گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمدرضا زارعی جلیانی

محمدرضا زارعی جلیانی


محمدرضا زارعی جلیانی در ‫۲ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۰ در پاسخ به الهام ملک محمدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:

با سلام و عرض ادب و احترام.

در ابتدا یک سوال از خدمت شما اینکه چرا سخت پیش میاد که شعری رو در مورد وقایع تاریخی و مذهبی بدونید؟ شعرا عموما اشعارشون به وقایع تاریخی یا مذهبی ارتباط پیدا می کرده همونطور که امروز هم شاعران معاصر همینطور هستند.

اما اینکه هر جا صحبت از طفلی شد کسی بگه این اشاره به حادثه عاشوراست نیاز به دقت بیشتری داره. بخصوص و عجیب تر اینکه حافظ تو این شعر خیلی مشخص داره میگه که باز با صنمی طفل عشق می بازم.

خیلی خیلی دور میاد که حافظ بخواد از کودک خردسال امام حسین به این شکل یاد کنه که عشق باختن به صنمی طفل. که هم منظور عشق باختن و هم صنمی طفل خیلی دوره از طفل یک شخصیت مذهبی بدون توجه به دین و اعتقاد خود شاعر حتی.
و ضمن اینکه اشاره شما به سه ساله امام حسین هم مبهم هستش. که اگه منظور علی اصغر فرزند امام حسین هستش که ایشون نوزاد بودند و سه ساله نبودند و اگه منظور به رقیه هستش که ایشون از نظر تاریخی در وجودشون تردید بسیاره و مراجعه بفرمایید به دانشنامه امام حسین نوشته ایت الله محمد ری شهری که به کل وجود ایشون رو تکذیب می کنند. بعد اگه ثابت شد دنبال طفل تو ابیات شعرا بگردیم.

در نهایت اینکه اساسا تو این شعر هیچ اشاره ای به هیچ موضوعی که حتی بشه کوچیکترین نزدیکی به واقعه عاشورا فرض کرد نشده الا اینکه یک جا گفته صنمی طفل. چطوری دوستان دارن تفال میزنن شب تاسوعا به این شعر میرسن الله اعلم

 

محمدرضا زارعی جلیانی در ‫۸ ماه قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم

گفتم به از ترنجی لیکن بدست نایی

 

من فکر می کنم این بیت شاید به این معنا باشه که: گفتا من آن تو رنجم کاندر جهان نگنجم. 
من رنج تو هستم که از شدت بزرگی در جهان نمی گنجم. که حدیث عشق در دفتر نگنجد و حساب عشق در محشر نگنجد. 

و من گفتم تو بهتر از رنجی اما به دست نمی آیی. 

البته ارزش شعر به همینه که هر کس از دید خودش معنای جدیدی ازش برداشت میکنه و شاید فقط خود شاعر باشه که بتونه بگه چی مدنظر بوده. ولی چی قشنگ تر از رنج عشق کشیدن و پا پس نکشیدن. گفتم زمانِ عِشرت دیدی که چون سر آمد/گفتا خموش حافظ کاین غصّه هم سر آید

 

محمدرضا زارعی جلیانی در ‫۳ سال و ۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:

به نظر میرسه عاشق تو معنای متناسب تری داره. چون تو ابیات اول خطاب شعر به معشوقه. به نظر من میرسه که معنای دگر به اعتبار برمیگرده. بدان که کسی که عاشق تست اعتباری جز از طرف تو هم داره.
معنای این شعر خیلی خیلی قشنگه. شاعر تو چهار بیت داره به خودش دروغ میگه. بر خلاف چیزی که ته دلشه داره میگه من میرم. اما تو بیت آخر شاید یک ندای قدسی یا عمق وجود و قلبش بهش میگه ساکت باش و انکار نکن عشقی که تو دلت داری و تو این حکایت رو هزار بار دیگه هم گفتی اما دل نبریدی. این شاید محک عشق حقیقی نسبت به عشق ظاهری و سطحی باشه. به قول رهی معیری:
از عشق نرنجیم و گر مایه رنج است
با نیش بسازیم اگر نوش ندارد

 

sunny dark_mode