نسیم بهاری در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۴ در پاسخ به کژدم دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی:
ممنون از توجه و پاسخ شما.
مجید سنجری در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:
کاسه سر هست نه کاسه زر
منظور حافظ از خاک انداز ، یعنی کاسه سر اندازه خاک نشود نه اینکه خاک انداز
علی خلیلی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۷ - مثل دوبین همچو آن غریب شهر کاش عمر نام کی از یک دکانش به سبب این به آن دکان دیگر حواله کرد و او فهم نکرد کی همه دکان یکیست درین معنی کی به عمر نان نفروشند هم اینجا تدارک کنم من غلط کردم نامم عمر نیست چون بدین دکان توبه و تدارک کنم نان یابم از همه دکانهای این شهر و اگر بیتدارک همچنین عمر نام باشم ازین دکان در گذرم محرومم و احولم و این دکانها را از هم جدا دانستهام:
شهر کاشان به این منظور در این شعر استفاده شده که از قدیم الایام این شهر، مظهر و نماد دشمنی با عمر بوده(حتی در تاریخ نوشتند که قاتل عمر از شهر کاشان بوده) و زین رو مولانا این شهر را برای به کار بردن در این شعر به کار برده و این ماجرا ها در این شهر اتفاق میافتد.
کژدم در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ جلال عضد » دیوان اشعار » رباعیّات » شمارهٔ ۱۱ - محسن:
حل معما:
با افزودن حرف آغازین واژهٔ من (=میم) به حسن، به محسن میرسیم.
من - ـن = مـ
مـ + ـحسن = محسن
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
با سپاس و درود فراوان به رضایِ گرامی برای دل نوشته هایش که گفته اند "هرچه از دل بر آید لاجَرَم بر دل نشیند"
در ارتباط با بیت:
هر آن که رازِ دو عالَم زِ خطِّ ساغر خواند / رموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ رَه دانست
کسی که به گنجِ شادمانی دست یابَد, چنان بینشی(بصیرت) در او ایجاد می شود که آنچه جمشید از جامِ افسانه ای خود در میافت او با نگاهِ به طبیعت در خواهد یافت!
در واقع حافظ تنها راهِ رسیدن به بصیرت! را شادمانی و آنهم شادی عاری از هرگونه آلودگی و ناپاکی می داند!
منطقه میسان> عماره> عراق {۲ دسامبر ۲۰۲۳}
کژدم در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:
به جز در این یک بیت، همه واژههای به کار رفته در دیگر بیتها همگی پارسی سرهاند.
کژدم در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۱ در پاسخ به نسیم بهاری دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی:
در دیوان شهریار نشر نگاه، در صفحههای ۱۸۱ و ۱۸۲ پس از غزل «ستارهٔ صبح» و پیش از غزل «پروانه و آتش» قرار دارد.
توکل در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:
در پاسخ به بیت اول این غزل هاتف اصفهانی بیتی از شفایی اصفهانی می آورم
آن عشق که در پرده بمانَد به چه ارزد؟
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ
.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۹ - باز تقریر ابلیس تلبیس خود را:
سلام
یک ضرب المثل داریم که میگه (تویم خودم را کشته بیرونم مردم را)این بیت با این ضرب المثل کاملا هم خوانی داره یعنی گرگ از گرسنگی نمیتونه راه بره همه میگن از پرخوری غذای زیاد ی حالش بده .
تخمه = سوئ هاضمه در اثر پرخوری
لوت = غذا ،خوراکی
مسافر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 988 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
گنج حضور
بر نامه ای بر اساس مثنوی و غزلیات مولانا و غزلیات حافظ
برای برخورداری از زنده بودن این لحظه، حس فضای پذیرش و آرامش نا محدود این لحظه
برای حس شادی ، آرامش طبیعی درونی و بروز عشق در شما
برای سلامتی تن، ذهن و لطیف کردن احساس شما
برای خلاص شدن از مسائل زندگی،توهمات ذهنی، بی حوصله گی،دلمردگی، بی انرژی بودن و رسیدن به حالت شادی طبیعی
برای شناخت معانی زندگی ساز مولانا و حافظ در مدت کوتاه
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
بیخبران گوهر عشق، در نظربازی و شاهدبازی ما حیران ماندهاند(چگونه از زیبایی به حال خوش میرسیم و جلوههای حق را به تماشا مینشینیم) من اینگونهام، بیخبران هر نظری و رایی بدهند.
۲- گرچه عاقلان مرکز دایره هستیاند که چون پرگار دور شرف و برتری میزنند(به سبب عقل انسان برترین آفریده است)ولی عشق از سرگردانی آنها در دایره هستی آگاه است.
۳- تنها چشمان من نظارهگر جلوههای زیباییاش نیست، ماه و خورشید نیز آینهداران زیبایی او هستند.
۴- خداوند در ازل عهد ما را با لب شیرین زیبارویان بسته است.آری آنان جلوهگاه حق و ما خاکسار این زیبایی هستیم.
۵- هیج نداریم، ولی در شوق شراب و نوای خوش هستیم، وای اگر دلق پشمینه را در برابر آن نپذیرن!
۶- آری خفاش نابینا به دیدار خورشید نمیرسد، در آینه جمال حق آگاهان نیز سرگشتهاند.
۷- ادعای عشق و شکایت از یار؟! چه ادعای دروغینی! بیتردید سزوار فراقاند.
۸-(پس ازین حال خوش نظربازی و عشق) امید است که جادوی چشمان سیاهت راهکار دهد چگونه در عین مستی عشق پوشیده بمانم و رسوا نشوم!
۹- اگر باد بوی خوشت را به آرامجای ارواح برد، عقل و جان نیز هر چه دارند فدایت خواهند کرد!
۱۰- اگر زاهد رندی حافظ( نظربازی و عشق حق) را نمییابد، اهمیتی ندارد.دیو از قرآن خوانان میگریزد.
۱۱- آری اگر پسران زیباروی از فکر ما باخبر شوند( که چه شوری در درونمان میافکنند) دیگر خرقه صوفیانه را در برابر شراب نمیپذیرند(گرو گذاشتن و پذیرفتن خرقه یعنی تقاضا و اعطای حال خوش که همان شراب میخانه عشق است)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روحبا سپاس از خوانش به فارسی دری سرکار خانم زینب بیات
امیر م در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۴۴ در پاسخ به افسانه چراغی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز میریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمیرسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب میآورد:
متشکرم
یوسف محمدی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۳۰ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
به نظر من خدمتی که شعر حافظ در رسیدن استاد شجریان به اوج آسمان موسیقی ایرانی کرد! همسنگ است با خدمتی که استاد شجریان به حافظ کرد در شناساندن شعرش به تمام پارسی زبان ها
خشت در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:
بیت در معنا و تایپ دارای ایهامه:
در ضبط یغمایی و یوسفی به این شکل اومده:
غرقه در بحر عمیق تو چنان بیصبرم / که مبادا که ز دریام به ساحل نکند
معنی: در دریای عشق تو غرق شدم و چنان بیصبر و قرار شدم که میترسم مبادا ازین دریا به ساحل برسم.
اما اگه بیت رو همینجوری درست فرض کنیم که ظاهرا نسخه فروغیه
غرقه در بحر عمیق تو چنان بیخبرم / که مبادا که چه دریام به ساحل نکند
معنیش میشه در دریای عشق تو چنان غرقم که از خود بیخبرم و به این فکر نمیکنم که ازین دریا به ساحل میرسم یا نه.
* البته برداشتم شخصیه و ممکنه اشتباه باشه.
س ش در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۷ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۴:
ساقیا یک جرعه ی دیگر ببخش درست تر است... خط ۴
س ش در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲:
سگان تو را بنده ی کمترین در خط ۸ از غزل شماره ی ۲ بنظر کاملتر و درست می باشد...
سعید در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
طاعتِ مقبولِ درگاهِ الهی ، آگهیست
خامُشی بهتر از آن ذکری که دل آگاه نیست...
همین یک بیت بار تمام غزل را به دوش میکشد
فرهود در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور:
عنبر، مومی است خوشبو که در کوهستان هند و چین از زنبور عسل که انواع گیاه خوشبو میخورد به هم میرسد و سیل آن را به دریا میبرد و شست و شو میدهد، و اکثر جانوری بحری آن را فرومیبرد نتواند که هضم کند، آن را بیندازد. و از آن جهت بعضی گمان برند که سرگین آن جانور است. از بعضی ثقات مسموع شده که مگس عسل در میان عنبر یافتهاند. و به آتش میگدازد و این نشان ظاهر است که موم باشد. (از غیاث اللغات ). ماده ٔ سقزی و معطر که در خوشبوی استعمال کنند و مؤنث و مذکر هر دو آید. و آن جسمی است خاکستری رنگ که آن را از موجهای اقیانوس هند به دست میآورند و گویا سرگین کاشالوت بوَد. (ناظم الاطباء).
فرهود در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:
عنبر، مومی است خوشبو که در کوهستان هند و چین از زنبور عسل که انواع گیاه خوشبو میخورد به هم میرسد و سیل آن را به دریا میبرد و شست و شو میدهد، و اکثر جانوری بحری آن را فرومیبرد نتواند که هضم کند، آن را بیندازد. و از آن جهت بعضی گمان برند که سرگین آن جانور است. از بعضی ثقات مسموع شده که مگس عسل در میان عنبر یافتهاند. و به آتش میگدازد و این نشان ظاهر است که موم باشد. (از غیاث اللغات ). ماده ٔ سقزی و معطر که در خوشبوی استعمال کنند و مؤنث و مذکر هر دو آید. و آن جسمی است خاکستری رنگ که آن را از موجهای اقیانوس هند به دست میآورند و گویا سرگین کاشالوت بوَد. (ناظم الاطباء).
فجر زنده بودی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۹ - قصهٔ آدم علیهالسلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تاویل: