زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۸ در پاسخ به مستعار فلانی دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۱) حکایت کیخسرو و جام جم:
خب که چی؟
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۲ در پاسخ به آرمان وکیلی صادقی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:
ما هم نگفتیم علی عبد نیست.
قرآن دربارۀ پیامبر اکرم میگوید: «وما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمی» یعنی تا این حد مقام حضرت پیامبر را بالا بیان میکند و در آیهای دیگر «بورک من فی النار و من حولها» گفته شده و در آیۀ دیگر آمده که: از درخت به حضرت موسی گفته شد: انی انا الله.
وقتی آتشی و درختی چنین باشند، انسانِ کامل (امام علی علیه السلام) که اشرفاند.
احسان پاکراه در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۴ در پاسخ به ملیکا رضایی دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هفتم - سؤال کرد که « از نماز فاضلتر چه باشد » یک جواب آنک گفتیم:
همیشه معنای تحت لفظی مفهوم را منقل نمیکند، گاهی باید عمیق تر معنا کرد
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۴ در پاسخ به مستعار فلانی دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۳۱ - قاعده در بطلان حلول و اتحاد:
🤔
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۰ در پاسخ به (نگین)در ابتدای راه دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
اگر بخواهیم احتمالپردازیِ بیشتری کنیم:
در حدیث از پیامبر اکرم صلّی اللّٰه علیه و آله نقل است که فرمودند:
مَا مِنْ إِنْسَانٍ إِلاَّ وَ مَعَهُ شَیْطَانٌ قَالُوا وَ أَنْتَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ وَ أَنَا لَکِنَّهُ أَسْلَمَ بِعَوْنِ اَللَّه
ترجمه: هیچ انسانی نیست مگر آنکه شیطانی همراهش هست. گفتند حتّی شما ای پیامبر خدا؟ فرمود: حتی من، ولی (شیطانی که همراه من است،) به یاری خدا مسلمان شده است. عطار نیشابوری در الهینامه فرمود:
تو را در سینه شیطانیست پیوست
که گردد ز آرزوی جادویی مست
اگر شیطانِ تو گردد مسلمان
شود سحر تو، فقه و کفر، ایمان
ز اهل خُلد گردی جاودانه
کند شیطان سجودت بیبهانه
شاید منظور حافظ همین شیطانی بوده که همراهش بوده و مسلمان شده و دوست صمیمیِ حافظ گشته بوده.
البته همه آنچه عرض شد، احتمالپردازی و گمانهزنیست و اثبات و ادعایش محتاج دلیل محکم است و یا عالم یا عارفی چون خود حافظ که این مراتب را گذرانده یافت شود و این گمانهزنی را تأیید کند.
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۴ در پاسخ به مستعار فلانی دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس:
🤔
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۰ در پاسخ به (نگین)در ابتدای راه دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:
آیه ۳۴ سورۀ «فصّلت»: ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ
ترجمه بهرام پور: [بدی را] با شیوۀ نیکوتر دفع کن که ناگاه خواهی دید همانکه میان تو و او دشمنی بود، گوئی دوست صمیمی است.
شاید طبق این آیه بتوان درباره «او» چنین نظر و احتمالی داد که او هرکه و هرچه هست، قبلا با حافظ دشمنی داشته و اینک (یعنی زمان سرودن این شعر) دوست صمیمیِ حافظ گشته.
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
[حافظ]
در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی این بود - کاین شاهدِ بازاری وان پرده نشین باشد
[یزدانپناه عسکری]
در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی طین بود – کاین مسخر مقصودی در پرده طین باشد
إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ – صافات : 11
خلق بشر با طینت و همت استوار و حتمی
إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طین - ص : 71
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طین - المؤمنون : 12
سلل، لرزشی درهوا ، مَاء سَلْسَل: آبی که در ظرف و محلّش لرزشی و حرکتی می کند، طین بی کرانگی.
یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ - الرحمن : 29 (هر که در آسمانها و زمین است همه از او (حوائج خود را) میطلبند و او هر روز به شأن و کاری (در تکمیل و افاضه به خلق، پردازد.)
سلطان مبین:
سلطان (سلط) : اقتدار، 38 بار در قرآن آمده است.
مبین (بین) : بَیْن، حدّ فاصل میان دو چیز، بَانَ کذا- دسته و جدا نمودن و آشکار شدن.
مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِه (فرمان الهی) - الأعراف : 54 ، النحل : 12
7+5:90+8 ، 525:248 ، 125 :3+2+2 ، 264:1749
Mohammad Mastoor Paia در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۲۲ - هزاران سال با فطرت نشستم:
این چهار بیت را این طور خواندم
هزاران سال در فکرت نشستم
ز خود ببریدم و با غیر بستم
ولیکن حاصل عمرم سه حرف است
تراشیدم، پرستیدم، شکستم
احسان رحیمی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۲ در پاسخ به یاسین مشایخی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:
شما واقعا تمام این نسخه ها را خود بررسی کردید و به این نتیجه رسیدید؟ یا فقط نقل قول میکنید, در بسیاری از کتب ازین غزل به نام مولوی یاد شده است!!!
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۱ در پاسخ به محمد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵:
بقیه هم از گفته شما تعجب می کنند
کاری ندارم که سعدی عارف بوده یا نبوده و نیز کاری ندارم که عرفان دکانی است بی انتها که چون یک هایپرمارکت همه جور چیزی را میشه داخلش جا داد و اسمش را عرفان گذاشت
چرا؟ چون هیچ چیزی در آن قابل نفی و اثبات نیست و هر کس می تونه هر ادعایی بکند. چون هیچ محکی ندارد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
اما عجیب این است که چون سعدی از کلمه «ازل» استفاده کرده پس آن را یک تعبیر عرفانی قلمداد کردید
پس آنجا که از بت و صنم و بتکده و .... استفاده می کنند حتما بت پرست هستند
وام گرفتن واژه ها و اصلاحات از گروه های مختلف امری بدیهی است
سفید در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت...
بهزاد خسروانی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۴ در پاسخ به مبتدی76 دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:
بهترین توضیح بود
سپاس
الف رارا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:
بادهٔ گلرنگِ تلخِ تیزِ خوشخوارِ سَبُک
شاید یکی از زیباترین و بینظیرترین توصیفات شراب در ادبیات جهان باشه
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام » ۱۵ - النوبة الثالثة:
1- و أسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة
***
[یزدانپناه عسکری]
أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً - لقمان : 20
عطای تسخیر نعمت توسط الله تعالی به همت و بدون تبعیض به تمامی انسان ها.
جسم انسان آگاهی طبیعی او را تسخیر و کنترل می کند در نعمت ظاهره ، و تمرکز اثیری انسان، ابر آگاهی (سبغ = وسعت تابش آگاهی در سطح و عمق حصهٔ وجود، وسعت نعمت) او را تسخیر و کنترل می نماید در (نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً) و انجام هر کاری که به قصد دل و همت درآید. پس ابر آگاهی دروازه همت (قصد) است.
دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی - که فلک دیدم و در قصدِ دلِ دانا بود (حافظ – غزل 203)
3+4:120 4+4:104
سفید در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:
یار از برای نفس گرفتن طریق نیست
ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار...
الف رارا در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
از زمان حافظ یعنی هفتصد سال پیش تا امروز هنوز مشکل ما همونه
یاسین مشایخی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:
شاید براتون عجیب و ضدحال باشه، متاسفانه این غزل در نسخههای قدیمیتر و معتبر دیوان شمس نیومده! و به قول استاد مجتبی مینوی، اگر غزلی در سه نسخهی معتبر «قو، عد و قح» نیاد، اون غزل از مولانا نیست.
Sh A در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ رهی معیری » منظومهها » خلقت زن:
ببینید این شاعر دم دمی مزاج از روی احساسات چطور خودش را در درجه یک خدا قرار داده و راجع به همه زنان نظری بس بیهوده و خالی از لطف با افکاری مالامال از پوسیدگی و ناآگاهی داده در حالی که خود او و هر مرد و انسان دیگری وقتی که روح در آنها دمیده شد،در شکم یک زن بودند و آنگاه که گریه میکردند در آغوش یک زن بودند و آنگاه که عاشق شدند در قلب یک زن. و حالا با نادیده گرفتن تمام موارد و به این دلیل که احساسات بر او چیره شده که دلیلش هر چه میخواهد باشد،چه تعصب، چه تربیت نادرست،چه ضعف شخصیتی و فقدان عزت نفس و... برای پر کردن خلأ درونی به این شکل هم نوع خود را تخریب میکند که البته این تخریب تنها برای خود او و افرادی که مثل این شاعر ناآگاه، ضعف شخصیتی دارند خوشایند است😏 و نه انسان های مدرن امروزی با آگاهی بالا که شایسته یک انسان زندگی میکنند.
و در آخر زنان را باید ستایش کرد و از میان هزاران دلیل همین بس که جسم آنان تنها موجود روی زمین است که قدرت آوردن روح ها را به زمین دارد🙏🏻
زهیر در ۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۵ در پاسخ به مستعار فلانی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹: