سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۷ - در نیمه شعبان و مدح حضرت حجت(ع):
سه اخترمرغ طبعم ز شعف مــست و نوا خوان آمد
پر زنان شــوق کنــــان طرف گلسـتان آمدوه چه زیبا شده فصل گل و سنبل به چمن
بلبل آســــــا سخنم نغمه ای مســـــتان آمدموج گـــل گشته عیان بوی خوشی می آید
بر مشــــــامم زشمیــــمی گل و بستان آمدگو به من شـــادی وعشرت ز چه برپا باشد
هاتفــــی گفـــت که اینــک ، مهِ شعبان آمدعجب این مه که چنین کثرت شادی دارد
که سه اختــــر به جهان نیّر و تابان آمدشمـــس تابان هــــدایت شهِ خوبان حسین
روز ســـــوم به مـــــهِ اعظـــــم شعبان آمدچهارمین میـــــــر هــدا سید و سالار زُهاد
چهارمین روز ز این مـه ،به جهان جان آمدبه جهان گــــرکه تــــرا است حوائج بسیار
باب حاجــــــات، ابوالفضل نیکو شان آمدمعنی حــــــرف وفــــا را که بدیدم هر جا
معنی اش واژه عبــــــاس ، به عــنوان آمدســامعا خـــاک در آل ولا را بــر چشــــــم
سرمه ای کن که همین خطه ز رضوان آمدسه شنبه - ۲۴-۱۱-۱۴۰۲
یوسف محمدی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۰۰ در پاسخ به ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:
سلام
بسیار عالی فرمودید! فقط در قسمت گناه آدم در بهشت! منظور تن پروری نکردن و اشتیاق به تغییر نیست که باعث گناه آدم شد!! منظور این است که انسان اگر معشوق اش از او خواسته ای داشته باشد حتما انجام میدهد حتی اگر گناه باشد و مجازاتش اخراج از بهشت باشد! چون حوا از آدم خواست که میوه ممنوعه رو بچینه و آدم هم در راه معشوقه اش این کار رو کرد
سعید وکیل زاده در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهینبانو شیرین را:
بیت 55 -چوب های چوگان مسیر راه را مانند بیدستان(درختان بید) کرده .صندل سودن= چوب صندل- قرمز رنگ وخوش بوست ودر قدبم برای رفع سر درد به پیشانی می مالیدند.
مضراع دوم : به خاطر هیاهوی چوگان داران ماه دچار سر درد شده و زمین بر ماه صندل می ساید .
Khishtan Kh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۶:
ظاهر به تماشا،عیانساز درون نیست
سیاهی رگ را اثر از سرخی خون نیست
قدری که تو سمعن،ز چشمت بحسابی
ولله کم از کاهلی و جهل و جنون نیست
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:
گفتم ای بوستان روحانی
دیدن میوه چون گزیدن نیست
گزیدن با به دو شکل می توان خواند و هر دو هم صحیح می باشد گُزیدن و گَزیدن
معنی اول (گُزیدن) دیدن میوه مانند انتخاب کردن نیست. چون دیدن را چشم به صورت غیر ارادی انجام می دهد ولی انتخاب کردن با خواستن همراه است
معنی دوم (گَزیدن) گاز زدن است
اما گَزیدن بهتر است
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ در پاسخ به یوسف شیردلپور دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:
درود بر شما
طاقت سربریدنم باشد
وزحبیبم سر بریدن نیست
طاقت این که سرم را ببرند دارم ولی بنای بریدن و جدا شدن از دوست را ندارم
سر در اینجا جناس دارد یک جا به همان معنای کلّه است و در مرتبه دوم به معنای بنا داشتن است
آن توصیه اخیر شما هم از بهترین توصیههاست و بنده هم بر آن تأکید دارم.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:
بیت چهارم
بر گلت آشفتهام بگذار تا در باغ وصل
زاغبانگی میکنم چون بلبلآواییم نیست
به نظرم برخی خوانش ها ایراد دارند و بر عبارت «بر گلت آشفته ام» جمله را تمام کرده اند در حالی که باید جمله بعد از «بگذار» تمام شود: مرا بر گلت آشفته بگذار
ولی چون در مقام بیان علت است باید با هم خوانده شود تا «زاغبانگی میکنم» و سپس مکث نمود تا ادامۀ بیت، دلیل این زاغ بانگی را بیان کند.
بگذار بر گل وجودت آشفته و پریشان باشم؛ اگر زاغبانگی میکنم دلیل دارد چون نمیتوانم مثل بلبل بخوانم.اگر زاغبانگی می کنم دلیل دارد چون نمی توانم مثل بلبل بخوانم
سعی کردم در خوانشی که انجام دادم مشکل را برطرف کنم هرچند به نظرم کاملا موفق نبودم
سفید در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:
عاشقان را گرچه در باطن جهانی دیگرست...
تماشاگر راز در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران:
با درود به نظر حقیر دوزانو نشستن در اینجا به معنی مراقبه هست که به نظر مولانا مراقبه نوعی جادو است که یکی از حربه های شیطان برای کسانی است که مرحله اول یعنی ترک گناه را گذرانده اند. در این مرحله انسان توسط شیطان به مراقبه ترغیب میشود و توانایی هایی را بدست می آورد که اگر حواس سالک جمع نباشد فریب این قدرتها را خواهد خورد و از اصل دور خواهد شد. خود حضرت مولانا بارها در مثنوی شریف از پنج حس دیگر سخن گفته. پنج حسی که در برابر حسهای معمولی مثل طلا در برابر مس هستند ولی باز میفرماید که باید از این هم عبور کرد و هیچ شدن را تا رسیدن به همه چیز (وصال خدا) ادامه داد
شهرام . در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۲ در پاسخ به آرش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
به به
حسن بردستانی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۵ - در تحقیق رزق:
درود خدا بر روح بلند شیخ محمود خیلی عالی
حسین قدسی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱ - من گرفتم تو نگیر:
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت گردانندگان سایت پربار «گنجور»
مصراع آخر لنگ است. یکی دو واژه کم دارد. مثلاً میتواند این طور باشد:
«میدهد کاه و جو و یونجه به من جای پنیر»
یا چیزی مانند این
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:
چُو من هر کَس طبیبی دارد ، از زحمت چه غم دارد
Khishtan Kh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:
تو حذر گر نکنی از آنچه بر حق حذر است
پی آن هر نظری سو به تو گاه خطر است
محنت از پیاله یاد کن و محبت از قمر
ظلمت از شب میآموز ز بلایی بَتَر است
دل مرنجان از خود و هم مرنج از این و آن
این یکی را تاکه مُرد،آن یکی خشک و تر است
طاقتت را ره شناست،معرفت را همگذر
گر میان با این دو بد داری زیان و ضرر است
روز خوش از روز غم غافل مشو
همسایه را ندا بده شاید دلش منتظر است
آدمی را گاه پیری چه سود از معرفت
کان درخت خرم و شاد کز جوانی ثمر است
قصه کوته کن و زین بیش رخنه بر صفحه مبر
خویشتن، پیش نظر فعل بِه از صد هنر است
تاکه هست ملک زمین،فرش پای بشر است
تاکه هست مرگ به کمین بشری رهگذر است
یکی (ودیگر هیچ) در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۰ در پاسخ به دکتر حسن منعم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
به نام او
درود بر اهالی فضل و اندیشه و اما بعد ... حضرت مولانا می فرماید که پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم یعنی ما انسان ها در این دنیای پر از نقص و ناکامل به سبب تکامل و رسیدن به تو با همدیگر همنشین گشته ایم ! بنابراین معنی
( نمی توان اینگونه استنباط کرد که از اهالی طریقت هستند نه حقیقت)
همچنین مثال بعدی که نیاز به توضیح مجدد نیست !
جهن یزداد در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵:
قطران براستی در سخن گفتن دری پدیده ای یگانه ست تا پیش از قطران جز یکی دو رازی در پهله(ری سپاهان همدان دینور ادربایجان) کسی پارسی را به دری نسروده بود او با اینکه نخستین کس است زبان خود دارد زبان او بسیار اهنگین و نو است
ای مایه شده دیدن تو روزبهی را
بایسته و شایسته بهی را و شهی را
مهر تو کند سرو سهی نال نوان را
کین تو کند نال نوان سرو سهی را
علا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۱ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:
سلام و سپاس
داشتم فکر می کردم که آنجا که می فرماید دیده شد آب... شاید اشاره به این داره که هدهد آب شناس معشوق رو به سمت چشمه های چشم عاشق هدایت کنه
جهن یزداد در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴:
براستی این سروده به زبان قطران نزدیکتر است و گمانم بر اینست که از قطران باشد
ارزوی من اینست تا زنده ام بببنم که دیوان رودکی پیدا شده یا دست کم پس از من پیدا شود دریغ دریغ
علا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
با سپاس ار رضا جان و توضیحات چون آب روانش.
فکر می کنم در بیت" ...لیکن چه چاره با بخت گمراه " حافظ با شوخ طبعی اش می گوید قسمت ما این بود و بد آوردیم دیگه
یا آنجا که می فرماید: ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم احتمالا یعنی من این ها رو آدم حساب نمی کنم
خانم الف در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۴ دربارهٔ حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۲: