هر آنچه هست نهان از منجمان جهان
ز رای روشن شاه زمانه نیست نهان
هر آنچه خواهد بودن در آیدش بضمیر
هر آنچه خواهد رفتن در آیدش بزیان
ببیند او بعیان هر چه نزد عقل خبر
در آیدش بیقین هر چه نزد خلق گمان
سپه برون برد از رود ژرف بی کشتی
گهر برآورد از سنگ خاره بی کهکان
اگر چه شاه جوانست بخت او پیر است
ز عقل پیرش بختش همیشه هست جوان
چو او ز گنجه بفال بهی برون آمد
یکیش گفتی این و یکیش گفتی آن
که بی سپاه گران خصم را مدار سبک
بجنگ خصم منه روی بی سپاه گران
نبرد کس را فرمان و خیمه بیرون زد
جز آن نکرد کجا آید از خرد فرمان
ز درد زود رها گردد آنکسی که کند
باتفاق خرد درد خویش را درمان
چو بدسگال ز کردار شاه شد آگاه
دلش نژند شد از بیم و تن ز هول نوان
چو دم بخواهش نگشاد آنکه رفتش پیش
بجنگ جستن شاه جهان ببست میان
بمال و ملک سپاهی بهم فرا آورد
فزون ز برگ درختان و قطره باران
سوارشان همه گردان ارمن و ابخاز
پیاده شان همه شیران لگزی و شروان
همه بتیغ چو گیو و بنیزه چون بیژن
همه بحمله چو رستم بحیله چون دستان
برابر شه آران شدند بر کوهی
که بی دلیل نداند در آن شدن شیطان
پناه خویش گرفتند بیشه بر سر کوه
چنانکه سرش همی گفت راز با سرطان
چور ایت شه گیتی بدشت پیدا شد
نهان شدند سپه در درون یکان و دوگان
ملک بیامد آنجا بناز و فیروزی
گشاده روی و گشاده دل و گشاده عنان
دو روز خرم و خندان بگرد آن بنشست
شده بدیدن او خلق خرم و خندان
برفت وی که بسوزد زمین دشمن دین
مگر شود جگر دشمنان بدان سوزان
سران لشگر ایشان رسید بر کوهی
که هیچ خلق بدان سرکشی نداد نشان
سپاه شاه کشیدندشان ز کوه بدشت
بیامدند ز دوده دل و ز دو ده سنان
ز نیره ها همه صحرا چو نیستان شده بود
همه چو شیران در نیستان گرفته مکان
بسان طوفان از که برآمدند و لیک
بخاست بر ز می از خون حلقشان طوفان
بحمله سپه شاه خیل ایشان را
بتیغ کرد دریده دل و رمیده روان
بساعتی تنشان شد نشانه زوبین
بساعتی دلشان شد نشانه پیکان
ز هول تیر سواران تیر قد عدو
شدند گوژ و نوان اندران بسان کمان
هوا برنگ شبه شد زمین برنگ عقیق
یکی ز تیر روان و یکی ز خون روان
بجان ز شاه نرسته از آن سپاه دو بهر
بتن نرست و بمال آن کجا برست بجان
سپاهشان را کشته سپاه شاه زمین
امیرشان را کرده اسیر شاه زمان
امیر همچو شبان باشد و سپه چو رمه
شود رمیده رمه چون شود گرفته شبان
نه مهتر است و نه کهتر بدین سپاه اندر
که نیست مهتری از کافرانش وز دزدان
اگر نبودی تایید شاه شیر شکار
وگر نبودی اقبال میر شهرستان
بکار زاری از پیش لشگری چندین
چگونه گشتی آواره لشگری چندان
همیشه نازش گردنکشان از من و روم
بفتح ار کون بود و فتح ارزنگان
ولیکن ایشان ز انبوه خیل نازیدند
ملک ننازد الا بفره یزدان
بآفتاب بر آورد افسر اسلام
بزیر خاک فرو برد رایت کفران
خدایگان بزمانی ز کافران بستد
بتیغ کینه فضلون و کینه مملان
کنون هر آنچه تو خواهی بگردنش برنه
کنون هرانچه تو خواهی ز نعمتش بستان
کنون اگر پسرشرا بدو فروشی بر
بس است قلعه نشواد و ایدرش ارزان
تو بر نشاطی و هر روز خصم بر تیمار
تو بر فزونی و هر روز خصم بر نقصان
تودی برون شده بودی بشهر خصم اندر
که تا بر آتش بوم و برش کنی ویران
چنانکه موسی عمران بکوه آتش جست
پیمبری یافت از کوه موسی عمران
یکی سپاه شکستی دلیر و شاه شکن
شهی گرفتی لشگر فروز و گردافشان
همیشه تا که بود در جهان هوان و هوا
همیشه تا که بود در جهان بهار و خزان
خزان ناصح تو سال و ماه باد بهار
هوای حاسد تو سال و ماه باد هوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از فردوسی است که به مسائل حکمت و رهبری در جنگ اشاره دارد. شاعر بیان میکند که هیچ چیزی از دانش و حکمت شاه پنهان نیست و او به خوبی میداند چه کسانی در نبرد پیروز خواهند شد. همچنین، او به اهمیت خرد و تدبیر در جنگ اشاره میکند و هشدار میدهد که پیروزی در نبرد به سواره نظام و تدبیر مناسب نیاز دارد، نه صرفاً به تعداد سپاهیان.
شاعر از ویژگیهای سپاه شاه و توانمندی آنها در مبارزه میگوید و به پیروزی آنها بر دشمنان اشاره میکند. این پیروزی نتیجهی عقل و تدبیر شاه و حمایت خداوند از اوست. در نهایت، نویسنده به یادآوری این نکته میپردازد که انسانی که بر عقل و حکمت تکیه کند، همیشه در برابر مشکلات پیروز خواهد شد و برتری حق بر باطل در هر شرایطی حاکم است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد و از دید منجمان پنهان است، از نظر ذهن روشنگر پادشاه زمانه پنهان نیست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهد وجود پیدا کند، در ذهن انسان شکل میگیرد و هر چیزی که بخواهد از بین برود، به ضرر او خواهد بود.
هوش مصنوعی: او به روشنی هر چیزی را مشاهده میکند که عقل میتواند به یقین درک کند، اما مردم تنها بر اساس گمان به آنچه درک میکنند، پی میبرند.
هوش مصنوعی: سربازان با دلاوری از رود عمیق عبور کردند و بدون نیاز به کشتی، جواهرات را از سنگهای سخت بیرون آوردند.
هوش مصنوعی: هرچند شاه جوانی است، اما بخت او مانند یک فرد پیر است. عقل و بلوغ او باعث میشود که بختش همیشه جوان و پرامید باشد.
هوش مصنوعی: او از گنجینهی فال بیرون آمد و یکی از آنها چیزی گفت و دیگری هم چیز دیگری گفت.
هوش مصنوعی: بدون داشتن نیروی قوی و قدرت، به درگیری با دشمن نرو و در برابر او بیهوا وارد نشو. با داشتن نیروی کافی و حمایت، به جنگ برو و خود را در موقعیت مناسب قرار بده.
هوش مصنوعی: هیچ کس در میدان نبرد به خارج از سنگر نمیرود، مگر آنکه از عقل و فکرش پیروی کند و دستوری برای این کار داشته باشد.
هوش مصنوعی: کسی که به یاری جمع و همکاری دیگران به مشکل خود رسیدگی کند، از درد و رنج خود به سرعت رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: زمانی که بدخواهی از رفتار پادشاه آگاه شد، دلش از ترس به تپش افتاد و بدنش از هول به لرزه درآمد.
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی درخواست را نپذیرفت، آن کس که برای جنگ به پیش رفت، شاه جهان را از میان برداشت و دیگر نتوانست به او دسترسی پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر چه بخواهی از ثروت و نعمات دنیا جمع کن، آنان به اندازه برگهای درختان و قطرات باران زیاد هستند.
هوش مصنوعی: سواران آنها همگی از ارمن و آبخاز هستند و پیادههایشان، شیران دلاوری از لگزی و شروان میباشند.
هوش مصنوعی: همه مانند گیو، با شمشیر آمادهاند و مانند بیژن در نبرد حاضرند. همه به روش رستم، با تکیه بر برنامهریزی و حیلتی که دارند، در میدان جنگ حاضر میشوند.
هوش مصنوعی: مردم آران در برابر پادشاه قرار گرفتند بر کوهی که نمیداند چگونه میتواند شیطان در آنجا حضور پیدا کند.
هوش مصنوعی: درختان و گیاهان در جنگل، در بالای کوه جای گرفتهاند و به گونهای آرامش و امنیت یافتهاند، به طوری که به نظر میرسد سر کوه با دقت و رازآلود با افکار و احساسات خود صحبت میکند.
هوش مصنوعی: چون این دنیا فانی شد و به پایان رسید، نیروهای نظامی در دل افراد پنهان شدند و دیگر قابل مشاهده نبودند.
هوش مصنوعی: فرشتهای به آنجا آمد که با زیبایی و خوشرویی، دلنواز و آزادانه در حرکت بود.
هوش مصنوعی: دو روز شاد و خرم بگرد و از دیدن او لذت ببر. مردم هم در این حال شاد و خندان هستند.
هوش مصنوعی: او رفت تا زمین دشمن دین را بسوزاند، مگر اینکه دل دشمنان به آن آتش بسوزد.
هوش مصنوعی: فرماندهان آنان به کوهی رسیدند که هیچ کس جرأت نکرد در آنجا بیاید یا نشانهای از خود بگذارد.
هوش مصنوعی: سپاه شاه از کوه پایین آمدند و به دشت رسیدند. آنان از خانوادهای شجاع و دلیر و از دو نژاد با سرنیزههای خود آمده بودند.
هوش مصنوعی: در صحرا همه چیز شبیه نیستان شده بود و همه موجودات مانند شیران در میان نیها جا گرفته بودند.
هوش مصنوعی: مانند طوفانی که از کسی برخاستند، اما در عوض از خون حلقومشان طوفانی به پا کردند.
هوش مصنوعی: در حمله سپاه شاه، آنها را با شمشیر به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد و دلهایشان را شکسته و روحهایشان را ترسانده بود.
هوش مصنوعی: مدتی بدنشان به نشانه نیزه و مدتی دلشان به نشانه تیر تبدیل شد.
هوش مصنوعی: از ترس تیراندازان، دشمنان بیحال و خمیده شدند؛ مانند کمانی که به سمت عقب کشیده شده باشد.
هوش مصنوعی: هوا به رنگ شب درآمد و زمین به رنگ عقیق شد. یکی از تیرها به سمت روانی دیگر و یکی دیگر به سمت خون جاری شده میرود.
هوش مصنوعی: از جان شاهی که خود را از آن سپاه رهانیده، دوبرابر بر بدن نرسته و به کجا میتواند به جان برسد.
هوش مصنوعی: نیروهای دشمن را کشتهاند و سپاه شاه زمین، فرمانده آنها را اسیر کرده است.
هوش مصنوعی: پادشاه باید مانند شبان باشد و سپاه مانند گوسفندانی که گم شدهاند. وقتی گوسفندان پراکنده شوند، شبان چگونه میتواند آنها را جمع کند؟
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در این سپاه، نه کسی برتر است و نه کسی پستتر، زیرا در میان آنها نه رهبری از کافران وجود دارد و نه کسی از دزدان.
هوش مصنوعی: اگر حمایت و تأیید پادشاه شیر شکار وجود نداشت و اگر بخت و اقبال سرمایهداران و گردانندگان شهرستان نبود، اوضاع به گونهای دیگر میبود.
هوش مصنوعی: چگونه شدی که از پیش لشکری بزرگ، به زاری افتادی و آواره شدی؟
هوش مصنوعی: همیشه زیبایی و دلربایی او باعث غفلت من شده و اگر سرزمین عشق برایم دست یافتنی باشد، دیگران نیز میتوانند به آن دست یابند.
هوش مصنوعی: اما آنها از میان انبوه انسانها افتخار کردند و تنها ملک به برکت خداوند افتخار میکند.
هوش مصنوعی: خورشید اسلام درخشش خود را به نمایش گذاشت و پرچم کفر زیر خاک مدفون شد.
هوش مصنوعی: خداوند در زمانی از بین کافران، با شمشیر کینه و نفرت فضولان و ظالمان انتقام گرفت.
هوش مصنوعی: حالا هر چیزی که بخواهی، آن را به دور خود جذب کن و از نعمات او بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: اگر پسرش را به او بفروشی، کافی است که قلعه را نگه دارد و دیگر نیازی به ارزان فروشی نیست.
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال شادی هستی و دشمنان تو هر روز در تلاشند که تو را ناراحت و غمگین کنند. تو در حال پیشرفت و افزایش هستی و آنها هر روز سعی میکنند که تو را به عقب برگردانند.
هوش مصنوعی: تو به شهر دشمن رفته بودی تا بر آتش سرزمین و خانههایش بیفکنی و آنها را ویران کنی.
هوش مصنوعی: مانند موسی، فرزند عمران، که به کوه آتش رفت و پیغامبری یافت، از کوه موسی عمران.
هوش مصنوعی: یک لشگر دلیر و قهرمان را شکست دادی و با قدرت و شکوه، شهری را به تصرف درآوردی.
هوش مصنوعی: به طور مداوم، وقتی در دنیا تغییرات و جریاناتی وجود داشته، همیشه بهار و پاییز هم در جریان بودهاند.
هوش مصنوعی: سال و ماهی که بهار است، نشاندهندهی گرمی و زندگی است، اما ناصح و مدعی تو در این فصل، فقط نشانهای از خزانی است که به سراغ تو آمده. هوای افرادی که حسد میورزند، همواره هوایی سرد و ناخوشایند است و میتواند به تلخی روزها و ماهها بیانجامد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
توانگری و بزرگی و کام دل بجهان
نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان
یمین دولت کایام ازو شود میمون
امین ملت کایمان ازو شود تابان
همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست
[...]
بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان
نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان
یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک
امین ملت محمود پادشاه جهان
خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد
[...]
بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان
برنگ لاله می از یار لاله روی ستان
جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم
می جوان بجوان ده درین بهار جوان
بشادکامی امروز داد خویش بده
[...]
اگر نجست زمانه بلای خلق جهان
چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان
اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین
چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان
اگر نگشت دل من تنور آتش عشق
[...]
شب دراز و ره دور و غربت و احزان
چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان
بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار
دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان
مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.