گنجور

 
سعدی

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست

راحت جان و شفای دل بیمار آنجاست

من در این جایْ همین صورت بی‌جانم و بس

دلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاست

تنم اینجاست سَقیم و دلم آنجاست مُقیم

فلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاست

آخر ای باد صبا بویی اگر می‌آری

سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاست

درد دل پیش که گویم؟ غم دل با که خورم؟

روم آنجا که مرا مَحرم اسرار آنجاست

نکند میلْ دل من به تماشای چمن

که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

سعدی این منزل ویران چه کنی؟ جای تو نیست

رخت بربند که منزلگه احرار آنجاست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۴۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۴۹ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۴۹ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
سعدی

همین شعر » بیت ۶

نکند میل دل من به تماشای چمن

که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

حافظ

مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست

می‌کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم

تماشا گه دل=مایه خوشدلی