گنجور

حاشیه‌ها

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:

سیمیا: لفظی است مأخوذ از عبری مرکب از (شم) یعنی اسم و (یه) یعنی اللَّه و اصطلاحاً، اطلاق می‌شود بر علمی که انسان به سبب آن متمکن می‌شود بر اظهار آنچه مخالف عادت است و ایجاد صور خیالی./بدیع‌الزمان فروزانفر، شرح مثنوی شریف (فروزانفر)، 3جلد، انتشارات زوار - تهران، چاپ: اول، 1367. ج1 صفحه 225

________

مهراد نوبخت در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۴ در پاسخ به یاسر دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:

آن کش /که اش / که او/ آنکه او

Sajad Ti در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

بشنیدم از هوای تو آواز طبل ...

زیرا نشستن بر روی ساعد پادشاه (معشوقع)ارزوی من است

Sajad Ti در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

بشنیدم از هوای تو آواز طبل ...

از عشق تو وقتی صدای بازگشت را میشنوم ماننده با شکاری ک با شنیدن صدای طبب بازگشت نرد صاخب خود بر میگردد ب سوی ت برمیگردم

Sajad Ti در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

ای آفتاب حُسن برون‌ آ دمی ز ...

شروع سخن گفتن ک ک ارزوی من شنیدن صدای توست

Sajad Ti در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

بنمای رخ که باغ و گلستانم ...

چهره زیبایت را نشانم بده ک ارزوی من دیدار چهره زیبای تو ک همچون باغ بوستان است را دارد 

Sajad Ti در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۶ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۰) حکایت روباه که در دام افتاد:

بدام افتاد روباهی سحرگاه بروبه بازی اندیشید در راه

ک همه چیز وجود ما دل است  و گران بهایی و ارزش دل ب این سبب است ک جایگاه خداوند است (شعر عرفانی است)شمای کلی شعر

نتیجه :ب هوش باشید ک دل ب غارت دیگران در نیاید و پناه گاه هوش و دنیا طلبی نگردد

 

Arshak Reici در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵:

بسیار زیبا و پر معنی بود

 

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

به بهار( زنده و زنده کننده)و گل‌های چشم‌نوازش خوشامد می‌گوییم، که حال خوشی بهتر ازین نیست و مناسب این خوش‌دلی جز ساغر شراب نیست.
۲- لحظه حال خوش را بسیار غنیمت شمار، که همیشه در صدف دل، شاه مروارید حال خوش نیست.
۳- در گلستان بهاری شراب را غنیمت شمار، که عمر گل کوتاه است.
۴- تو که جام طلایی را از شراب یاقوتی( حال خوش) پر کرده‌ای، به آنکه طلا ندارد( مس وجودش هنوز طلا نشده) ارزانی کن.
۵- ای پیر! بیا تا از خمخانه ما شرابی خوری که در چشمه کوثر بهشت نیست( اوج حال خوش لسان الغیب را به دو ادعای بزرگ واداشته: ۱ - شرابی بالاتر از شراب بهشتی۲- ارزانی کردن این شراب به پیر. همچنین ادامه بیت ۴ می‌تواند باشد برای پیر مدعی)
۶- اگر با ما مشق عشق می‌کنی، دفتر دانش را به آب بشوی! عشق را در دفتر دانش نخواهی یافت(دانش و ایمان نردبان است و توقف روی آن خطا)
۷-پس از من بپذیر و دل در زیبارویی ببند که زیبایی حقیقی دارد نه آرایش ساختگی!
۸- پروردگار محبوبم! شرابی ارزانی‌ام کن که سردرد و خماری ندارد.
شراب عشق بنوشیم و بار عشقم کشیم
چنانکه اشتر سرمست در میان قطار
... ز هر چه غیر خدا شکوفه کند
از آنکه غیر خدا نیست جز صداع و خمار
مولانا غزل ۱۱۳۵
۹- من از عمق جان پذیرای سلطان اویسم(آل جلایر در بغداد. ایهام: اویس قرنی) گرچه او یادی از چاکرش نکند.
۱۰- سوگند به تاج پادشاهی‌ اش که زینت بخش جهان است، خورشید نیز در خور این تاج نیست.
۱۱- کسی بر شعر حافظ خرده می‌گیرد که در گوهر جانش لطافت نیست.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

    پیوند به وبگاه بیرونی

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:

نظاره گل بی چهره زیبای معشوق، قرین حال خوش نیست، همان طور که بهار نشاط آور بدون شراب.
۲- گردش در باغ و طواف آن(سرایت حس معنوی به حال خوش)، بی یار لاله رخسار حال خوش نمی‌آورد.
۳- رقص سرو(شبیه کسی که دو دست در بالای سر به هم داده و درحال سماع باشد) و نشاط گل، بی آواز هزاردستان(بلبل) دلپذیر نیست.
۴- با یار شیرین لب و گل اندام(خانلری: خوش اندام)حال خوش، بی بوسه و آغوش ممکن نیست.
۵- دست خرد هر نقاشی جز صورت یار بکشد، حال خوش نمی‌آورد.
۶- جان در برابر زیبایی‌اش بی ارزش است و برای فدا کردن دلپذیر نیست.
" اگر از جسم بگذری و به جان رسی به حادثی رسیده باشی. حق قدیم است.از کجا یابد حادث قدیم را؟ نزد تو آنچه بدان بجهی و برهی جان است و آنگه اکر جان بر کف نهی، چه کرده باشی؟
عاشقانت بر تو تحفه اگر جان آرند
به سر تو که همه زیره به کرمان آرند"
شمس تبریزی، مقالات، ۶۹
این بیت را خانلری اضافه دارد:
باغ گل و مل خوش است لیکن
بی‌صحبت یار خوش نباشد
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

با آمدن بهار دلکش، نسیم فرح بخش صبا، بوی خوش گل‌‌ها را منتشر می‌کند و جهان کهنسال دوباره جوان و شاداب می‌شود.
۲- در این بزم گل ارغوان، جام شراب سرخ به گل یاسمن می‌دهد و نرگس در دلهره شیرین عشق به شقایق است.
۳-اکنون بلبل عاشق پس از ستم طولانی هجران، تا سراپرده شاهانه گل نعره عاشقانه خواهد زد.
۴- پس اگر از مسجد به خرابات رفتم، دلگیر نشو مجلس موعظه طولانی است و زمان حال خوش و دریافت بهار از دست خواهد رفت.
۵- ای دل!حال خوش امروزت را به فردا نینداز! سرمایه زندگی را چه کسی برایت تضمین کرده است؟
۶-قدح شراب را در ماه شعبان از دست نده، که این خورشید تا عید رمضان غروب خواهد کرد.
۷- گل با ارزش است، هم نشینی‌اش را فرصت شمارید که از این در باغ بهار آمده و از در دیگر خواهد رفت.
۸- خنیاگر عشق! مجلس مهرورزی است، غزل عاشقانه و سرود بخوان، تا کی به سرگذشت خویش مشغول‌مان می‌کتی؟!( از بیت ۴، پیوسته بر غنیمت شمردن فرصت حال خوش و هم‌سو شدن با بهار سخن می‌گوید.ضمن این‌که صوفیه در اشعار بهاری و نوروزی طبیعت ببرون را تابع افکار و اهداف عرفانی خود قرار می‌دهند.صرف وصف بهار بدون افکار عرفانی نزد ایشان لغو است:
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این جهان شد
قفس بشکن کزین دام گلوگیر
اگر خواهی شدن اکنون توان شد .عطار،دیوان- نوروزیه‌ شرح شوق، ۲۱۹۵)
۹- حافظ به شوقت، پا در عرصه هستی گذاشته است، به پیشوازش بیا که فرصت زندگی از دست خواهد رفت.

 پیوند به وبگاه بیرونی

عباس پارساطلب در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲۰:

مصراع اولِ بیتِ آخر با توجّه به چاپ محمد قهرمان اصلاح شود: می شود چون خامۀ صائب سرخ رو 

شاهرخ کاطمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۲ - معجزه خواستن قوم از پیغامبران:

نکس عودبیماری را گویند

یعنی همانیدگی ووابستگیت 

را بده بره این علت یا بیماری

عود نکنه پبش این طبیب یا

خداوند ولبیب هم ای دانا

ای خرد مند

عطیه مقدم در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۴۵ در پاسخ به یوسف سهرابی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

سلام

خدا پدرتان را رحمت کند که بعد از خوندن تمامی نظرات ، با خواندن پیام شما خستگی من در رفت....

سفید در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

 

 فروغی:

دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست

کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد

 

حافظ:

در خَم زلف تو آویخت دل از چاهِ زنخ

آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد

 

سفید در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۲ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

 

چه کند بنده که در پنجه‌ی تقدیر افتاد...

 

سفید در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

 

عجب شعری...

فروغی شعرهای بسیار زیبایی سروده است، زیباییِ بسیار عمیق

 

سفید در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

 

شوق را بر صبر قوت غالب است...

 

سفید در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

 

نیکخواهانم نصیحت می‌کنند

خشت بر دریا زدن بی‌حاصل است

ای برادر ما به گرداب اندریم

وآن که شنعت می‌زند بر ساحل است

 

سفید در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:

 

ای درد توام درمان در بستر ناکامی...

و ای یاد توام مونس در گوشه‌ی تنهایی...

 

۱
۶۶۳
۶۶۴
۶۶۵
۶۶۶
۶۶۷
۵۲۶۵