نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱ - خواجه عماد فقیه فرماید
مگر فرشته رحمت درآمد از درما
که شد بهشت برین کلبه محقر ما
رسد بر اطلس زمرتبت سرما
گهی که شاهد والا در آید از درما
جهان که شست بصابون مهر جامه چرخ
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲ - خواجه حافظ فرماید
رونق عهد شبابست دگر بستانرا
میرسد مژده گل بلبل خوش الحانرا
رونق حسن بهاریست دگر کتانرا
گرم بازار زشمسی شده تابستانرا
انکه دستار طلا دوز علم گردانید
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۳ - خواجه حافظ فرماید
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
زتبریز ارگلیمی نازک آری در برم یارا
بنقش آده اش بخشم سمرقند و بخارا را
چو شستی رخت در سعدی وکفشت نیست در پاتنگ
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴ - لاادری قائله
چشم مستت میبرد هر لحظه دل مشتاق را
زلف مشکینت پریشان میکند عشاق را
هردم از نرمی کشد اطلس به بر مشتاق را
صوف از کرمی بر دهر لحظه دل عشاق را
زان گریبانی که دم از عنبرینه میزند
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵ - مولانا علی دردزد فرماید
هرچند روی دوست نبینیم سالها
ما را بود هنوز امید وصالها
دارم بسی ز ریشهپوشی خیالها
یابم ز عقد طره دستار حالها
با رخت رقعه رقعه که وصله زدم برو
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶ - وله شیرازیه ولکن یلزمها التصحیح
مهل که گیوه بنوتن غرت چو نیست کلا
که دوست نیست اثر دایما و دشمن ابا
تمع نه رخت مهن بوکه نت و گوبا لوت
بنی مغاره سنغرایز جمش میوا
نمیذنم که که بوتن چو شرم کی حدنی
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷ - کمال خجندی فرماید
این چه مجلس چه بهشت این چه مقامست اینجا
عمر باقی رخ ساقی لب جامست اینجا
این چه خرگه چه تتق این چه خیامست اینجا
چترمه رایت خور ظل غمامست اینجا
قلمی گرچه بود خواجه ابیاریها
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۸ - خواجه حافظ فرماید
بیا که قصرامل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
بنای جبه کرباس سست بنیادست
بیار صوف که بنیاد پنبه بر بادست
ز آرزو نرساند برخت دست آنکس
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹ - شیخ سعدی فرماید
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
افزون زرخت نو شده حسن و جمال دوست
از زیور وزرست زیادت کمال دوست
رخت به گزیده و والای سیبکی
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ - شیخ سعدی فرماید
کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست
کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست
یلمه صوف مشو بسته بند والا
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - خواجه محمد فیروز آبادی فرماید
ازمنش بیموجبی یار ار غباری بردلست
حاش الله گرمرا زان گردباری بردلست
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - خواجه محمد فیروز آبادی فرماید
رخت را از گرد اگر اندک غباری بر دلست
تا نیفشانم مراز آن گردباری بردلست
با گلیم جهرمی میگفت نطع بر دعی
کز حصیر و بوریایم خارخاری بر دلست
آتشین والای گلگونرا زته بگشوده اند
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۲ - خواجه حافظ فرماید
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
مرا اگر چه ببسترلت کتان انداخت
ز روی صوف نظر بر نمیتوان انداخت
زخرمی که در آمد بسایه فرجی
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نیر کرمانی فرماید
سرو بالای تو سر تا پا خوش است
راستی آن قامت زیبا خوش است
قد صوف سبز سرتا پا خوش است
وان بزکتان ببریک لاخوش است
هر که میگیرد دلارامی ببر
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۴ - خواجه حافظ فرماید
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
مرغ مدفونی گلی از شرب در منقار داشت
برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت
گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - خواجه حافظ فرماید
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
قیچجی؟ بقچه رخت من و دستار کجاست
وان کلاه و کمرو موزه بلغار کجاست
روز پوشیدن رختست و بهار و صحرا
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - سید نعمت الله فرماید
دل ندارد هر که او را درد نیست
وانکه این دردش نباشد مرد نیست
جامه بیچاک صاحبدرد نیست
غیر یکتائی بپوشش فرد نیست
از گل بستان چو نازی پیش ما
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۷ - وله فی هذا الوزن قدس الله روحه
خوشتر از حمام و رخت پاک نیست
کهنه گر باشد لباست باک نیست
هر که در بر جامه خود میدرد
در حقیقت صاحب ادراک نیست
از همه رختی ببرمیکن مله
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - امیر خسرو فرماید
یارب که آن درخت گل از گلستان کیست
وان پسته شکر شکن از نقلدان کیست
باز این قماشهای نفیس ازدکان کیست
وین طرفه رختهای نواز جامه دان کیست
از پوشیم بتاب و ببندم ز پیش بند
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - شیخ سعدی فرماید
مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست
مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست
یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست
گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست
[...]