کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست
در جواب او
کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست
یلمه صوف مشو بسته بند والا
زانکه والاست شعار زن و این کار تو نیست
ای فلک هست کفایت قدک رنگینم
احتیاجیم بدین اطلس زرکارتونیست
ای سلق اهل درم از تو ندارند گزیر
مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست
جامه با صندلی و گت بگذار ای صندوق
سر خود گیر که این بقچه کشی کار تو نیست
گشته ام گردگلستان و ریاض کمخا
الحق ای جامه لاوسمه چو گلزار تو نیست
صفت کلفتنت کرد سرآمد قاری
شیوه نیست که در پیچش دستار تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ جذابیت و محبوبیت فردی خاص در بین مردم و بازار پررونق اوست. شاعر به توصیف این شخص میپردازد و میگوید که هیچکس در این شهر نمیتواند از محبت او فرار کند. او همچنین به مقایسه بازار عشق و توجه آن فرد با دیگر بازارها میپردازد و تأکید میکند که هیچ چیزی به اندازهٔ محبت و زیبایی او نمیتواند جذاب باشد. شاعر در نهایت به یک باور عمومی در مورد زیبایی و هنر اشاره میکند و بیان میکند که وجود او در زندگی دیگران، فرصتی گرانبهاست.
هوش مصنوعی: هیچ کسی را نمیشناسم که در این شهر به عشق تو درگیر نباشد. هیچ بازاری به اندازه بازار عشق تو پر رونق نیست.
هوش مصنوعی: کیست که در این دنیای پر هیاهو، به تو و زیباییهایت اهمیت ندهد؟ در هیچ بازاری به این اندازه شلوغ و پر رونق، کسی را نمیتوان یافت که به تو نپردازد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اگر کسی صوفی (عارف) نشود و خود را به زنجیرهای دنیوی بسپارد، نمیتواند به مقام واقعی خود دست یابد. چون مقام صوفی بودن نشانهای از علو و بلندی روح است و این کار نمیتواند بیانگر هویت واقعی او باشد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، با این قد زیبا و رنگینم، دیگر به این اطلس رنگین نیازی ندارم.
هوش مصنوعی: ای سلق (شخصی که در زمان قحطی و گرسنگی به دنبال نفع خود است) اهل ثروت (درم) از تو رهایی ندارند، مگر اینکه هیچ چیزی از تو باقی نمانده باشد که کسی برای خریدن تو وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: لباس و کلاه را کنار بگذار، ای صندوق، خودت را به مسائل دیگر مشغول نکن چون این نوع بارکشیدن به تو مربوط نیست.
هوش مصنوعی: من در گلستانها و باغها گردش کردهام، اما ای جامهای فاقد علامت و نشانه، مانند گلزار تو جایی دیگری نیافتم.
هوش مصنوعی: چشم و ابرویت تو را به کسی تشبیه کرده که همیشه در حال خواندن است، اما این روش و ویژگی، مانند شلختگی و بینظمی در پوشش تو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در جهان دل شده ای نیست که غمخوار تو نیست
هیچ دل نیست که او شیفته در کار تو نیست
در همه روی زمین زنده دلی نتوان یافت
که به جان مرده آن نرگس خونخوار تو نیست
تا به خوبی چو مه و مشتری آمد رویت
[...]
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
سرو زیبا و به زیبایی بالای تو نه
شهد شیرین و به شیرینی گفتار تو نیست
خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
[...]
کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست
کو کسی کو بدل و دیده خریدار تو نیست
دور کن پرده زرخسار و رقیب از پهلو
که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست
در تو حیرانم وآنکس که ندانست ترا
[...]
یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست
نیست در مصر عزیزی که خریدار تو نیست
می بری دل ز کف شیر شکاران جهان
شیر را حوصله چشم جگردار تو نیست
لاله ای را نتوان یافت درین سبز چمن
[...]
ذرّهای نیست که آیینة دیدار تو نیست
خبر از خویش ندارد که خبردار تو نیست
گرچه نزدیکتر از جان منی بر لب لیک
وعدهای دورتر از وعدة دیدار تو نیست
درد دیرینة خود را ز که درمان طلبم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.