نیما خاتمی در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴ - غزال و غزل:
با احترام،
خانوم پری ساتکنی سه بیت رو با ایراد معنایی خوانده اند، خوانش ها بهتر است قبل از نمایش در زیر شعر بازبینی شوند، چون خیلی از افراد به واسطه نکات فنی اشعار به خوانش ها رجوع میکنند.
سفید در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:
چون متصور شود در دل ما نقش دوست
همچو بتش بشکنیم هر چه مصور شود...
بزرگمهر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۱ در پاسخ به یزدانپناه عسکری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۲:
به نظر میرسد این یاداشت را برای خودتان گذاشتید. مخاطب این مطلب شما چه کسانی هستند؟ کاش کمی توضیح میدادید.
کژدم در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۱ - قصهٔ تیراندازی و ترسیدن او از سواری کی در بیشه میرفت:
همانند فرشتگان بگو: خداوندا به جز آنچه به ما آموختی چیزی نمیدانیم.
یکی (ودیگر هیچ) در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
به نام او
سَمَن بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند، بستانند
مراد از سمن بویان کسانی که عطر جانان را از ورای پرده های جان احساس کرده اند و این احساس گنگ آنان را حیران و سرگشته در این دنیا اسیر غمی مزمن نموده است. زمانی این غم دیرین فروکش می کند که ایشان به آرامش رسیده باشند.
اما پری رویان (یار یا همان جانان) آرام و قرار را از روی ستیزه گری با جان از انسان می ستانند چرا که جان متعلق به جانان است و به اجبار یا اختیار از آدمی ستانده خواهد شد!
به فِتراکِ جفا دلها چو بربندند، بربندند
ز زلفِ عَنبرین جانها چو بگشایند، بفشانند
از روی جفا بر خویشتن اگر دل خویش را به روی حقیقت زندگی بسته نگه داریم بنابراین تا ابدالدهر در بند منیت و هوای نفس گرفتاریم .
اگر از بوی زلف یار که عطر بهشت از آن ساطع است جان خویش را معطر سازیم آنگاه جان فشانی و بخشیدن جان در راه جانان سهل وآسان است.
به عمری یک نَفَس با ما چو بنشینند، برخیزند
نهالِ شوق در خاطر چو برخیزند، بنشانند
اگر عمری را در غفلت بسر ببری به غیر از محنت و پشیمانی چیزی عاید خود نکردی مگر اینکه یک نفس با ما زنده دلان بنشینی تا از خواب غفلت بیدار شوی (رستاخیز مردگان)
ذوق و شوق الهی و سیر رو به بالا زمانی اتفاق خواهد افتاد که از خواب غفلت بیدار شوی!!
سرشکِ گوشه گیران را چو دریابند، دُر یابند
رخِ مِهر از سحرخیزان نگردانند، اگر دانند
راز اشک گوشه گیران چیست که دریافتن معنای آن همچون یافتن گوهری گرانبها در افلاس و تنگدستی است؟
منظور از سحرخیزان کسانی هستند که از تاریکی جهالت به صبح روشنایی رسیده اند و بیداری معنوی در آنها پدیدار گشته است .بنابراین هر چقدر به این افراد نزدیکتر شویم از هالهء فیض الهی که در پیرامون ایشان است بهره مند خواهیم گشت.
ز چشمم لَعْلِ رُمّانی چو میخندند، میبارند
ز رویم رازِ پنهانی چو میبینند، میخوانند
از چشمانم قطرات اشک شوق وصال می بارد ولی همچون یاقوت های خونین رنگ (اناری) نشان از این دارد که دلم خون گریسته است تا بدین وصال نایل آید و به این سهولت و آسانی که زبانم بازگو می کند حاصل نگردیده است!
راز پنهان درونم که همان شوق وصال یار است را تنها کسانی که به روشن بینی معنوی دست یافته اند میتوانند بخوانند.
دوایِ دَردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند
دوای درد عاشق در رسیدن به معشوق نیست چون در این راه رسیدنی در کار نیست !
بنابراین با فکر و ذکر و دعا و حتی فدای جان بدان مقام دست یافتن محال است !!
چو منصور از مراد آنان که بردارند، بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند، میرانند
منصور حلاج خود را ندید و او را دید و بهای این دیدن را سردار پرداخت!!!
حافظ را بدین جایگاه خوانده اند ولی چون مانند منصور مرد عمل نبود او را از آنجا می رانند!!
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند، ناز آرند
که با این دَرد اگر دربند درمانند، در مانند
در پیشگاه حضرتش آنان که مشتاقند نیاز خود را عرضه می کنند ولی یار روی خوش نشان نمیدهد !
چرا که آنان جهت تسلای نیاز خویش به او نیاز عرضه می دارند در صورتیکه عاشق حقیقی وجود خویش را که تنها دارایی خویش است عرضه می دارد!
بنابراین فرق در این است که عاشق حقیقی < من > ندارد و همه < اوست > .
Nadim Najimi در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۰:
در این رباعی، شاعر به زودگذر بودن عمر و اهمیت زندگی نیکو اشاره میکند.
در بیت اول، شاعر میگوید که عمر، مانند ابر نوبهاران، زودگذر است. این بدان معناست که عمر، محدود و کوتاه است و باید از آن به بهترین شکل استفاده کرد.
H.A.A A.A در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
بیت ۳۴ این غزل، غلط املایی دارد.
لطفا تصحیح شود!
سفید در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۰:
جان چه میدانست از دنیا چهها خواهد کشید...
خاکبازیهای طفلان را تماشا کرده بود...
کوروش در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را:
زوبعان زیرک آخر زمان
بر فزوده خویش بر پیشینیان
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۱ - قصهٔ تیراندازی و ترسیدن او از سواری کی در بیشه میرفت:
چون ملایک گو که لا علم لنا
یا الهی غیر ما علمتنا
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه میکرد:
از علمهای گدایان ترس چیست
کان علمها لقمهٔ نان را رهیست
یعنی چه ؟
انسانم آرزوست . در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۰ در پاسخ به ناباور دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند...
آریوشا معلم سواسری در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۴ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۹:
به نظر میرسد وزن صحیح این شعر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف (مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن) باشد.
بزرگمهر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۷:
در نسخهای در دست من است در مصرع اول نان و در مصرع دوم جان است، نان برای تن و جان برای دل که به نظر متناس است. در صورتیکه هوس تن به نام .....!؟
سید محسن در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۰ - افسانهسرایی ده دختر:
درود بر ادیبان--بیت75 مصرع دوم درست خوانده نمی شود--مشکلی هست که من نمی دانم--لطفا درستش را بفرمائید
بزرگمهر در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۱:
اگر در نسخهای به صورت بگویم باشد( که دیده نشده) قابل بحث است، و گرنه ما نمیتوانیم شعر مولانا به نظر خودمان بهتر کنیم، که در آنصورت سنگ روی سنگ بند نمیشود. شاید بهتر این باشد بجای اعمال سلیقه شخصی بررسی کنیم ببینم این ترکیب “از سر گرفتن” در زمان و زبان مولانا به چه معانی استفاده میشده. یکی از معانی این ترکیب در بعضی زبانهای منطقه خراسان بزرگ ، از نو شروع کردن است شاید معانی دیگری هم باشد.
در مصرع دوم در مقابل آن “ بجویم “ است که از مقوله عمل است و نه قول ، و در مصراع اول از این نظر “بگیرمم تناسب بیشتری از بگویم دارد. مولانا اصولا به محتوا بیشتر از شکل توجه داشته است تا منظور خود را برساند.
سید محسن در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۹ - افسانه گفتن خسرو و شیرین و شاپور و دختران:
با توجه به مصرع قبلی که فرنگیس و سهیل را سرو بالا صفت داده است پس در مصرع مورد نظر هم ختن خاتون و گوهر ملک میتواند صفت دلشاد داشته باشند و نظر ارغنون درست است
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۶ در پاسخ به روفیا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
سید محسن در ۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۸ - شیرکشتن خسرو در بزمگاه:
درود بر ادیبان--قاقم حیوانی است که پوست بسیار نرم و جالبی دارد و منظور شاعر نرم تنی شیرین و دلپذیر بودن او می باشد
عارف احسن در ۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۶ در پاسخ به عليرضا ذاكري دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶: