گنجور

حاشیه‌ها

امیرالملک در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:

مصرع اول شاهکار است. عمیق و جای افتاده، بی تکلف

در روزگاری انگار بر سر همه زبانها بوده: حسن مؤدب گفت چون آوازه شیخ بوسعید بشنیدم به مجلس او رفتم. چون چشم شیخ بر من افتاد گفت:

بیا که با سر زلف تو کارها دارم.

علی میراحمدی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۰ در پاسخ به پرگل غفاری دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - هم در آن موضوع و توسل به خواجه بونصر:

زینهار به معنی آگاه باش 
زنهار به معنای امان دادن و پناه دادن
میگوید مرا در پناه خود بگیر و به نوعی وساطت کن که ازین محبس و بند خلاصی یابم. 

محمد رضا در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » باد صبا (در دستگاه شوشتری):

شوشتری گوشه ای در دستگاه همایون است که به شکل مستقل می تواند خوانده شود ولی مستقل از همایون نیست. و اصفهان آوازی ست در همایون. اصفهان فرزند همایون است. 

و این تصنیف اثری از عارف قزوینی ست که مدتی ناتمام باقی مانده و ملک الشعرا ادامه این شعر را سرودند. اینکه کدام بند دقیقا مشخص نیست. البته در دیوان شعر عارف این تصنیف کاملا به حضرت عارف نسبت داده شده است چرا که سبک تصنیف کاملا با باقی آثار ایشان هم خون و هم خانواده ست و همچنین آهنگ این تصنیف با توجه به آثار و سبک تصنیف سازی عارف کاملا نزدیک به آثار ایشان است. 

پرگل غفاری در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - هم در آن موضوع و توسل به خواجه بونصر:

خیلی قشنگ بود فقط میشه یکی توضیح بده زنهار قبول کن به زنهارم یعنی چی ؟ ممنون

امیر رجبی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۸ در پاسخ به روح و ریحان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

دلنشین گفتین

کامران هیچ در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

باز بگویید خیام مسلمان بوده 

 

بابا دست از سر خیام بردارید برید کتابهای مطهری رو بخونید 

بهار مینا در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۸ در پاسخ به کنعان متین دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:

شاید با به کار بردن علایم سجاوندی، بتوانید این مصراع را بهتر بخوانید.

ای بگرفته از وفا گوشه، کران چرا چرا

رضا بهشهری در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

با سلام ، بانو هایده به زیبایی این شعر را خوانده واقعا عالیست

زهره در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۷۴:

به نظرم به زبان ساده میگن اگر من از می مغانه مست هستم یا گبر و کافر و بت پرست هستم برام مهم نیست که دیگران راجع به من چی میگن و برای خودم هستم (زان خودم) و به خاطر حرف دیگران خودم رو عوض نمی کنم (چنان که هستم هستم) 

محمد ضیایی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۴ - مجذوب تبریزی:

فکر میکنم شاعر، منظورش از "زانکه میگفتی نی ام با صد نمود ... "،  گوشه و کنایه ای به مولانا و شعر معروفش باشه:

بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی‌ها حکایت می‌کند

...

همچو نی زهری و تریاقی که دید / همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند / قصه‌های عشق مجنون می‌کند

...

در نیابد حال پخته هیچ خام / پس سخن کوتاه باید و السلام

...

 

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:

باد جان‌بخش صبا برای شادباش پیر می‌فروش آمده است، آری هنگام شادی تنعم و حال خوش است.
۲- هوا چون مسیح زندگی آفرین و باد با پراکندن بوی گل‌ها، نافه گشاست، هنگام سرسبزی درخت و فریاد عاشقانه پرنده است( خانلری: خاک نافه گشای)
۳-باد بهاری چنان تنور لاله را برافروخته( بهار را به جنبش آورده) که غنچه غرق عرق و گل ازین شوق به جوش آمده است( ایهام به تنور گلاب‌گیری و مراعات النظیر تنور، گل، عرق و جوش)
۴- با گوش جانت سخنم را بپذیر و در عشرت حال خوش بکوش، که این توصیه از سروش‌ها و الهام‌های غیبی است( الهام به بیت بعد؛ از تفرقه در آمدن هم می‌تواند باشد، گرچه در نسخه خانلری بیت بعدی جابجا شده است)
۵- از تفرقه و جدایی از حق دور شو تا به مقام جمع برسی، آری همان لحظه که اهریمن از تو دور شد سروش غیبی حق آمده است(تفرقه به معنای پریشانی است یا در اندیشه عرفانی پراکندگی دل و در اصطلاح تصوف: آنچه کسب بنده بود- اقامت عبودیت و ...- فرق است و آنچه از حق بود- آشکار کردن معانی و ...- جمع است.ترجمه رساله قشیریه، ۱۰۲)
۶- نمی‌دانم گل سوسن از پرنده سحری چه رازی شنید، که با ده زبان، سکوت اختیار کرد!( سوسن ده برگ چون زبان، که به سخنوری معروف است)
۷- آری! مجلس انس دوست جای هم نشینی ناآشنای اسرار نیست، باده حال خوش را پنهان کن، که زاهد و صوفی آمدند.
۸- حافظ از خانقاه هم به میخانه حال خوشش می‌رود( قبلا از مسجد)، آری از غفلت زهد ریایی هوشیار شده است.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

سفید در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

 

خلایق در تو حیرانند و جای حیرت است الحق

که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد...!

 

 

شیفته‌ی این بیت هستم...!

 

سفید در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

 

که مِهرش در میان جان و مُهرش بر دهان باشد...

 

 

سُلگی قاسم . در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

باسلام ،به نقل  از  استاد  عزیز و گرانقدر دکتر سروش در خصوص  مصراع  دوم شنیدم  که میگفت:مولانا  در چرخ سماع بوده  و بداهه  غزل از زبان  ایشان  می‌تراویده  و  در مصراع  دوم  درحال چرخ زنان  یدفعه  سرش گیج رفته  گفته‌ خواجه‌ نگهدار مرا...

 یعنی میخوام  بگم مولانا  مستانه بداهه  این غزل های دُر وار گفته خیلی سخت نگیرید  که چی درسته!چی غلطه!  

 

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:

عجب شعری:)))

بس تجربه کردیم در این دیر مکافات

با دردکشان هرکه درافتاد، ورافتاد‌‌‌...

تورج علیزاده درخشی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

سلام و عرض ادب به نظر بنده خوانش شعر یه کم ایراد داشت دوستان لطف کنند راهنمایی بفرمایند که عروسانِ سخن صحیح است یا عروسانْ ،سخن شانه ی توست

سروش در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

میشه خواهش کنم معانی اشعار را هم زیر نویس فرمائید

عرفان اخوان در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:

با سلام

به نظر بنده در بیت سوم

که در این زمونه خیلی شاهدش هستیم میگه انقدر خودتو با حرفای این و اون تنظیم و میزان نکن ، بیا با فطرت و عقل خودت تراز کن

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:

#غزل شمارهٔ_۲۰۱

وزن : مفعول مفاعیل  مفاعیل فعولن 

(بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف )

             

۱_آن بِهْ که نظَر باشد و گُفتار نباشد

تا مدعی اَنْدر پَسِ دیوار نباشد

 

مدعی: در اینجا بیشتر یادآور« رقیب یا نگهبان معشوق» است. معنای بیت :بهتر است که فرصت هم نشینی با معشوق به نگاه و سکوت برگزار شود تا مدعی از پشت دیوار نتواند به گفت گوی عاشق و معشوق گوش دهد ( گفت گوی عاشق و معشوق بهتر است با زبان نگاه باشد).

 

۲_آن بر سَرِ گنج است که چون نُقطه به کُنجی

بِنْشینَد و سَرگشته چو پَرگار نباشد

 

بر سر گنج بودن: بر سر گنج نشستن، به کنایه یعنی «به مراد و مقصود خود رسیدن» نقطه: در اینجا «مرکز دایره» سرگشته سرگردان. معنای تحت الفظی این واژه یعنی «کسی که سرش گردان است» نیز مورد توجه است. پرگار: ابزار هندسی برای کشیدن دایره پرگار دو سر دارد: یک سر آن (پایش) ثابت است و مرکز دایره را تشکیل می‌دهد و سر دیگرش گردان است ،پس پرگار «سرگشته» است. معنای بیت: کسی به گنج مراد و مقصود خود رسیده است که مانند مرکز دایره در گوشه‌ای آرام بنشیند و مانند پرگار، سرگشته و سرگردان به هر سو ندود.

 

۳_ای دوست بَرآوَر دَری از خَلْق به رویَم

تا هیچ کَسَم واقِف ِ اسرار نباشد

 

برآورد: در اینجا یعنی ببند. خلق :مردم .واقف: آگاه ،مطلع. معنای بیت: ای یار در به روی من

 ببند و هیچ کس را به نزد من راه نده تا کسی از اسرار من آگاه نشود.

 

۴_میْ خواهم و مَعشوق و زمینی و زمانیّ

کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد

 

زمانی: مهلتی، فرصتی .

 اغیار: بیگانه، نامحرم جمع غیر است، اما در زبان فارسی به صورت مفرد نیز به کار می‌رود.

 

۵_پَنْدَم مَدِه ای دوست که دیوانهٔ سَرمَست

هرگز به سُخَن عاقل و هُشیار نباشد:نشود.

دیوانهٔ سرمست :عاشق شیدا . نباشد نشود

 

۶_با صاحبِ شمشیر مَبادَت سر و کاری

اِلاّ به سَرِ خویشتَنَت کار نباشد

 

صاحب شمشیر در اینجا مراد «معشوق» است و بنابراین، شمشیر استعاره از غمزه و ناز و کرشمهٔ او خواهد بود. معنای بیت: مبادا با کسی که شمشیر دارد سر و کار پیدا کنی ،مگر آنکه به جان خود علاقه مند نباشی( اگر به معشوق دل می‌بندی باید دست از جان بشویی).

 

۷_سَهل است به خونِ من اگر دست بَرآری

جان دادنِ در پای تو دشوار نباشد

 

سهل است: آسان است، اهمیتی ندارد. دست برآوردن: بلند کردن دست به قصد انجام کاری) «به خون من اگر دست براری» اگر دستت را به قصد کشتن و ریختن خون من بلند کنی.

 

۸_ماهَت نَتَوان خوانْد بدین صورت و گُفتار

مَه را لب و دندان ِشِکَربار نباشد

 

صورت :شکل و شمایل، چهره ،اندام .شکربار: (شکر بارنده) شکرریز، بسیار شیرین.

 

۹_وان سرو که گویند به بالایِ تو باشد

هرگز به چُنین قامَت و رفتار نباشد

 

 رفتار: راه رفتن، طرز راه رفتن.

 

۱۰_ما توبه شِکَستیم که در مَذهبِ عُشّاق

صوفی نَپَسندَنْد که خَمّار نباشد

 

صوفی:پیرو طریقتِ تصوف.این واژه از ریشهٔ صوف(=پشم)است. اما برای آن ریشه‌های متعدد برشمرده‌اند خمار؛ می فروش این واژه به معنای باده نوش نیامده هرچند متن چنین توهمی را پدید می‌آورد .(در عرفان) پیر کامل مرشد واصل. معنای بیت: ما توبه‌یی را که از روی زهد و پرهیزگاری کرده بودیم شکستیم زیرا در دین عاشقان صوفی را می‌پذیرند که می فروش باشد. صوفی البته زاهد و عابد است. اما صوفی خمار( گذشته از معنای عرفانی) دست کم باید م

مَشربی ملامتی و قلندر روا داشته باشد و در بند نام و ننگ نباشد.

 

۱۱_هر پایْ که در خانه فرو رفت به گنجی

دیگر همه عُمرَش سَر بازار نباشد

فرو رفتن پای به گنج: به کنایه یعنی گنج پیدا کردن «گنج» در معنای مجازی به مراد و مطلوب اطلاق شده است .و در ادبیات عرفانی به مقام عبودیت یا مقام‌وصول و فنا اشاره دارد معنای بیت: هر کس که در کنج خانه و گوشهٔ خلوت خویش گنج پیدا کند دیگر تا زنده است قصد رفتن به بازار نمی‌کند .کسانی که در کوچه و بازار به خودنمایی و زهد فروشی می‌پردازند، در سیل و در سیر و سلوک خویش به جایی نرسیده‌اند و اگر ادعای وصول به حق می‌کنند دروغگویانی بیش نیستند.

 

۱۲_عطّار که در عینِ گلاب است عَجَب نیست

گَر وَقتِ بهارش سَر ِگُلزار نباشد

 

در عین چیزی بودن: غرق بودن در چیزی به حد کمال برخورد بودن از چیزی معنای بیت: 

عطر فروش که غرق در گلاب و عطرهای گوناگون است اگر در فصل بهار میلی به گردش در باغ و گلستان نداشته باشد، عجیب نیست.

 

۱۳_مردم همه دانَنْد که در نامهٔ سعدی

مشکی ست که در کلبه ی عطار نباشد

نامه :کتاب، ودر اینجا یعنی دفتر شعراست.

مشک :مادهٔ معطری که از ناف آهوی ختایی به دست می آید. کلبهٔ عطار :دکان عطر فروشی .

 

۱۴_جان در سَر ِکار تو کُند سعدی و غَم نیست

کان یار نباشد که وَفادار نباشد

معنای بیت:سعدی جان خود را در راه تو فدا می کند و 

باکس نیست ، زیرایاری که وفا دار نباشد یار نیست.

شرح: محمد علی فروغی حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

پشه در ‫۱ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

درود بر خانم یا آقای روفیا،

شما چه زن چه مرد،دارای روح بزرگی هستید،

که هر نگرش مخالف یا موافق را در خود غرق میکنید.

۱
۷۶۱
۷۶۲
۷۶۳
۷۶۴
۷۶۵
۵۴۵۸