از تو نوشت و داد دل آرمیده را
غم نامه های شسته و صد ره دریده را
شادم که در تپیدن خاصی فکنده ام
هر ذره از وجود دل آرمیده را
الماس ریزه کس نخرد در دیار عشق
کانجا به توتیا نبود صلح دیده را
آورده ام به کف سر زلفی که بر دلم
شب کرده صبح عافیتی نادمیده را
عرفی به زیر تیع مشو مضطرب که هست
اجری دگر ، شهیدِ به خون در تپیده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق و غمهای عاشقانه را بیان میکند. شاعر از درد دلها و غمنامههایش میگوید و به شادی ناشی از تپش خاص دل اشاره میکند. او میفهمد که در عشق، ارزش واقعی وجود دارد و نمیتوان آن را با چیزهای مادی مقایسه کرد. شاعر همچنین از زیبایی و جذابیت معشوقش یاد میکند که مایه آرامش و جبران مشکلات زندگیاش است. در نهایت، او از بیتابی و اضطراب در عشق صحبت میکند و به شهیدانی اشاره میکند که به خاطر عشق خود جانشان را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: شخصی از تو نوشته و دل آرامش را پر از غم کرده است، او نامههایی را که غمگین و آکنده از درد هستند، برای تو فرستاده و بارها در این راه رنج کشیده است.
هوش مصنوعی: من خوشحالم که هر بخش از وجودم را که خوابیده بود، در یک تپش خاصی به حرکت درآوردهام.
هوش مصنوعی: در سرزمین عشق، حتی کوچکترین ذرات الماس نیز هیچ ارزشی ندارند، زیرا در آنجا صلح و آرامش چشمها وجود ندارد و هیچ چیز نمیتواند جایگزین آن شود.
هوش مصنوعی: من موهای جذابی را به دست آوردهام که شب را بر دلم حاکم کرده، در حالی که صبحی از آرامش هنوز به فکر نرسیده است.
هوش مصنوعی: به زیر سایه طرز فکر دیگران نرو و مضطرب نباش، زیرا پاداشی دیگر در انتظار است، مانند شهیدی که در خون خود غرق شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بردیم باز بر سر نظاره دیده را
کردیم رام دیده نگاه رمیده را
بردیم نام دلبر و کردیم بیقرار
این خون آرمیده عمری طپیده را
سیلاب غصهام ز درون جوش میزند
[...]
تا یافتم رسایی دست کشیده را
آورده ام بچنگ مراد رمیده را
عریان تنی خوشست ولی ذوق دیگرست
جیب دریده دامن در خون کشیده را
کاری اگر ز صورت بیمعنی آمدی
[...]
با زلف کار نیست رخ یار دیده را
ره می گزد چو مار، به منزل رسیده را
بی حسن نیست خلوت آیینه مشربان
معشوق در کنار بود پاک دیده را
بسیار زخم هست که خاک است مرهمش
[...]
خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را
آتش گل است دیده گلشنندیده را
تا آب دیده خون نشود بر زمین مریز
در شیشه واگذار می نارسیده را
تسلیم شو که اجر شهادت نمیدهند
[...]
باشد خطر ز وصل جدایی کشیده را
تیغ اجل در آب بود سگ گزیده را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.