دلپذیر میگردد.
هوش مصنوعی: همیشه بقا و دوام نمیتواند با نابودی ارتباط برقرار کند. تا زمانی که فتنهای وجود نداشته باشد، خرد و عقل نیز در کنار هم خواهند بود.
هوش مصنوعی: آرزوی رابطه و خوشبختی برای هر دو نفر، همراه با شادکامی عشق و پیروزی برای آنهاست.
هوش مصنوعی: خوشحالی آنها هر روز بیشتر میشود و بختشان همواره خوش است. عید برای آنها مبارک و شادمانه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.