به هنگام رفتن به سلم سترگ
چنین گفت پس شهریار بزرگ
که چون راست گردد تو را مرز و بوم
یکی آگهی جوی از آن دیو شوم
مرا ز آن ستمکاره آگاه کن
سواری تو با نامه بر راه کن
که من قارن رزم زن را ز گاه
فرستم به نزدیک تو با سپاه
ببندید یکباره او را میان
مگر زآن میانش سرآید زمان
گر او را ز روی زمین کم کنید
دل من بیکبار بی غم کنید
ز درگاه خسرو چو سلم سترگ
سوی روم شد با سپاهی بزرگ
لب نامداران و شاهان روم
به خاک اندر آمد ببوسید بوم
همه زیردستی نمودند پاک
به فرمان او شد بلند و مغاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.