خس بیسروپا در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۷ در پاسخ به حمید دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست:
سپاسگزار!
امیرالملک در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
بیشک از چند غزل برترین انوری است
نعل افکندن کنایه است از خسته شدن. قدما میخ کفش را کوکب میگفتند پس رابطهای میان کوکبه (لشکریان همراه پادشاه) و نعل افکندن (کوکب کفش ریختن) برقرار است.
بیت 7 و 8: انوری می گوید من عمرم را پای عشق تو دادم و زیان کردم اما محبوب می گوید خیر! کل وجود تو از آن عشق است.
حبیب شاکر در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۷ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:
سلام.تقدیر و تشکر بابت مطالب زیبایتان و عرض تسلیت بمناسبت درگذشت مادر بزرگوارتان.انشاالله روحشان قرین آرامش ابدی باشد.
امیرالملک در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
از نوادرِ غزل انوری است.
کسی را بودن به معنی متعلق به کسی بودن نیست. این از اصطلاحات عجیب زبان فارسی است. شیخ بوسعید می گوید. همه کلمه الله را باشید. نوعی معنای اتحاد در آن است.
Ali Kamalpour در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد:
هنوز هم لذت اولین بار را برایم دارد . چقدر زیبا و ساده و روان بیان میکند . نتیجه فکر میکنم برای رسیدن به معشوق کوه را باید شکافت . مانند موسی دریا را شکافت . مانند عیسی صلیب به دوش کشیدن . مانند ابراهیم از آتش گذر کرد . مانند یوسف قضاوت نکن و به ریسمان الهی که همان طناب است چنگ بزن تا به فضای یکتایی و حدت برسیم
امیرالملک در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۰ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:
در خون کسی شدن؛ در صدد کشتن او برآمدن
امید راهبری در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
استاد شجریان در کنسرت مراکش به همراه همایون، استاد علیزاده و کلهر این غزل را در قالب تصنیفی به نام حیلت رها کن بسیار ماندنی اجرا کردهاند.
مری مری در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۹:
می شوه البته این رو در نظر گرفت که دید آدمی که در خودش هیچ عیبی نمی بیند و سکوت کرده است دلیل مشکوکی قضیه است.
مهدی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:
اولا خود مولانا اهل موسیقی هم بوده اند و غزلیات مولانا بگونه ای اهنگین هم هستند. همانطور که غزلیات مولانا برامده از دل مردم راستین و خدایی هستند. آشنایی مولانا در زمینه موسیقی نیز بدین گونه است..مردمی، از نوع خدایی شده. تفاوت دارن با موسیقی غالب امروزی مورد حمایت سردمداران غربی جدا از مردم . ثانیا تمام هم و غم مولانا مبارزه با ذهنیات الوده و برگشت به اصل خود که همان خدایی بودن است بوده، مبارزه با هرگونه بت سازی و بت پرستی است. که متاسفانه انچنان در نقدهای ما در اینجا موج میزند که ما را بدلیل پرستش بت های متفاوت به جان هم انداخته و نیز انچنان گردو خاکی برپا شده که اجازه به عزیزانی که در شناخت مولانا اشنایی دارند نداده که در اینجا حضور داشته باشند.
محمدجواد بوالحسنی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:
درود
شعر استاد کاملا واضح است و از تفسیر به رای بی نیاز....
چرا بعضی از دوستان با می و مستی زاویه دارند و اصرار عجیبی به اینکه استاد می نمینوشیده و مستی ناصواب است دارند ....؟؟
خیلی واضح از روزگار دون پرور شکایت دارد و همه گرفتاری ها را از مکر روزگار میداند و برای رهایی از این ناراستی ها ، مستی و راستی را پیشنهاد میدهد و این مضمون در ادبیات ما فراوان است در همه دوران ها .....
حافظم در مجلسی ، دُردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم
موسی للهزهی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۲۸ - طلسم علم حاضر را شکستم:
علامه اقبال لاهوری که یکی از شعرای بزرگ معاصر هستند، برای تحصیل علوم عصریه به اروپا سفر کردند، واینجا در شعر خود میفرمایند که ایشون طلسم عصر حاضر رو شکستند و...
و در حالی که غرب، محل فتنه و... هست، ایشان میفرمایند که خداوند میداند که مانند ابراهیم به آتش اروپا و فرهنگ غربی چه بی پروا نشستم.
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:
1- حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو - و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
2- هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن - وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
[یزدانپناه عسکری]
8- اندیشهات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد - ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو
فریور پویشِ فرزانه شو در کوه راه اقتدار (قضا و قدر)
12- گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه - ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو
رخ بنمود آن صنم در فرخ فرخشاد - با هوشیاری شانه شد در پویش آن زلف یار
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:
دی یا همان گذشته, یا خوب بوده و یا بد, که یادآوری آنها حاصلی جز غم و اندوه دوباره و یا حسرت و افسوسِ مضاعف نخواهد داشت!
گذشته یِ خوب, چیزی جز یک خوابِ خوش نیست! و گذشته یِ بد همچون کابوسی است که سپری شده است!
نکته قابل تامل از فرهنگ ایران باستان در مورد فراموش کردن حوادث گذشته, این بوده که گورستان برایِ مُردگان خود نداشته اند. چون بر این باور بوده که قبرستان خاطرات تلخ و بعضا شیرین را برای بازماندگان یادآور خواهد شد. به همین دلیل چند تپه یا کوه را معین می کردند و اجساد مردگان را بر بالای آن قرار داده تا توسط پرنده ها خورده و تجزیه شوند و هیچ اثری باقی نماند. این تپه ها را "گَم" می نامیدند که بعد از حمله اعراب و اشغال ایران به "غم" تغییرِ نام داد. بعدها حصاری بالای قلّه هایِ گَم ساخته شد که نام دَخمَه به خود گرفت!
بنابراین:
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست / خوش باش و زِ دی مگو که امروز خوش است
کوچه بیوک> یزد {۱۶ ژولای ۲۰۲۳/ ۵ روز پس از مرگِ مادر}
سُلگی قاسم . در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
این دو نظر از دوست عزیز بیشتر به دل م نشست. البته واسه همین بیت مذکور
ممنونم از معنی که کردین
بنظر من مصرع معنی این میشه که خب آن سنگین دل سیاهی زلفش خودش رهزن دینه بعد اومده جلوی این زلف زیبا چهره ای شبیه مشعل که خودش زیبا هست رو روشن کرده و زیبایی زلف رو خیلی بیشتر کرده که دیگه قشنگ آدم رو کافر می ک
کفر زلفش ره دین می زد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود
حافظ استاد تقابلهای دوگانه است کفر و ایمان
زلف که نماد کفر است و چهره که نماد ایمان
و یاری که سنگین دل است زیرا زلفش به تنهایی می توانست کار دل را بسازد و او را عاشق(تو بخوان بیچاره) ولی معشوق چهره اش که چون مشعل است به مدد زلف فرستاده تا کار را به یکباره یکسره کند.
یوسف شیردلپور در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:
گوش کنیم این شعر را بااجرای ماندگار خسرو خوبان استاد شجریان در آلبوم آسمان عشق 💚💚💛💛✋
امیرالملک در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۲۷ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
با کسی شمار داشتن ؛ محاسبه و پرسش و حساب داشتن :
دل بردی و تن زدی همان بود
من با تو بسی شمار دارم .سعدی
برگ بی برگی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۲ در پاسخ به ناصر دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:
سلام و سپاس از شما دوست گرامی و همراهِ عزیز
موفق و پایدار باشید
Mahmood Shams در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:
با سلام و سپاس بیکران از عوامل محترم سایت عالی گنجور ، جناب ساقی و دیگر دوستان گرامی که معنی و تفسیر یا برداشت شخصی خود را برای درک بهتر می نویسند ، بخصوص جناب ساقی، برگ بی برگی و یکی دوتا از دوستان دیگر که در حاشیه اکثر غزل ها حضور دارند و معنی و تفسیر غزل ها رو ارائه می کنند که بنده و علاقه مندان به شعر لذت و بهره بیشتری ببریم و صد البته تشکر ویژه از دوستانی که خوانش غزل ها رو بر عهده دارند ، به زیبایی با لحن و صدای رسا همراه با موسیقی اصیل ایرانی اجرا کردند ، فقط اینکه برخی دوستان نگاه مخالف و برداشت دیگران رو تحقیر و تمسخر می کنند نمی پسندم ، که نشان از تعصب و جهل است از هر دو طرف ، چیزی که بسیار روشن و واضح افرادی با سالها پژوهش و تحقیق به آن رسیده این است که شعر حافظ دارای ابهام و ایهام بسیار است و کسی نمی تونه با قاطعیت و صراحت نظر و مفهموم شاعر رو بیان کنه !! شاعر در برخی از غزل ها نام شاه و فرد مورد ممدوح از جمله شاه شجاع آورده و تقدیم کرده چند بیت یا چند غزل را ، اما در مورد زندگی شخصی و آثار شاعر چندان سند موثق و معتبری وجود ندارد ، و این شان نزول غزل حدس و گمان است ، بله اتفاق های تاریخی و حوادث فارس و شیراز و رفت و آمد و درگیری ها در بسیاری از کتاب ها آمده ولی در مورد زندگی شخصی شاعر سند و کتابی در دست نیست حتی در بین برخی غزل هد تردید وجود داره که شاید شاعر شخص دیگری بوده !! پس بهتر نیست تفسیر دیگران چه زمینی چه آسمانی و عرفانی را به تمسخر نگیریم و توهین نکنیم ، بنده که به شعر کُهَن بسیار علاقه دارم و زیاد می خوانم واضح که تمام شاعران از اندیشه، تجربیات و مضمون های شاعران پیشین و معاصر خود استفاده کرده و بهره برده اند با همان مضمون فقط در قالب و وزن و استخدام کلمات تفاوت ها را رقم زده اند ، بسیاری از مفاهیم که در شعر حافظ می بینم در آثار بابا طاهر ، عطار ، خیام ، نظامی ، مولانا و سعدی هم بیان شده با همان مضمون ولی در شکل و نوعی دیگر از کلمات ، البته که تفاوت هایی وجود داره بین هر شاعری و آثارش ولی به قول دوستان چون حافظ مثل سعدی گلستان و بوستان یا مثل مولوی مثنوی معنوی ، یا عطار الهی نامه ، منطق الطیر ، جوهر الذات ، مظهر العجایب ، تذکرة اولیا، یا نظامی مخزن الاسرار یا چون سنایی و باباطاهر مستقیم و آشکار از مدح اهل بیت و سلوک عرفانی بیان نکرده ، هم دین یا هم مسلک این شاعران نبوده ، با وجود اینکه حافظ هم کم و بیش در این حدود ۵۰۰ غزل بارها از ، قرآن و سلوک عرفانی سروده و از شاه نجف یاد کرده انگار عده ای دوست ندارند ببینند یا به مذاق شان خوش نیامده یا از شاعر نمی پذیرند و هر کسی دوست دارند شاعر را با اندیشه خویش همراه کند ، مسلمان یا کافر هر دو حافظ را که ویژگی اصلی اش ایهام و ابهام است هم کیش و هم مسلک خود کنند !!
که کار بیهوده ای است جدال برای شناخت حافظ
چون شاعر خود خواسته و انتخاب کرده محبوب عموم مردم باشد با هر اندیشه و مسلکی که باشند ، فقط خداوند از ذات اصلی و درون انسان ها آگاه است و نکته ای که روشن در سراسر دیوان از عبادت ریاکارانه و تزویر و فریب مردم بیزار بوده ، و بنظر بنده کسی که لطف و عنایت خداوند را نداشته باشد به چنین جایگاه و مقامی نمی رسد که قرن ها محبوب عده ای زیادی از مردم با هر تفکر و سلیقه ای باشد ، و علاقه مندان بُرون مرزی و فرا زبانی داشته باشد .
حافظم در مجلسی ، دُردی کشم در محفلی
بنگر این شوخی که چون با خلق صعنت می کنم
عرفان آزادی در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۳ - تفسیر این خبر مصطفی علیه السلام کی للقران ظهر و بطن و لبطنه بطن الی سبعة ابطن:
#توضیح
چرا بعضی مسلمان ها در تزلزل ایمانی و اعتقادی نسبت به دین خویش قرار می گیرند و در نارامی درونی بسر میبرند ؟
بزرگ ترین مشکل بعضی مسلمان ها همین است ، که در معانی قرآن تدبر و تفکر نمی کنند ، معنی قرآن را نمی خوانند ، معنی قرآن را نمی دانند ، بر معنی قرآن عمل واقعی ندارند .
معنی خیلی خیلی مهم است .
همه علم علم معنی است .
همه اسرار رمز و راز زنده گانی دو جهان در معنی قرآن است .
همه توکل و تسلیم و شناخت حقایق در معنا یا معنی است .
خدا میگوید چرا در قرآن تدبر تفکر نمی کنید ؟
چون تدبر نمی کنید از حقیقت دور مانده اید از مغز و نغز دیانت دور مانده اید و در بند پوست پندار و ظاهر محبوس شده و متوهم مانده اید.
اگر مسلمان قرآن را با معنی بخواند و عاشقانه یر معنی آن عمل کند. در علم باطن به او باز گردد و قلب وی از معانی اسرار خدا پر شده به حقیقت زنده گانی راه پیدا میکند.
طبق آموزه های مولوی در مثنوی معنوی ،قرآن ۷ بطن دارد که البته هر کسی هم نمیتواند بر این بطون احاطه یابد .
امیرالملک در ۱ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳: