گنجور

 
نظام قاری

سرو بالای تو سر تا پا خوش است

راستی آن قامت زیبا خوش است

در جواب او گوید

قد صوف سبز سرتا پا خوش است

وان بزکتان ببریک لاخوش است

هر که میگیرد دلارامی ببر

نوعروس خلعت زیبا خوش است

چون حباب آب واختر برسما

موج صوف و نقش آن کمخا خوش است

نیزه قندس سمور تیغ دار

بهر حرب لشکر سرما خوش است

در شتاب سیر برچرخ قماش

صورت ماکو هلال آسا خوش است

قاری اوصاف سراپا میکنی

لاجرم شعر تو سر تا پا خوش است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

در سرم از عشقت این سودا خوش است

در دلم از شوقت این غوغا خوش است

من درون پرده جان می‌پرورم

گر برون جان می کند اعدا خوش است

چون جمالت برنتابد هیچ چشم

[...]

امیرخسرو دهلوی

گر چه سرو باغ را بالا خوش است

با قد رعنای تو ما را خوش است

زهر عشقت کام عیشم تلخ کرد

هست تلخ این چاشنی، اما خوش است

گر غمت غیری خورد، ناخوش شوم

[...]

صائب تبریزی

وقت ما از ساغر و مینا خوش است

وقت ساقی خوش که وقت ما خوش است

عشق می باید به هر صورت که هست

عاشقی با صورت دیبا خوش است

ناخوشیها از دل بی ذوق ماست

[...]

نورعلیشاه

ای خوشا وقتیکه وقت ما خوش است

دور جام و گردش مینا خوش است

موسم عشق است و ایام نشاط

سیر گل با لاله و صحرا خوش است

زورق افکندیم در دریای می

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه