گنجور

 
سعدی

تو پری‌زاده ندانم ز کجا می‌آیی

کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی

راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند

مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی

سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ

نتواند که کند دعوی هم‌بالایی

در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی

به خدا بر تو که خون من بیچاره مریز

که من آن قدر ندارم که تو دست آلایی

بی رُخت چشم ندارم که جهانی بینم

به دو چشمت که ز چشمم مرو ای بینایی

نه مرا حسرت جاه است و نه اندیشهٔ مال

همه اسباب مهیاست تو در می‌بایی؟

بر من از دست تو چندان که جفا می‌آید

خوش‌تر و خوب‌تر اندر نظرم می‌آیی

دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست

چاره بعد از تو ندانیم به جز تنهایی

ور به خواری ز در خویش برانی ما را

همچنان شکر کنیمت که عزیز مایی

من از این در به جفا روی نخواهم پیچید

گر ببندی تو به روی من و گر بگشایی

چه کند داعی دولت که قبولش نکنند

ما حریصیم به خدمت تو نمی‌فرمایی

سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد

به چنین زیور معنی که تو می‌آرایی

باد نوروز که بوی گل و سنبل دارد

لطف این باد ندارد که تو می‌پیمایی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل ۵۰۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۵۰۳ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۴

در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی

حافظ

غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است

در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

عراقی

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟

گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟

نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی

گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی

گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو

[...]

مولانا

بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی

کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی

چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی

ز پی خشم رهی ساعد و کف می‌خایی

صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
همام تبریزی

اثر لطف خدایی که چنین زیبایی

تا تو منظور منی شاکرم از بینایی

نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا

که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی

چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از همام تبریزی
حکیم نزاری

محرمی کو که پیامی برد از من جایی

خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی

عجبی ، نادره‌یی ، طُرفه کشی ، چالاکی

شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی

امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
امیرخسرو دهلوی

آن نه روییست که ماهی ست بدان زیبایی

وان نه بالاست، بلاییست بدان رعنایی

گر سر زلف سیه بازگشایی، چه عجب

که شود مشک تتار از غم تو شیدایی!!

بر دل من غم زلف تو گره بر گره ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه