گنجور

 
ایرانشان

وزآن پس ز فاروق هر سال باز

همی آمدی کاروانی و ساز

شد آباد عجلسکس از دست او

تهی گشت از آن می سر مست او

چو کار جهانجوی بالا گرفت

وز این رزم‌ها نام بالا گرفت

همه مصر بگشاد، جلباب نیز

بیاورد از آن مرز در گنج چیز

هم از روم یک نیمه بستد به تیغ

جهان کرد بر رومیان تیره میغ

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار