عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:
گفتم ای بوستان روحانی
دیدن میوه چون گزیدن نیست
گزیدن با به دو شکل می توان خواند و هر دو هم صحیح می باشد گُزیدن و گَزیدن
معنی اول (گُزیدن) دیدن میوه مانند انتخاب کردن نیست. چون دیدن را چشم به صورت غیر ارادی انجام می دهد ولی انتخاب کردن با خواستن همراه است
معنی دوم (گَزیدن) گاز زدن است
اما گَزیدن بهتر است
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ در پاسخ به یوسف شیردلپور دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:
درود بر شما
طاقت سربریدنم باشد
وزحبیبم سر بریدن نیست
طاقت این که سرم را ببرند دارم ولی بنای بریدن و جدا شدن از دوست را ندارم
سر در اینجا جناس دارد یک جا به همان معنای کلّه است و در مرتبه دوم به معنای بنا داشتن است
آن توصیه اخیر شما هم از بهترین توصیههاست و بنده هم بر آن تأکید دارم.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:
بیت چهارم
بر گلت آشفتهام بگذار تا در باغ وصل
زاغبانگی میکنم چون بلبلآواییم نیست
به نظرم برخی خوانش ها ایراد دارند و بر عبارت «بر گلت آشفته ام» جمله را تمام کرده اند در حالی که باید جمله بعد از «بگذار» تمام شود: مرا بر گلت آشفته بگذار
ولی چون در مقام بیان علت است باید با هم خوانده شود تا «زاغبانگی میکنم» و سپس مکث نمود تا ادامۀ بیت، دلیل این زاغ بانگی را بیان کند.
بگذار بر گل وجودت آشفته و پریشان باشم؛ اگر زاغبانگی میکنم دلیل دارد چون نمیتوانم مثل بلبل بخوانم.اگر زاغبانگی می کنم دلیل دارد چون نمی توانم مثل بلبل بخوانم
سعی کردم در خوانشی که انجام دادم مشکل را برطرف کنم هرچند به نظرم کاملا موفق نبودم
سفید در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:
عاشقان را گرچه در باطن جهانی دیگرست...
تماشاگر راز در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران:
با درود به نظر حقیر دوزانو نشستن در اینجا به معنی مراقبه هست که به نظر مولانا مراقبه نوعی جادو است که یکی از حربه های شیطان برای کسانی است که مرحله اول یعنی ترک گناه را گذرانده اند. در این مرحله انسان توسط شیطان به مراقبه ترغیب میشود و توانایی هایی را بدست می آورد که اگر حواس سالک جمع نباشد فریب این قدرتها را خواهد خورد و از اصل دور خواهد شد. خود حضرت مولانا بارها در مثنوی شریف از پنج حس دیگر سخن گفته. پنج حسی که در برابر حسهای معمولی مثل طلا در برابر مس هستند ولی باز میفرماید که باید از این هم عبور کرد و هیچ شدن را تا رسیدن به همه چیز (وصال خدا) ادامه داد
شهرام . در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۲ در پاسخ به آرش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
به به
حسن بردستانی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۲۵ - در تحقیق رزق:
درود خدا بر روح بلند شیخ محمود خیلی عالی
حسین قدسی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۳ دربارهٔ ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱ - من گرفتم تو نگیر:
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت گردانندگان سایت پربار «گنجور»
مصراع آخر لنگ است. یکی دو واژه کم دارد. مثلاً میتواند این طور باشد:
«میدهد کاه و جو و یونجه به من جای پنیر»
یا چیزی مانند این
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۷ دربارهٔ نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸:
چُو من هر کَس طبیبی دارد ، از زحمت چه غم دارد
Khishtan Kh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:
تو حذر گر نکنی از آنچه بر حق حذر است
پی آن هر نظری سو به تو گاه خطر است
محنت از پیاله یاد کن و محبت از قمر
ظلمت از شب میآموز ز بلایی بَتَر است
دل مرنجان از خود و هم مرنج از این و آن
این یکی را تاکه مُرد،آن یکی خشک و تر است
طاقتت را ره شناست،معرفت را همگذر
گر میان با این دو بد داری زیان و ضرر است
روز خوش از روز غم غافل مشو
همسایه را ندا بده شاید دلش منتظر است
آدمی را گاه پیری چه سود از معرفت
کان درخت خرم و شاد کز جوانی ثمر است
قصه کوته کن و زین بیش رخنه بر صفحه مبر
خویشتن، پیش نظر فعل بِه از صد هنر است
تاکه هست ملک زمین،فرش پای بشر است
تاکه هست مرگ به کمین بشری رهگذر است
یکی (ودیگر هیچ) در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۰ در پاسخ به دکتر حسن منعم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
به نام او
درود بر اهالی فضل و اندیشه و اما بعد ... حضرت مولانا می فرماید که پای استدلالیان چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم یعنی ما انسان ها در این دنیای پر از نقص و ناکامل به سبب تکامل و رسیدن به تو با همدیگر همنشین گشته ایم ! بنابراین معنی
( نمی توان اینگونه استنباط کرد که از اهالی طریقت هستند نه حقیقت)
همچنین مثال بعدی که نیاز به توضیح مجدد نیست !
جهن یزداد در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۳ دربارهٔ قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵:
قطران براستی در سخن گفتن دری پدیده ای یگانه ست تا پیش از قطران جز یکی دو رازی در پهله(ری سپاهان همدان دینور ادربایجان) کسی پارسی را به دری نسروده بود او با اینکه نخستین کس است زبان خود دارد زبان او بسیار اهنگین و نو است
ای مایه شده دیدن تو روزبهی را
بایسته و شایسته بهی را و شهی را
مهر تو کند سرو سهی نال نوان را
کین تو کند نال نوان سرو سهی را
علا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۱ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:
سلام و سپاس
داشتم فکر می کردم که آنجا که می فرماید دیده شد آب... شاید اشاره به این داره که هدهد آب شناس معشوق رو به سمت چشمه های چشم عاشق هدایت کنه
جهن یزداد در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴:
براستی این سروده به زبان قطران نزدیکتر است و گمانم بر اینست که از قطران باشد
ارزوی من اینست تا زنده ام بببنم که دیوان رودکی پیدا شده یا دست کم پس از من پیدا شود دریغ دریغ
علا در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
با سپاس ار رضا جان و توضیحات چون آب روانش.
فکر می کنم در بیت" ...لیکن چه چاره با بخت گمراه " حافظ با شوخ طبعی اش می گوید قسمت ما این بود و بد آوردیم دیگه
یا آنجا که می فرماید: ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم احتمالا یعنی من این ها رو آدم حساب نمی کنم
سیدمحمدحسین میرفخرائی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست:
نبرّد عشق را جز عشق دیگر
جناب استاد محمدعلی موحد در کتاب اسطرلاب حق (گزیده و توضیح فیه ما فیه) دربارهٔ این نیمبیت مرقوم فرمودهاند: «شمس تبریز هم در مقالات خود همین یک مصراع را آورده، و تمام آن را مولانا در مقدمهٔ حکایت نصوح در دفتر پنجم مثنوی نقل کرده است.»
محمد حسین ضیاء خدادادیان در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:
دوستمون جناب مشایخی آب پاکی رو روی دست همه ریخت و خیلی محکم گفت غزل از حضرت مولانا نیست . اما این سوال پیش میاد که اگر کسی انقدر در شعر سرایی توانایی داشته که چنین غزل زیبایی رو بسرایه چرا بنام خودش ثبت نکنه ؟!
رضا از کرمان در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۲:
جودی ابوت عزیز سلام
معنی این بیت با توجه به سرگذشت و وقایع دوره مولانا پر واضحه ولیکن به جهت پاسخگویی حضرتعالی مجددا یادآوری میکنم که همانطور که مستحضرید حضرت مولانا قبل ازآشنایی با جناب شمس به عنوان فقیه بزرگ قونیه شناخته میشده وپس از این آشنایی وشوریدگی حاصل از این دیدار و حکایات نقل شده از تغییر رویه در زندگی ایشان ،عشق پاک الهی جایگزین همه چیز ایشان گردیده که در تک تک آثار ایشان مشهود است این عشق باعث شده که خلقیات وعادات ایشان نیز به نوبه خود دچار دگرگونی گردد به عنوان شاهد این رباعی :
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر فتنه بزم وباده خویم کردی
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
حال باید توجه کرد که سماع ومحافل ساز وطرب باافعال یک آدم متشرع در انظارعام کاملا منافات دارد و در این بیت داره به همین مطلب اشاره میکنه وشاید در پاسخ ناصحی که ایشان را از سماع منع میکرده ،میگه درسته که رقصیدن یک فقیه وعالم دینی در جمع صوفیان باغث تقلیل جایگاهش میشه ولی من نیازی به این جایگاه ندارم چرا چون عشق جایگزین آن شده ودر دو جهان باعث سرافرازی من خواهد بود ضمن اینکه قطعا این رفتار ایشان از سوی کوته بینان آن دوره و شاید هر دوره ای ،مورد نکوهش بوده ومیباشد ولی مهم اینه که خودش به این عشق زنده شده وجهانی رو هم زنده کرده روحش شاد .
طبع جهان کهنه دان عاشق آن کهنه دوز
تازه وترست او عاشق او تازه تر
شاد باشی
mmsh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
حافظ
Khishtan Kh در ۱ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۶: