آن ماه دو هفته در نقاب است
یا حوری دست در خضاب است
وان وسمه بر ابروان دلبند
یا قوس قزح بر آفتاب است
سیلاب ز سر گذشت یارا
ز اندازه به در مبر جفا را
بازآی که از غم تو ما را
چشمی و هزار چشمه آب است
تندی و جفا و زشتخویی
هرچند که میکنی نکویی
فرمان برمت به هر چه گویی
جان بر لب و چشم بر خطاب است
ای روی تو از بهشت بابی
دل بر نمک لبت کبابی
گفتم بزنم بر آتش آبی
وین آتش دل نه جای آب است
صبر از تو کسی نیاورد تاب
چشمم ز غمت نمیبرد خواب
شک نیست که بر ممر سیلاب
چندان که بنا کنی خراب است
ای شهرهٔ شهر و فتنهٔ خیل
فی منظرک النهار و اللیل
هر کاو نکند به صورتت میل
در صورت آدمی دواب است
ای داروی دلپذیر دردم
اقرار به بندگیت کردم
دانی که من از تو برنگردم
چندان که خطا کنی صواب است
گرچه تو امیر و ما اسیریم
گرچه تو بزرگ و ما حقیریم
گرچه تو غنی و ما فقیریم
دلداری دوستان ثواب است
ای سرو روان و گلبن نو
مه پیکر آفتاب پرتو
بستان و بده بگوی و بشنو
شبهای چنین نه وقت خواب است
امشب شب خلوت است تا روز
ای طالع سعد و بخت فیروز
شمعی به میان ما برافروز
یا شمع مکن که ماهتاب است
ساقی قدحی قلندریوار
در ده به معاشران هشیار
دیوانه به حال خویش بگذار
کاین مستی ما نه از شراب است
باد است غرور زندگانی
برق است لوامع جوانی
دریاب دمی که میتوانی
بشتاب که عمر در شتاب است
این گرسنه گرگ بیترحم
خود سیر نمیشود ز مردم
ابنای زمان مثال گندم
وین دور فلک چو آسیاب است
سعدی تو نه مرد وصل اویی
تا لاف زنی و قرب جویی
ای تشنه به خیره چند پویی
کاین ره که تو میروی سراب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای ماه و معشوقهاش میپردازد و از درد و غم جدایی و جفاهای او میگوید. او از عشق و شوق خود به معشوقه سخن میگوید و به خاطر رفتارهای او صبرش دچار آزردگی شده است. شاعر به او هشدار میدهد که عمر انسان زودگذر است و باید لحظات را غنیمت شمرد. او همچنین به ناپایداری دنیا و بیماریهای عشق و دل تنگی اشاره میکند و به این نکته میرسد که در عشق ممکن است ناامیدی و درد وجود داشته باشد. در پایان، شاعر به خواننده یادآور میشود که عشق واقعی و وصال ممکن است دست نیافتنی باشد.
هوش مصنوعی: این ماه زیبا به مدت دو هفته در پوشش است، یا اینکه بانوی زیبایی دستش را به رنگ کرده است.
هوش مصنوعی: آن علامت بر ابروی معشوق مانند قوس قزح بر نور خورشید است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از سختیها و ظلمی که بر تو رفته، به اندازه کافی گذشت کن و آن را از خود دور کن.
هوش مصنوعی: برگرد و بیا که به خاطر غم تو چشمان ما پر از اشک و غم است و دل ما صدها چشمه از آب است.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که بد رفتاری و بیرحمی کنی، در نهایت خوبیها هست که باز هم میدرخشد.
هوش مصنوعی: به هر آنچه بگویی، آمادهام تا از جان مایه بگذارم و با دقت گوش به فرمانت داشته باشم.
هوش مصنوعی: ای چهرهی تو از بهشت زیباست، دل من به خاطر لبهای نمکیات به شدت در عشق میسوزد.
هوش مصنوعی: گفتم که با آب، آتش را خاموش کنم، اما این آتش دل جایی برای آب ندارد.
هوش مصنوعی: فردی هیچکس را ندیده که مانند تو صبوری کرده باشد، چون به خاطر غم تو خواب از چشمانم رفته است.
هوش مصنوعی: شک نداشته باش که هر چقدر هم که بنا بسازی، اگر در مسیر سیلاب باشد، خراب خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای معروف و مشهور در میان مردم، تو حاضری و جذابیت تو در روز و شب دیده میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که به زیبایی و جذابیت تو توجه نکند، در واقع در وجودش چیزی از انسانیت و درک عمیق نیست.
هوش مصنوعی: ای داروی دلپذیر، من با کمترین بهترین احساساتم به پرستش و بندگی تو اعتراف کردم.
هوش مصنوعی: میدانی که هر چقدر هم که اشتباه کنی، من از تو روی برنمیگردم و همچنان کنار تو خواهم بود.
هوش مصنوعی: هرچند تو صاحب مقام و ما در وضعیت پستی هستیم، هرچند تو بزرگ و ما کوچک به شمار میآییم.
هوش مصنوعی: اگرچه تو ثروتمند و ما بیپول هستیم، اما دلجویی و لطف دوستان ارزش و پاداش دارد.
هوش مصنوعی: ای سرو خوش قامت و گل تازه، تو همانند ماهی که درخشش خورشید را دارد، زیبایی و جلال را به تصویر میکشی.
هوش مصنوعی: برو و صحبت کن، بشنو و بگو، چون شبهای اینگونه زمان خوابیدن نیست.
هوش مصنوعی: امشب شب آرامش و سکوت است تا صبح، ای روزی که خوشبختی و شانس به او روی آورده است.
هوش مصنوعی: شمعی در وسط ما روشن کن، یا اگر نمیتوانی، نور را خاموش نکن که نور ماه هم موجود است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، با حالتی آزاد و بیپروا، جامی به دست بگیر و به دوستانی که هشیار و آگاه هستند، نوشیدنی بده.
هوش مصنوعی: بگذار تا دیوانهوار خود را به حال خودش بسپارد، زیرا این شادمانی و خوشحالی که ما داریم از نوشیدن شراب نیست.
هوش مصنوعی: زندگی همچون بادی است که میوزد و جوانی مانند نوری درخشان و زودگذر است.
هوش مصنوعی: لحظهای را که میتوانی غنیمت بشماری و سریعاً اقدام کنی، زیرا زندگی به سرعت در حال گذر است.
هوش مصنوعی: این گرسنه، مانند گرگی است که هیچ رحم و مروتی ندارد و هرگز از خوردن انسانها سیر نمیشود.
هوش مصنوعی: فرزندان زمان مانند دانههای گندم هستند و این دوران مانند آسیاب میباشد که همه چیز را در خود میگرداند.
هوش مصنوعی: تو به اندازهای که در کنار او هستی، نمیتوانی ادعای نزدیکی و عشق ورزی کنی.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال سیراب شدن هستی، چرا در راهی قدم میگذاری که در واقع چیزی جز سراب نیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
برخیز هلا نه وقت خواب است
مه منتظر تو آفتاب است
آن ماه دو هفته در نقاب است
یا حوری دست در خضاب است
هر تاب که بر تو زآفتاب است
سوزَش همه بر من خراب است
نقل است لب تو یا شراب است
یا آتش و دل از او کباب است
یک قطره ز جام توست دریا
یک ذره ز حسنت آفتاب است
شمعی تو و دیده جای تاریک
[...]
این شیشهٔ ما پر از گلاب است
گفتیم گلاب و در کل آب است
آب است و حباب این می و جام
آبش می و جام ما حباب است
نقشی که خیال غیر بندد
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.