گنجور

 
نظام قاری

کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست

در جواب او

کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست

یلمه صوف مشو بسته بند والا

زانکه والاست شعار زن و این کار تو نیست

ای فلک هست کفایت قدک رنگینم

احتیاجیم بدین اطلس زرکارتونیست

ای سلق اهل درم از تو ندارند گزیر

مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

جامه با صندلی و گت بگذار ای صندوق

سر خود گیر که این بقچه کشی کار تو نیست

گشته ام گردگلستان و ریاض کمخا

الحق ای جامه لاوسمه چو گلزار تو نیست

صفت کلفتنت کرد سرآمد قاری

شیوه نیست که در پیچش دستار تو نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجد همگر

در جهان دل شده ای نیست که غمخوار تو نیست

هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست

در همه روی زمین زنده دلی نتوان یافت

که به جان مرده آن نرگس خونخوار تو نیست

تا به خوبی چو مه و مشتری آمد رویت

[...]

سعدی

کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست

سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه

شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست

خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود

[...]

سیف فرغانی

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

کو کسی کو بدل و دیده خریدار تو نیست

دور کن پرده زرخسار و رقیب از پهلو

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

در تو حیرانم وآنکس که ندانست ترا

[...]

صائب تبریزی

یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست

نیست در مصر عزیزی که خریدار تو نیست

می بری دل ز کف شیر شکاران جهان

شیر را حوصله چشم جگردار تو نیست

لاله ای را نتوان یافت درین سبز چمن

[...]

فیاض لاهیجی

ذرّه‌ای نیست که آیینة دیدار تو نیست

خبر از خویش ندارد که خبردار تو نیست

گرچه نزدیک‌تر از جان منی بر لب لیک

وعده‌ای دورتر از وعدة دیدار تو نیست

درد دیرینة خود را ز که درمان طلبم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه