گنجور

 
ایرانشان

بخش ۱ - در شکر باری تعالی: تو را ای خردمند روشن‌روان

بخش ۲ - در ستایش دانش: بدین سر همه دانش آموز و بس

بخش ۳ - در ستایش خرد: چو همراه دانش نباشد خرد

بخش ۴ - در بی ثباتی عمر: نماید همی کاین جهان یک دم است

بخش ۵ - در نعت النبی صلی الله علیه: سر داد پیغمبر پاکدین

بخش ۶ - اشاره به نظم بهمن نامه: یکی داستان گفته بودم ز پیش

بخش ۷ - در سبب نظم کوش نامه: زمانه چو کارم دلارای کرد

بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام: به نام شهنشاه گیتی گشای

بخش ۹ - داستان کوش و مانوش: در این داستان ژرف بنگر کنون

بخش ۱۰ - نیرنگ کوش با رومیان: از امروز تا سیصد و اند سال

بخش ۱۱ - نامه نوشتن کوش به سوی مانوش: به مانوش پس نامه فرمود کی

بخش ۱۲ - رسیدن نامه ی کوش به مانوش و فرستادن نامه به سوی کوش: چنین تا به درگاه مانوش شد

بخش ۱۳ - گفتگوی صلح با فرستاده ی مانوش: از او آگهی رفت نزدیک شاه

بخش ۱۴ - پیام فرستاده به مانوش: سه ماهش زمان داد، دستور زود

بخش ۱۵ - صلح و باجگزاری مانوش: به یک هفته آمد به روم آن نوند

بخش ۱۶ - دانش پرستی کوش: چو از دانش سرکش نیک پی

بخش ۱۷ - فرستادن مانوش نه پاره کتاب پیش کوش: ز کردار شه گشت مانوش شاد

بخش ۱۸ - پادشاهی افریقس: یکی پادشاهی افریقس است

بخش ۱۹ - داستان دقیانس: همان داستانی دگر یار اوی

بخش ۲۰ - داستان پلاطس: دگر داستان پلاطس به روم

بخش ۲۱ - گفتار در شاهی اسطلیناس: یکی شاه بود اسطلیناس نام

بخش ۲۲ - داستان اسکندر در خاور: سر داستانهای شاهان پیش

بخش ۲۳ - اسکندر در برابر پیکر کوش پیل دندان، سالار چین: همی راند یک روز و یک شب سیاه

بخش ۲۴ - اسب چهرگان: سر ماه پیش گروهی رسید

بخش ۲۵ - فرود آمدن بر دامن کهسار و گفتگوی اسکندر با مهانش: سکندر دو تن پیش کرد از گروه

بخش ۲۶ - سرگذشت جمشید و بازماندگانش به روایت مهانش: چنین داد پاسخ که یزدان پاک

بخش ۲۷ - جنگ جمشید و مهراج: وز آن جایگه جم سپه برگرفت

بخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان: در آن بیشه آن مردمان روز و شب

بخش ۲۹ - نامه فرستادن مهراج به دست رسول به نزد ضحاک: سر نامه از بنده ی شهریار

بخش ۳۰ - کشته شدن ماهنگ پادشاه چین در جنگ با مهراج: چو نامه بدادند، بر خواند زود

بخش ۳۱ - فرستادن ضحاک، برادر خویش، کوش را به فرمانروایی چین برای کشتن جمشیدیان: برادرش را، کوش،‌در پیش خواند

بخش ۳۲ - فارک و بازماندگانش: به نوک چنین گفت فارک که من

بخش ۳۳ - پرسش اسکندر درباره ی کوش: بدو گفت کای مایه ی سنگ و هوش

بخش ۳۴ - پاسخ مهانش: مهانش شنید و سرافگند پیش

بخش ۳۵ - آغاز سرگذشت کوش پیل دندان: سر داستان آفرین خدای

بخش ۳۶ - آوارگی جمشیدیان و زاده شدن آتبین: ز بیم بداندیش کوش، آن گروه

بخش ۳۷ - زاده شدن کوش پیل دندان یا کوش پیلگون: چو از هیچ سو کوش دشمن ندید

بخش ۳۸ - یافتن آتبین کوش را: دگر روز چون آتبین با سپاه

بخش ۳۹ - پرورش کوش: ز بس لابه کاو کرد، دادش بدوی

بخش ۴۰ - رسیدن ایرانیان و چینیان بهم: یکی روز ناگاه سالار چین

بخش ۴۱ - جنگ کوش پیل دندان با چینیان: چو شاه آتبین را چنان دید کوش

بخش ۴۲ - نواختن آتبین کوش پیل دندان را: فرستاد و مرکوش را پیش خواند

بخش ۴۳ - شبیخون کردن کوش پیل دندان در شب تیره: سپه را بدو داد هنگام خواب

بخش ۴۴ - خشم گرفتن شاه چین بر سپاه: وز آن روی چون لشکر آمد به چین

بخش ۴۵ - فرستادن شاه چین، نیواسب را به جنگ ایرانیان: وز آن لشکر خویش کآورده بود

بخش ۴۶ - چاره گری آتبین: گذرگاه بگرفته بود آتبین

بخش ۴۷ - جنگ کوش پیل دندان و نیواسب: نگه کرد در کار گردان سپهر

بخش ۴۸ - فتح کردن کوش پیل دندان بر لشکر چینیان: بماندند از آن نامور سه هزار

بخش ۴۹ - سوگ نیواسب در چین: وز آن روی لشکر چو آمد به چین

بخش ۵۰ - کین نیواسب: یکی دانشی مرد، دستور شاه

بخش ۵۱ - آگاه شدن آتبین از آمدن لشکر: وز آن سوی رود از پس کارزار

بخش ۵۲ - برخورد دو سپاه: شه چین چو با لشکر آن جا رسید

بخش ۵۳ - رای زدن آتبین با کوش: شب تیره گیتی چو یکسان نمود

بخش ۵۴ - جنگ کوش پیل دندان با چینیان و پیروزی آتبین: دگر روز آگاه شد شاه چین

بخش ۵۵ - جنگ شاه چین با ایرانیان و شکست چینیان: شه چین سپه را نکوهش نمود

بخش ۵۶ - نکوهش شاه چین سپاه خویش را: بر آشفت و با لشکر خویش گفت

بخش ۵۷ - جنگ تن به تن شاه چین با کوش پیل دندان: چو از دور خسرو مر او را بدید

بخش ۵۸ - اندیشه ی شاه چین درباره ی فرزند دیو چهره اش: ز هر گونه گفتار، گوینده گفت

بخش ۵۹ - رای زدن شاه چین با بزرگان: چو مهر از سر کوه بنمود چهر

بخش ۶۰ - پژوهش شاه چین برای شناسایی فرزند: یکی نامور خواهم از انجمن

بخش ۶۱ - گفتگوی فرستاده ی شاه چین با کوش: چو دستور، گفتار خسرو شنید

بخش ۶۲ - آگاه شدن کوش پیل دندان از نسب خویش: ز گفتار او گشت به مردشاد

بخش ۶۳ - خواندن شاه چین کوش پیل دندان را به نزد خویش: بیا تا برآیی هم اکنون به تخت

بخش ۶۴ - پاسخ کوش درباره ی پیوستن به شاه چین: سخنهای شیرین و امید بخت

بخش ۶۵ - در لشکرگاه ایرانیان و چینیان: از آوردگه کوش چون گشت باز

بخش ۶۶ - پیوستن کوش به سپاه پدر: دل مرد دستور از او گشت شاد

بخش ۶۷ - کشته شدن پسر آتبین به دست کوش: چو از کارش آگاه شد آتبین

بخش ۶۸ - دیدار کوش با پدر: ز ره چون یکی میل ببرید بیش

بخش ۶۹ - نامه ی شاه چین به ضحاک در کشتن پسر آتبین: همان گه نویسنده را پیش خواند

بخش ۷۰ - گفتگوی پدر و پسر در بزم: همان شب یکی بزمگه ساخت کوش

بخش ۷۱ - آگاه شدن آتبین از اندیشه ی کوش: از ایرانیان کودکی نیکدل

بخش ۷۲ - آماده شدن آتبین برای جنگ با کوش: همان گه بفرمود تا زآن گروه

بخش ۷۳ - کوش در برابر آتبین: سر ماه چون ماه نو شد پدید

بخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ: بدو گفت کای دیو چهره به رنگ

بخش ۷۵ - پاسخ کوش به آتبین: بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد

بخش ۷۶ - پاسخ آتبین: بدو آتبین گفت کای تند مرد

بخش ۷۷ - پاسخ کوش: ....................................

بخش ۷۸ - آهنگ جنگ: بدو آتبین گفت دادی تو داد

بخش ۷۹ - جنگ آتبین و کوش و پیروزی آتبین: بگفت این و شد تا به نزدیک کوش

بخش ۸۰ - گریختن کوش: گریزان شد از بیم جان زی سپاه

بخش ۸۱ - آمدن سپاه از چین و تدبیر آتبین: ستاره چو گشت از هوا ناپدید

بخش ۸۲ - جنگ در کوه و پیروزی آتبین: چو هور از بر کوه زیور نهاد

بخش ۸۳ - پرسش آتبین از کاروانیان درباره ی ماچین: یکی روز، بس کاروانی شگرف

بخش ۸۴ - نامه ی آتبین به نزدیک بهک، شاه ماچین: دبیر خردمند را پیش خواند

بخش ۸۵ - نامه ی بهک شاه ماچین به نزدیک آتبین و پاسخ وی: بفرمود تا پیشش آمد دبیر

بخش ۸۶ - رای زدن به مرد با شاه چین: یکی روز به مرد دستور گفت

بخش ۸۷ - بازگشت شاه چین و رفتن آتبین به نزد طیهور: بدانست سالار چین کان سخن

بخش ۸۸ - پیام طیهور به آتبین: چو آگه شد از نامه ی آتبین

بخش ۸۹ - دیدار آتبین و طیهور: ز دریا چو بر خشک شد شهریار

بخش ۹۰ - وصف شهر بسیلا: به پنجم به شهر بسیلا رسید

بخش ۹۱ - آتبین و طیهور در نخچیرگاه: چو ده روز بگذشت طیهور شاه

بخش ۹۲ - پرورش اسب در سرزمین طیهور: بدانست طیهور کآن شیر دل

بخش ۹۳ - در بزمگاه طیهور شاه: گذشت آن شب و بامداد پگاه

بخش ۹۴ - زنهار دادن طیهور آتبین را: به طیهور گفت آتبین از میان

بخش ۹۵ - در صفت دو شهر: جهاندیده گوید که اندر جهان

بخش ۹۶ - گفتار اندر رسیدن شاه چین به خمدان و آرایش کردن شهر: کنون بازگردم به گفتار کوش

بخش ۹۷ - نامه ی شاه چین به بهک و پاسخ وی: بر آن بود سه ماه سالار چین

بخش ۹۸ - لشکرکشی کوش برای محاصره ی سرزمین طیهور: سوی پیل دندان رسید آگهی

بخش ۹۹ - نامه ی کوش پیل دندان به طیهور: نبشته به طیهور کز راه داد

بخش ۱۰۰ - پاسخ به کوش: چو رفتند نزدیک طیهور شاه

بخش ۱۰۱ - حمله ی کوش به دربند: نهادندش آن پاسخ نامه پیش

بخش ۱۰۲ - شکست کوش: شد از کوه غلتان گران سنگ سنگ

بخش ۱۰۳ - پیام کوش به نزد پدر و پاسخ او: وز آن روی چون کوش با آن سپاه

بخش ۱۰۴ - رسیدن خبر مرگ پدر به کوش پیل دندان و بر تخت نشستن او: به گوش آگهی شد که خاور خدای

بخش ۱۰۵ - آگاه شدن طیهور و آتبین از مرگ پدر کوش: چو دریا ز کوش و سپه گشت پاک

بخش ۱۰۶ - کوش پیل دندان، نوشان به مرد را به وزارت برمی گزیند: به چین اندرون کوش سر برفراخت

بخش ۱۰۷ - نامه کردن کوش به سوی ضحاک: همان گه نبیسنده را خواند پیش

بخش ۱۰۸ - پاسخ کوش پیل دندان از ضحاک: چو شد روی گیتی به رنگ زریر

بخش ۱۰۹ - فرستادن دیهیم و پیام کوش به بهک: چو پیغام بشنید و نامه بخواند

بخش ۱۱۰ - رفتن کوش پیل دندان به نزدیک ضحاک: چو لشکر برفت و برآراست کار

بخش ۱۱۱ - بیماری ضحاک و رستن دو مار از دوش او: شنیدم که ضحاک چندان بخورد

بخش ۱۱۲ - درمان کردن پزشک هندی ضحاک ماردوش را: یکی مرد هندی ز درگاه شاه

بخش ۱۱۳ - غارت کردن دیهیم سرزمین بهک را: وز آن سوی دیهیم لشکر براند

بخش ۱۱۴ - نامه کردن بهک به طیهور و آتبین: چو دید آن که کردند ماچین تباه

بخش ۱۱۵ - آماده شدن آتبین برای جنگ: چو بر خواند نامه بدو ترجمان

بخش ۱۱۶ - گذشتن آتبین از دریا در شب و شکست دادن چینیان: وز آن روی بر آتبین با سپاه

بخش ۱۱۷ - نامه ی آتبین به شاه طیهور: نویسنده را نامه فرمود و گفت

بخش ۱۱۸ - لشکرکشی آتبین به چین و گرفتن شهر خمدان: چو کشتی روان شد، سپه برکشید

بخش ۱۱۹ - نامه ی نوشان به کوش: چو نوشان بدید آن که سخت است کار

بخش ۱۲۰ - قحط در شهر خمدان و بتنگ آمدن مردم: همی آتبین داشت خمدان حصار

بخش ۱۲۱ - پیام نوشان به آتبین و پاسخ وی: دگر روز نوشان یکی برگزید

بخش ۱۲۲ - نامه کردن طیهور شاه ماچین به سوی آتبین: ز ماچین سر ماه نامه رسید

بخش ۱۲۳ - پیروزی آتبین بر شهرهای چین: برآمد دگرباره غلغل ز شهر

بخش ۱۲۴ - آگاه شدن کوش از پیروزی آتبین: سواران نوشان چو بشتافتند

بخش ۱۲۵ - بازگشتن کوش به چین و نبرد با آتبین: چو یک نیمه ره زیر پی کرد کوش

بخش ۱۲۶ - پیروزی آتبین و بردن غنیمتها به دریا: چو انبوه شد رزم و دید آتبین

بخش ۱۲۷ - گفتگوی کوش با نوشان: دگر روز دستورش اندر رسید

بخش ۱۲۸ - نامه نوشتن کوش به سوی بهک و پاسخ وی: همان گه یکی نامه فرمود، گفت

بخش ۱۲۹ - بد گمان شدن و گریختن بهک و کشته شدنش: بهک بدگمان شد ز کردار کوش

بخش ۱۳۰ - نامه کردن کوش به سوی ضحاک و دادن خبر مرگ بهک: فرستاد نامه به ضحاک شاه

بخش ۱۳۱ - بیدادگری کوش در چین: ز دشمن چو ایمن شد و کام یافت

بخش ۱۳۲ - بازگشت آتبین به بسیلا به نزد طیهور شاه: وز آن روی چون آتبین بازگشت

بخش ۱۳۳ - دل باختن آتبین به فرارنگ: زنان بسیلا همی دید شاه

بخش ۱۳۴ - گوی زدن آتبین با طیهور شاه: دگر روز برخاست جوینده شاه

بخش ۱۳۵ - بزم طیهور و آتبین: ز شادی خورش خواست طیهور و می

بخش ۱۳۶ - پرسش آتبین با طیهور از راه دانش: وز آن پس گهی آتبین پیش شاه

بخش ۱۳۷ - دیدن آتبین در نجوم و دانستن رازها: سر سال نو هرمز فروردین

بخش ۱۳۸ - خواستگاری آتبین دختر طیهور را: فرع را فرستاد با کامداد

بخش ۱۳۹ - پرسش آتبین از چگونگی برگزیدن فرارنگ: به سرمستی اندر فرع را چه گفت

بخش ۱۴۰ - برگزیدن آتبین فرارنگ را: فرع را فرستاد نزدیک شاه

بخش ۱۴۱ - آگهی یافتن طیهور از برگزیدن آتبین فرارنگ را: فرع پیش شاه اندر آمد ز راه

بخش ۱۴۲ - پیشکش فرستادنها: به دستور فرمود تا کرد ساز

بخش ۱۴۳ - رسیدن شاه آتبین به معشوق: چو روز آمد از ماه اردیبهشت

بخش ۱۴۴ - گله ی طیهور از آتبین: از ایشان دژک گشت سالار کوه

بخش ۱۴۵ - خواب دیدن آتبین: شبی شادمان خفته بد آتبین

بخش ۱۴۶ - دیدن شاه آتبین جمشید را در خواب: به خواب اندرون شد شبی سهمناک

بخش ۱۴۷ - آگاه کردن آتبین طیهور را از آهنگ بازگشت به ایران: گذشت آن شب و بامداد پگاه

بخش ۱۴۸ - راهنمایی طیهور: بدو گفت طیهور کاکنون ز راه

بخش ۱۴۹ - گفتگوی آتبین و طیهور و پیر ملاح: دگر روز شد پیش شاه، آتبین

بخش ۱۵۰ - بازگشت آتبین از راه دریا: چو رفت آتبین از بسیلا برون

بخش ۱۵۱ - رسیدن آتبین به خشکی: همی راند تا کوه شد بر دو شاخ

بخش ۱۵۲ - گذشتن آتبین از دریا و رسیدن به ایران: از آن آتبین شادمان گشت سخت

بخش ۱۵۳ - گفتگوی آتبین با جوانی از ایرانیان: همی بود در بیشه شاه آتبین

بخش ۱۵۴ - دیدن آتبین آفتاب را در خواب: پراندیشه خسرو شبی خفته بود

بخش ۱۵۵ - باردار شدن فرارنگ و زادن فریدون: به پیش فرارنگ شد در زمان

بخش ۱۵۶ - گفتار اندر خواب دیدن آتبین بار چهارم: چنان دان که دیدم من امشب به خواب

بخش ۱۵۷ - دیدار آتبین با فرستاده ی سلکت: یکی روز بیرون شد از پیشگاه

بخش ۱۵۸ - رفتن دستور از بیشه به کوه دماوند: گرانمایه دستور با رهنمون

بخش ۱۵۹ - آزمودن کامداد، سلکت را: بدو گفت سلکت که ای رهنمون

بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او: چو از پرده بنمود رخسار هور

بخش ۱۶۱ - پذیره شدن آتبین سلکت را و سپردن فریدون را به وی: زمین چون بپوشید پر غراب

بخش ۱۶۲ - پرورش فریدون: ز فرزند چون خسته دل گشت باز

بخش ۱۶۳ - خبر یافتن کوش از نشستن آتبین به دریا: کنون بازگردم به گفتار کوش

بخش ۱۶۴ - آگاه کردن کوش، ضحاک را از رفتن آتبین به ایران: دل پیل دندان ز غم یافت درد

بخش ۱۶۵ - کشته شدن آتبین: یکی روز از بیشه شاه آتبین

بخش ۱۶۶ - ستمهای کوش: سراینده دهقان بسیار هوش

بخش ۱۶۷ - دعوت کوش مردم را به پرستش خویش: جهاندیده گوید بدان روزگار

بخش ۱۶۸ - زناشویی کوش با دختر نوشان: چنین آمد از کوش نامه پدید

بخش ۱۶۹ - عاشق شدن کوش به دختر خویش: بخواندی زمان تا زمان دخترش

بخش ۱۷۰ - عاشق شدن دختر کوش و انتقام پدر از معشوق وی: شکیبا همی بود تا چند گاه

بخش ۱۷۱ - دختر خواستن کوش از شهرهای چین: جهاندیده گوید که در مرز چین

بخش ۱۷۲ - مرگ دختر کوش و زاری پدر: دو سال اندر این ماهچهره ببود

بخش ۱۷۳ - گریختن کنعان از کوش و رفتن پیش ضحاک: بپژمرد کنعان که آن را بدید

بخش ۱۷۴ - نامه ی کوش به طیهور به مکر و فریب: چو آگاه شد کآتبین شد درست

بخش ۱۷۵ - فریب خوردن طیهور و پیمان کردن با کوش: وزآن پس یکی ترجمان را بخواند

بخش ۱۷۶ - پیمان ستدن فرستاده ی طیهور از کوش: ز دریا چو بر شد فرستاده مرد

بخش ۱۷۷ - هدیه فرستادن طیهور و کوش به نزد یکدیگر: وز آن جایگه شادمان گشت باز

بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور: چو برداشت کوش از میان کین و جنگ

بخش ۱۷۹ - اندر پیروزی یافتن کوش بر جزیره ی بسیلا: به بر چون برافگند گردون گره

بخش ۱۸۰ - لشکر آرایی طیهور و پیام او به کوش و پاسخ وی: بفرمود پس تا سپه را بخواند

بخش ۱۸۱ - برگشتن طیهور به بسیلا: وزآن روی طیهور با آن سپاه

بخش ۱۸۲ - پرسیدن کوش درباره ی کوهسار و بسیلا: بیاراست لشکر دگر روز کوش

بخش ۱۸۳ - محاصره کردن کوش شهر بسیلا را: وز آن جایگه لشکر اندر کشید

بخش ۱۸۴ - آگاهی یافتن کوش از کشته شدن آتبین و دو پسرش: ز ناگه برآمد سواری ز راه

بخش ۱۸۵ - آگاهی یافتن کوش از گرفتار شدن ضحاک بر دست فریدون و گریختن کوش: بترسید طیهور و نومید شد

بخش ۱۸۶ - در پی کوش و چینیان: از ایشان چو بشنید طیهور گفت

بخش ۱۸۷ - نامه ی فرارنگ به پدر درباره ی پیروزی فریدون و بند کردن ضحاک: ز ناگه بیامد سر ماه نو

بخش ۱۸۸ - در عبرت گرفتن از کار جهان و گریز به مدح ممدوح: چنین است کار جهان کرد کرد

بخش ۱۸۹ - نیایش نمودن طیهور یزدان را: کنون زآتبین چون بپرداختیم

بخش ۱۹۰ - رفتن طیهور از جزیره ی بسیلا و گرفتن ماچین و چین: به دریا سوی مرز ماچین شتافت

بخش ۱۹۱ - مردن طیهور شاه و پادشاهی کارم دادگر: چنین هفت سال اندر این کار شد

بخش ۱۹۲ - فریدون در پی ضحاکیان: فریدون فرخ در این سالیان

بخش ۱۹۳ - پادشاهی فریدون و فرستادن نامه به نزد طیهور: از ایشان چو دیگر نیامد به دست

بخش ۱۹۴ - هدایای کارم به نزد فریدون و وصف اسبان آبی نژاد: در گنجهای پدر کرد باز

بخش ۱۹۵ - پاسخ نامه ی فریدون از کارم: چو کارم چنین خواسته کرد راست

بخش ۱۹۶ - فرستاده ی کارم در پیشگاه فریدون: فرستاده برداشت آن خواسته

بخش ۱۹۷ - برگزیدن نستوه شیروی به فرمانروایی چین و فرستادن او را به جنگ کوش: همی خواست تا لشکری گشن زوش

بخش ۱۹۸ - پاسخ نامه ی کارم و فرستادن هدایا به نزد او: پس از بهر کارم بیاراست نیز

بخش ۱۹۹ - رفتن نستوه با لشکر به جانب ماوراء النهر: بفرمود نستوه را تا سپاه

بخش ۲۰۰ - رسیدن هدایای فریدون به نزد کارم و پیوستن کارم به نستوه: فرستاده روز و شبان ره برید

بخش ۲۰۱ - نامه فرستادن نستوه به نزد کوش پیل دندان: یکی نامه فرمود نزدیک کوش

بخش ۲۰۲ - پاسخ نامه ی کوش به نزد نستوه: یکی پاسخ نامه فرمود و گفت

بخش ۲۰۳ - جنگ نستوه و کارم با کوش: سپهبد ز گفتار او کین گرفت

بخش ۲۰۴ - شبیخون کردن کوش بر نستوه و زخمی شدن کوش و شکست ایرانیان: شب تیره دروازه بگشاد زود

بخش ۲۰۵ - بازگشت نستوه: وز ایران از آن سی هزاران سوار

بخش ۲۰۶ - رفتن قباد کاوه به کارزار کوش: فریدون برآشفت از آن دیوزاد

بخش ۲۰۷ - پیغام فرستادن قباد کاوه به نزدیک کوش: چنین گفت کای بدتن بدنژاد

بخش ۲۰۸ - رزم کردن کوش با قباد و پیروزی قباد: گزین کرد کوش از سپه صد هزار

بخش ۲۰۹ - نامه ی قباد نزدیک شاه فریدون به فتح: همان شب یکی نامه فرمود، گفت

بخش ۲۱۰ - نامه ی کوش به شاه مکران و سپاه خواستن: شب آمد طلایه برون کرد کوش

بخش ۲۱۱ - جنگ تن به تن قباد با کوش: چو خورشید بر زد سر از برج گاو

بخش ۲۱۲ - پیروزی قباد بر کوش: سپیده دمان رزم را ساز کرد

بخش ۲۱۳ - داستان کوش با ایرانیان: فرستاد پیغام نزد قباد

بخش ۲۱۴ - آمدن سپاه مکران و چین به نزدیک کوش: دگر ماه بگذشت بی رزم و کین

بخش ۲۱۵ - آگاهی ایرانیان از نیرنگ کوش و کارزار با دشمن: چو بزدود هور از هوا لاجورد

بخش ۲۱۶ - پیروزی کوش و بیهوش شدن قباد و بازگشت ایرانیان: به هنگام شب کوش را با قباد

بخش ۲۱۷ - چینیان و مکرانیان در پی گریختگان و پیروزی ایرانیان بر آنان: سوی رزم شد کوش چون روز بود

بخش ۲۱۸ - بهوش آمدن قباد و سرزنش سپاه: قباد سپهبد چو آمد بهوش

بخش ۲۱۹ - گفتگوی فریدون با قباد درباره ی کوش: چو نزدیک آمل رسید آن سپاه

بخش ۲۲۰ - رفتن نستوه به جنگ کنعان پسر کوش: فریدون ز گفتار او گشت شاد

بخش ۲۲۱ - اندر فرزندان کنعان: کوش و نمرود: پسر داشت کنعان یکی، کوش نام

بخش ۲۲۲ - بازگشت به سرگذشت کوش رفتن کوش با ماوراءالنهر و خاور: بر این داستان دگر دار گوش

بخش ۲۲۳ - ساختن شهر کوشان و قرار دادن پیکر کوش در آن: خوش آمدش بنشست بر کوه ژرف

بخش ۲۲۴ - بازگشت کوش به مکران و کشتن شاه مکران: وز آن جا سپه سوی مکران کشید

بخش ۲۲۵ - فرستادن جاسوسان به دربار فریدون: وز آن جا سوی شهر خمدان کشید

بخش ۲۲۶ - عشق کوش به نگارین و کشتن او: به خود کامگی شاه بر تخت شد

بخش ۲۲۷ - پشیمانی کوش از کشتن نگارین: جهان را چو شعر سیه چاک شد

بخش ۲۲۸ - بازگشت جاسوس کوش از ایران: سواری که از چین فرستاده بود

بخش ۲۲۹ - کوش دعوی خدایی می کند: از آن ایمنی، راه کشی گرفت

بخش ۲۳۰ - بازگشتن قارن از سقلاب و روم بنزد فریدون: چو برگشت قارن ز سقلاب و روم

بخش ۲۳۱ - داد خواستن مردمان از دست کوش، شاه چین: چنان بود یک روز کز مرز چین

بخش ۲۳۲ - رای زدن فریدون با قارن در کار کوش: ز گفتار ایشان دژم گشت شاه

بخش ۲۳۳ - لشکر کشی قارن به چین: برون آمد از پیش تخت بلند

بخش ۲۳۴ - آگاه شدن کوش از آمدن ایرانیان، و گرد آوردن سپاه: چو آگاهی آمد به کوش سترگ

بخش ۲۳۵ - نخستین روز جنگ و پیروزی کوش: به خواب اندر آمد سر هر گروه

بخش ۲۳۶ - نیرنگ قارن و شکست سپاه کوش: بفرمود تا رفت نستوه پیش

بخش ۲۳۷ - آگاه شدن کوش از آمدن قارن: دگر روز برداشت لشکر ز جای

بخش ۲۳۸ - جنگ دیگر ایرانیان با کوش، و کشته شدن شاه تبت به دست نستوه: سپیده چو بگشاد چون باز پر

بخش ۲۳۹ - جنگ کردن قارن با کوش، و پیروزی ایرانیان: چو از قلب، قارن بدید آن شکست

بخش ۲۴۰ - گریختن کوش و پناه بردن به شهر خمدان: شهنشاه چین با سپاهش نژند

بخش ۲۴۱ - محاصره ی طولانی شهر خمدان: چو دارای چین دید کآمد سپاه

بخش ۲۴۲ - پیشنهاد قارن به کوش برای جنگ تن به تن: یکی روز قارن دژمناک بود

بخش ۲۴۳ - جنگ تن به تن قارن و کوش و گرفتار شدن کوش: سپیده چو بر چرخ پرواز کرد

بخش ۲۴۴ - آمادگی چینیان برای ادامه ی جنگ: چو بی شاه شد سوی شهر آن سپاه

بخش ۲۴۵ - پیام قارن به چینیان و زنهار دادن به آنان: دگر روز قارن فرستاده ای

بخش ۲۴۶ - خوار کردن فرستاده ی قارن توسط سپاهیان چینی: چو گفتار آن مرد شیرین سخن

بخش ۲۴۷ - پیشنهاد پنهانی تسلیم شهر، و تصرف آن به دست ایرانیان: نهانی فرستاده ای تاختند

بخش ۲۴۸ - فرستادن کوش و گنجهای او بنزد فریدون: وز آن جا بشد تا به ایوان کوش

بخش ۲۴۹ - گردیدن قارن به گرد چین و سپردن چین به نستوه: برآمد یکی گرد چین با سپاه

بخش ۲۵۰ - رسیدن کوش بنزد فریدون و بند کردن او در دماوند: سوی شهر ایران شد او با سپاه

بخش ۲۵۱ - بازگشت قارن بنزد فریدون: وز آن پس به سه ساله قارن رسید

بخش ۲۵۲ - جنگهای ایرانیان با سیاهان بجه و نوبی در کشور باختر: چنین تا نفیر آمد از باختر

بخش ۲۵۳ - رای زدن فریدون با فرزانگان در کار سیاهان: فریدون فرزانه هر چندگاه

بخش ۲۵۴ - آزاد ساختن کوش برای جنگ با سیاهان: زمانی فروماند از اندیشه شاه

بخش ۲۵۵ - گفتگوی قارن با کوش درباره ی بخشایش فریدون: وزآن پس بدو گفت قارن که شاه

بخش ۲۵۶ - کوش در پیشگاه فریدون: چو یک سال در کاخ قارن بماند

بخش ۲۵۷ - هدایای فریدون به کوش: فرستاد مر کوش را خواند پیش

بخش ۲۵۸ - سخن گفتن فریدون با کوش درباره ی باختر و سیاهان: فریدون بدو گفت کز باختر

بخش ۲۵۹ - پند دادن فریدون کوش را و سوگند دادن او به دادگری و فرمانبرداری: چو آن جا رسی کشور آباد کن

بخش ۲۶۰ - سخن گفتن فریدون با کوش درباره ی گزینش سپاه: چو از مغز می رفت و آمد به هوش

بخش ۲۶۱ - حرکت کوش و سپاه از آمل برای پیگار با سیاهان مازندران: از آمل روان گشت لشکر به راه

بخش ۲۶۲ - نامه ی کوش به نزدیک قراطوس، شاه اندلس درباره ی بازگردانیدن فراریان باختر: قراطوس را نامه ای کرد کوش

بخش ۲۶۳ - پاسخ قراطوس به کوش و نپذیرفتن فرمان او: یکی پاسخ نامه فرمود و گفت

بخش ۲۶۴ - آگاه ساختن فریدون از نامه ی قراطوس و گذشتن کوش از دریا: چو آمد بر کوش و نامه بداد

بخش ۲۶۵ - آماده شدن قراطوس برای جنگ و نیرنگ کوش: چو آگاه شد زو قراطوس گفت

بخش ۲۶۶ - آرایش دو سپاه در میدان جنگ: بفرمود تا گاه بانگ خروس

بخش ۲۶۷ - چاره ی دیگر کوش و گرفتار شدن قراطوس: چو پردخته شد او به کار سپاه

بخش ۲۶۸ - خواندن ساکنان شهر به تسلیم: فرستاد از ایرانیان دو هزار

بخش ۲۶۹ - تسلیم شهر و زنهار دادن کوش سپاه قراطوس را: بترسید مردم ز پیغام اوی

بخش ۲۷۰ - باز گردانیدن مردم باختر از اندلس: فرستاد از آن پس منادیگران

بخش ۲۷۱ - نامه ی کوش پیل دندان به نزدیک فریدون: یکی نامه فرمود نزدیک شاه

بخش ۲۷۲ - گشادن کوه طارق: به دریا گذر کرد بار دگر

بخش ۲۷۳ - بازگشت به مغرب و کشتن قراطوس: چو آمد به دشت اریله فرود

بخش ۲۷۴ - رسیدن خواسته بنزد فریدون و پاسخ نامه ی کوش: چو آن خواسته سوی ایران رسید

بخش ۲۷۵ - آگاهی فریدون از کشته شدن قراطوس: سر سال دیگر خبر یافت شاه

بخش ۲۷۶ - کوش در اندلس: چو در باختر پنج سال دگر

بخش ۲۷۷ - ساختن چند شهر در کوه طارق: چو نادیده جایی ز کشور نماند

بخش ۲۷۸ - کارزار کوش پیل دندان با سیاهان بجه و نوبی: پس از کار مغرب، سیاهان زفت

بخش ۲۷۹ - یافتن زر رسته: بدان مرز یک هفته آمد فراز

بخش ۲۸۰ - کارهای نیک کوش و دوست گرفتن مردمان او را: وزان پس به دستور داننده گفت

بخش ۲۸۱ - یافتن دو کان زر: دو کان گزیده به چنگ آمدش

بخش ۲۸۲ - نامه ی کوش بنزد فریدون و پاسخ آن: فرستاد نامه بدان آگهی

بخش ۲۸۳ - پیش بینی فریدون درباره ی ناسپاسی کوش: وزآن پس دبیران و گردان شاه

بخش ۲۸۴ - غره شدن کوش و آغاز نافرمانی وی: از آن پس چو نیروی خود دید کوش

بخش ۲۸۵ - آگاه ساختن فریدون از نافرمانی کوش: چو بگذشت از این گونه ده سال بیش

بخش ۲۸۶ - رای زدن فریدون با قارن: بفرمود تا قارن آمد برش

بخش ۲۸۷ - نامه ی فریدون به کوش و خواندن وی برای رزم مهراج و دارای چین: وزآن پس بدو گفت کای شهریار

بخش ۲۸۸ - پاسخ نامه ی کوش به شاه فریدون: یکی پاسخش کرد از آن پس به مهر

بخش ۲۸۹ - نگه کردن فریدون و قارن در کار کوش: چو بنهاد پاسخ در آن پیشگاه

بخش ۲۹۰ - نامه ی فریدون به کوش و فراخواندن ایرانیان را: بفرمود تا نامه کردش دبیر

بخش ۲۹۱ - دلتنگی کوش از نامه های فریدون: ببردند و بر کوش کردند یاد

بخش ۲۹۲ - گریختن گروهی از ایرانیان بنزد فریدون: برآمد بر این بر بسی روزگار

بخش ۲۹۳ - کوشش کوش برای نگهداشتن ایرانیان در سپاه خود: نبایست مرکوش را کآن سپاه

بخش ۲۹۴ - رسیدن ایرانیان بنزد فریدون و آگاهی او از خیانت مردان خوره: چو ایرانیان شاد و آراسته

بخش ۲۹۵ - گردیدن کوش به گرد کشور: وزآن پس بزد نای رویین به دشت

بخش ۲۹۶ - ایمنی کوش از کار فریدون، و بازگشت به خوی وارونه ی خود: پراندیشه بود و همی سال چند

بخش ۲۹۷ - کوش بار دیگر دعوی خدایی می کند: بدانگه که فرمود بر او به چین

بخش ۲۹۸ - گفتن مرد پیر حکایت مرز خوبان: چنین گفت گوینده ی داستان

بخش ۲۹۹ - لشکرکشی کوش به مرز خوبان و تصرف آن: ز لشکر گزین کرد ششصد هزار

بخش ۳۰۰ - آگاه شدن فاروق، شاه خلایق، از آمدن کوش: به بشکوبش آمد همان آگهی

بخش ۳۰۱ - نامه بردن فاروق به جانب مرز خوبان به کوش و اظهار فرمانبرداری: هم اندر زمان نامه ای کرد زود

بخش ۳۰۲ - پاسخ کوش به فاروق و خواستن باژ: منا دیگران را بفرمود شاه

بخش ۳۰۳ - فرستادن باژ و کنیزکان و غلامان زیباروی بنزد کوش: فرستاده چون پیش فاروق شد

بخش ۳۰۴ - راست شدن مملکت بر کوش: وزآن پس ز فاروق هر سال باز

بخش ۳۰۵ - گفتگوی فریدون با قارن در کار کوش: غمی شد فریدون چو آگاه شد

بخش ۳۰۶ - بخش کردن فریدون زمین را بین سلم و تور و ایرج: چو بگذشت صد سال و هشتاد و یک

بخش ۳۰۷ - فرستادن فریدون، سلم را به روم و فرمانبرداری شاهان روم از وی: به هنگام رفتن به سلم سترگ

بخش ۳۰۸ - آگاه شدن کوش از آمدن سلم: چو فاروق و سقلاب سالار نیز

بخش ۳۰۹ - نامه فرستادن سلم به فریدون برای جنگ با کوش: چو سلم اندر آن مرز خود کامه شد

بخش ۳۱۰ - فرستادن فریدون، قارن را با پانصد هزار سپاهی به روم: بفرمود تا قارن نامدار

بخش ۳۱۱ - رفتن سلم و قارن به کارزار کوش: چو اردیبهشت آمد و روز جوش

بخش ۳۱۲ - جاسوس فرستادن کوش به لشکرگاه ایرانیان، و پیغام قارن به کوش: یکی مرد پوینده را همچو دود

بخش ۳۱۳ - آغاز جنگ و پیروزی کوش بر اندیان: دو لشکر برابر بر آن دشت کین

بخش ۳۱۴ - جنگ در روز دوم: چو بگذشت تیره شب و روز شد

بخش ۳۱۵ - گفتگوی قارن با سلم در بسیاری سپاه کوش: وزآن روی قارن برآمد دمان

بخش ۳۱۶ - کشته شدن مردان خوره به دست قارن: سپیده دمان قارن رزمخواه

بخش ۳۱۷ - آراستن رزم شاهان رزم قارن و کوش و زخمی شدن قارن: چو خورشید رزم شباهنگ کرد

بخش ۳۱۸ - گفتگوی قارن و سلم: وز آن روی چون سلم برگشت، رفت

بخش ۳۱۹ - ادامه ی جنگ بی حضور قارن به مدت یک هفته: دل سلم از آن داستان شد دژم

بخش ۳۲۰ - رفتن شاه سقلاب به جنگ و کشته شدن او به دست کوش: چو یک هفته بگذشت بر کارزار

بخش ۳۲۱ - کارزار سلم با کوش و حیلت کردن قارن و هزیمت شدن کوش: چو شد ماه نو، مرد جنگ آزمای

بخش ۳۲۲ - رفتن قباد از عقب کوش و پیروزی کوش بر وی: قباد دلاور سپه برگرفت

بخش ۳۲۳ - سلم و قارن در باختر: وز آن جا سپه را سر اندر کشید

بخش ۳۲۴ - بازگردانیدن سلم، ایرانیان و سپاه برادرش، تور را: بدو خلعت خسروانی فگند

بخش ۳۲۵ - رسیدن نامه ی تور به سلم و بازگشت سلم از روم: برابر همی بود با سال هشت

بخش ۳۲۶ - در رای زدن تور و سلم در آشتی با کوش: چنین گفت گوینده ی باستان

بخش ۳۲۷ - نامه فرستادن تور و سلم بنزد کوش و پینشهاد بخش کردن زمین بین کوش و تور و سلم: پسندیده آمد سخنهای تور

بخش ۳۲۸ - پذیرفتن کوش پینشهاد تور و سلم را: چو نزدیک کوش آمد آن تیزکوش

بخش ۳۲۹ - سوگند خوردن تور و سلم و کوش، و مبادله ی اسیران: فرستاده ی تور شد پیش تخت

بخش ۳۳۰ - آگاهی فریدون از شورش تور و سلم و کوش و فرستادن قارن و نریمان به جنگ آنان: وز آن جا سوی روم برگشت شاد

بخش ۳۳۱ - سپاه خواستن تور از سلم و کوش: به تو آگهی آمد از هر دوان

بخش ۳۳۲ - نامه ی قارن و نریمان به فریدون و پاسخ او: نوندی برفت از در پهلوان

بخش ۳۳۳ - کمر بستن منوچهر به کین ایرج: چنین تا برآمد بر این چند سال

بخش ۳۳۴ - یاوری خواستن تور و سلم از کوش: به تور آگهی آمد و سلم از اوی

بخش ۳۳۵ - کشته شدن تور به دست منوچهر: به دریا نمودند هر دو درنگ

بخش ۳۳۶ - آمدن کوش و سپاهش: بدانگه که از خواب خیزد خروس

بخش ۳۳۷ - گفتگوی منوچهر با قارن درباره ی کوش: چنین بود تا قارن تیزچنگ

بخش ۳۳۸ - جنگ تن به تن منوچهر و کوش و پیروزی منوچهر: چو روز مصاف آمد و گاه جنگ

بخش ۳۳۹ - کشته شدن سلم: بدان سان دوان سوی لشکر شتافت

بخش ۳۴۰ - دادن منشور روم و توران به قارن و شاپور و بازگشت منوچهر به ایران: چو از کین ایرج بپردخت شاه

بخش ۳۴۱ - گریختن کوش به خاوران: سراسیمه لشکر همی تاخت کوش

بخش ۳۴۲ - عاشق شدن کوش بر دختر خود و کشتن دختر، و خواندن مردم به بت پرستی: به آسانی ایدر سرش گشت مست

بخش ۳۴۳ - تصرف باختر به دست سیاهان مازنداران: پس از بجه و نوبه مردی درشت

بخش ۳۴۴ - پیروزی سیاهان و گریختن کوش: چو آگاهی آمد به کوش سترگ

بخش ۳۴۵ - فریب دادن کوش، کاووس شاه را: همی تاخت تا پیش کاووس شاه

بخش ۳۴۶ - لشکر کشی کاووس به مازندران: بدان ره کشیدش فزونی و آز

بخش ۳۴۷ - پیروزی شاه مازندران و نجات ایرانیان به دست رستم: بماندند بیچاره چون بیهشان

بخش ۳۴۸ - کوش خود را آفریننده ی جهان می خواند: به فرمان دستور او کشورش

بخش ۳۴۹ - در آرزو کردن کوش شکار را و گم شدن او در بیشه: شکار آرزو کرد یک روز کوش

بخش ۳۵۰ - دیدن کاخی آباد و گفتگوی کوش آفریننده ی جهان با پیری فرزانه: چهل روز بر گرد آن بیشه کوش

بخش ۳۵۱ - راندن پیر، کوش را، و پشیمان شدن کوش: ز گفتار او کوش شد تنگدل

بخش ۳۵۲ - سخنان پیر فرزانه با کوش درباره ی آفریدگار جهان و جهانیان: بدو گفت این خود نشاید شنود

بخش ۳۵۳ - پذیرفتن کوش سخنان پیر فرزانه را و چاره گری پیر درباره ی دو دندان و دو گوش وی: ز گفتار او کوش شد شادمان

بخش ۳۵۴ - دانش آموختن کوش از پیر: وزآن پس بدان راه دانش نمود

بخش ۳۵۵ - هفت پند پیر فرزانه به کوش، و دادن چند دفتر دانش به او: بدو گفت خواهی که از نزد من

بخش ۳۵۶ - پیر فرزانه از خاندان جمشید است: چو گیتی سیه گشت همرنگ دود

بخش ۳۵۷ - بازگشت کوش به مرز و بوم خود: شب آمد، درآمد به اسب سمند

بخش ۳۵۸ - خواندن کوش مردمان را به ایزد پرستی: وزآن پس بتان را بدان چهره کرد

بخش ۳۵۹ - خواهش شاه جابلق از کوش برای دور ساختن گزند موران آدمخوار: مگر شاه جابلق کاو نامه ای

بخش ۳۶۰ - نیرنگ کوش برای نابود ساختن موران: چو کوش جهاندیده نامه بخواند

بخش ۳۶۱ - خواهش دیگر شاه جابلق از کوش برای روستای بی آب کشورش: چو برگشتن آراست شاه و سپاه

بخش ۳۶۲ - نیرنگ کوش، و ساختن صندوق و فواره: یکی کرد صندوق رویین بساخت

بخش ۳۶۳ - ساختن حوضها برای درمان مصروعان: به راه بیابان به جایی رسید

بخش ۳۶۴ - ساختن گنبد و بتی بر چهر خویش: وزآن جایگه کوش ره برنوشت

بخش ۳۶۵ - شارستانی به نام ارم: دگر شارستانی ست از سیم ناب

بخش ۳۶۶ - چهار طاقی نزدیک شهر ارم: یکی چار طاقی بنزدیک شهر

بخش ۳۶۷ - ماهنگ، دارای چین، یا کوش پیشین بنیانگذار چهار طاقی: جهاندیده گوید که بنیاد این

بخش ۳۶۸ - ساختن طلسم در افریقیه: به افریقیه اندر دو کوه است باز

بخش ۳۶۹ - دادگری کوش: وزآن پس جهاندیده کوش سترگ

sunny dark_mode