تو با این لطف طبع و دلربایی
چنین سنگیندل و سرکش چرایی؟
به یک بار از جهان دل در تو بستم
ندانستم که پیمانم نپایی
شب تاریکِ هجرانم بفرسود
یکی از در درآی ای روشنایی
سری دارم مهیا بر کف دست
که در پایت فشانم چون درآیی
خطای محض باشد با تو گفتن
حدیث حسن خوبان ختایی
نگاری سخت محبوبی و مطبوع
ولیکن سستمهر و بیوفایی
دلا گر عاشقی دائم بر آن باش
که سختی بینی و جور آزمایی
و گر طاقت نداری جور مخدوم
برو سعدی که خدمت را نشایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی است. شاعر از زیبایی و دلربایی محبوبش میگوید، اما در عین حال به سنگینی دل و رفتار سرکش او اشاره میکند. او در طول شبهای هجرانش تنها آرزوی روشنایی دارد و آماده است تا تمامی احساساتش را در مقابل محبوبش فدای او کند. شاعر به تضادهایی که در عشق تجربه میشود، از جمله وفا و بیوفایی، اشاره کرده و به عاشقانی که در عشق دچار سختیها و آزمایشها میشوند، توصیه میکند که اگر طاقت این موارد را ندارند، از عاشقی دست بکشند. در نهایت، به نوعی از واقعیت تلخ عشق و دشواریهای آن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چرا با این همه زیبایی و مهربانی، هنوز دل تو سخت و سرکش است؟
هوش مصنوعی: یکباره دیوانهوار به تو دل سپردم، غافل از این که پیمانی که میان ماست، پایدار نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در شب تاریک فراق و دوری، به من اجازۀ ورود بده که ای روشنی، به زندگیام بیایی.
هوش مصنوعی: فکری در سر دارم که آن را در دستانم آماده کردهام تا وقتی تو وارد شوی، آن را به پای تو بریزم.
هوش مصنوعی: حتی سخن گفتن از خوبیهای خوبان هم اشتباه است، چرا که تو بهترین هستی و هیچ کس به پای تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: زنی زیبا و دلنشین را میبینیم، اما او در عشق سست و بیوفا است.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر عاشق هستی، همواره آماده باش که با سختیها و مشکلات روبهرو شوی و آنها را تحمل کنی.
هوش مصنوعی: اگر قدرت تحمل مشکلات و سختیهای خدمت به دیگران را نداری، بهتر است از این کار دست برداری. سعدی میگوید که خدمت کردن به دیگران نیازمند صبر و تحمل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.