گنجور

حاشیه‌ها

شیرو در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:

در بیت هفتم و هشتم، مولانا با نام و شهرت شمس تبریزی، "شمس"(خورشید) و تبریزی( تب-ریز-ی) بازی لفظی می کند. یعنی به "آفتاب(آف-تاب)" میگوید اگر تو نتابی، شمس(خورشید) کار تابیدن تورا با "تب-ریختن"(تبریزی: گرمادهی) انجام می دهد. در بیت هشتم نیز به همچنین؛ چون "نور-ریختن" شمس(تب-ریز-ی) مانند آب جویبار می ریزد به "جوی حسن" خوانده شده که از جمال شمس تب-ریز-ی، نور ساطع می شود و میریزد.. همچنین این شعر میگوید در قرن هفتم از نیشکر، شکر میگرفته اند یعنی این گیاه در منطقه بوده است.

سیامک رضایی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۴:

استاد ناظری در کنسرتی با استاد علیزاده این شعر رو اجرا کردن بسیار زیبا و روح افزا

Muhammad در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

با صدای خسرو آواز ایران شنیدن دارد.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۷۸:

هر چند که جان عارف آگاه بود - کی در حرم قدس تواش راه بود 

دست همه اهل کشف و ارباب شهود - از دامن ادراک تو کوتاه بود

***

[سهراب سپهری]

چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید . / واژه ها را باید شست .

واژه باید خود باد ، واژه باید خود باران باش.

[یزدانپناه عسکری]

هرمنوتیک ادراک

وقتی اسطوره انسان شد فراموش کرد که اسطوره بوده است و دیدنش (seeing)، نگاه شد و معترف به چیزی نبودن (Silent knowledge )

_____

هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385

سیگاری کنج لب اسطوره ،شهر بند انگشتی ها،عزیز آقایانی

45:321 - 45:291 - 40+1/20+24 - 10+9/50+17

کوثر اربابی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۴ در پاسخ به رضا دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز:

شاید هم اطلاع داشتند از آبله‌های روی ماه.

و در واقع اینطور گفتند که در مصراع اول روی شیرین رو به ماه تشبیه کرده و سپس گفتند که نه، مثل ماه لک روی صورتش نداره، از ماه هم زیباتره.

و تشبیه تفضیل ساخته به این صورت.

دوستدار حافظ در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۳ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

تفسیر شما از غزل های حافظ عزیزمان بسیار زیبا و دلنشین است، درود بر شما، زنده باشید 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:

این کوزه که آبخواره یِ مزدوری ست / از دیده یِ شاهی و دلِ دستوری ست

هر کاسه یِ مِی که بر کفِ مَخموری ست / از عارضِ مستی و لبِ مستوری ست

 

- دیده (چشم), دل (قلب), عارض(صورت) و لب, اعضایِ موردِ نیاز برایِ عشقبازی است

- آبخواره: ظرفِ نوشیدن آب

- کوزه, کاسه و هر ظرف سفالین دیگر ساخته شده از خاک,  نمادِ درگذشتگان و مُردگانی است که با گذر زمان به خاک تبدیل شده و از آنها ظروفِ سفالین ساخته شده که اکنون با حسرت نظاره گر زندگی کردنِ ما هستند.

- مزدور: مُزد (حقوق) بگیر, در اینجا لشگری یا کشوریِ دون پایه, سرباز

- دستور: در اینجا وزیر که با شاه و سربازِ مزدور تناسب دارد.

- مَخمور: مست و خمارآلود, در اینجا فرد بی ارزش و بی فایده

- عارضِ مستی: مست در اینجا چشمِ مست است که زیبایی صورت را چندین برابر می کند!

- مستور: پرده نشین, پوشیده روی, در گذشته زیبارویان از چشم مردم دور نگاه داشته می شدند, بعضا مجازات نگاه به زنانِ پادشاه, مرگ بود. همچنین زیبارویان برای رفت و آمد در جامعه و شرکت در مراسم ها از نقاب یا پوشیه استفاده می کردند.

این رباعی نیز همچون دیگر رباعیات خیام , بی وفایی دنیا را گوشزد می کند و تاکید بر آن دارد که هرکس در هر مقامی که باشد سرانجامش نیستی و با خاک یکسان شدن است. بنابراین نیاز به غرور و فخرفروشی در این زندگی چند روزه دنیا نیست و باید از لحظات این زندگی کوتاه نهایت لذت و شادمانی را برد.

شاید این رباعی با این چند بیت غزل ۲۵ حافظ بی ارتباط نباشد:

 

به هست و نیست مَرَنجان ضمیر و خوش می باش / که نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست

به بال و پَر مَرو از رَه که تیرِِ پرتابی / هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

 

ویندزور> اونتاریو> کانادا  {۲۷ ژوئن ۲۰۲۳}

محمدرضا در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۸ دربارهٔ آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲۸ - حکایت:

بیت دوم :

بناگه غزال فریبنده یی     بفتراک شهزاده از پی سمند

ظاهراً قافیه صحیح نیست.

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ ابوعلی عثمانی » برگردان رسالهٔ قشیریه » باب ۴ تا ۵۲ » باب دهم - در خاموشی:

28- ابوبکر فارسی را پرسیدند از صمت سِرّ، گفت مشغول نابودن بماضی و مستقبل.

***

[محیی الدین بن عربی - فصوص الحکم]

و الحکمة قد تکون‏ متلفظاً بها و مسکوتاً عنها

[یزدانپناه عسکری]

حکمتی  که به خواست خود روی داده، به لفظ آورده نمی ‏شود، با اشاره به بشر فهمانده شده است. آستانه دسترسی معرفتش به قرینه حال با ذره‌ذره برگزاری سکوت درون فراهم آید.

_______

 [فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیة - قاهره، چاپ: اول1946 م. ج‏1ص 188 فص حکمة إحسانیة فی کلمة لقمانیة] ؛ [(یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیر– لقمان16)] ؛ [ألقمه(لقم): أَلْقَمَ- إلْقَاماً [لقم‏] «أَلْقَمَهُ الحَجَرَ»: به هنگام ستیز او را خاموش کرد.(بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی - تهران، چاپ: دوم، 1375. ص124)]  [لقمان حکیم] [4.6/150.5+150.25]

مهدی حافظی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲:

سلام به همگی

معنی مصرع دوم بیت:[کنون کرد زان تخمه دارد نژاد   ...] را کسی میتونه به طور واضح بگه

ممنون

 

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ عطار » مختارنامه » مقدمه:

15- مقام حیرت و سرگشتگی

***

[محیی الدین بن عربی]

«إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ - الزمر9» و هُم النّاظِرُونَ فِی لُبِّ الشَّی‏ءِ ... فقُل فِی الکونِ ما شِئتَ: ناظران در لُبِّ اشیاء، درباره جهانِ هستی توانند گفت: و إنْ شئتَ قلتَ لا حق من کلِّ وجهٍ و لا خلق مِنْ کلِّ وجهٍ، و إن شئتَ قلتَ بِالْحَیْرَةِ فِی ذلکَ.

[یزدانپناه عسکری]

مُدرکان دنیای منطق و اراده در تغییر و هماهنگی و سیالیت، لُبِّ دنیای مُلک و ملکوت را می‌نگرند و در مقام حیرت متوجه می‌شوند دنیا نه این است و نه آن.

________

فصوص الحکم، جلد 1، دار إحیاء الکتب العربیة - قاهره، چاپ: اول، 1946 م.ص 112

1.2.1/98.116

مانی محیری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:

به نظر بنده دربیت :بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش...

کلمه ترتیبش بای باشه نه تربیتش.

یعنی به یمن ترتیبی یا بقول امروزیها ترتیباتی که آقای عماد محمد اتخاذ میکنه،اسباب عیش حافظ تماما مهیا بشه.

یا به عبارت ساده تر:اسباب عیش حافظ را ترتیب بدهد.

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۱۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴:

از قصیده فرخی است

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۵۸ در پاسخ به Sobhansahra دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷:

انچه خوانده اید از ناراست خوانی امده
سخن  گیاخن ترت باید کرد کارا

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۵۴ دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷۶:

این  بیت زیبا را به سپاس فرخی داریم که او در قصیده اش اورده

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست

باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد....

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۲:

برنا  جان سلام

   عزیزم در پاسخ به حضرتعالی از شمس تبریزی بجز کتاب مقالات شمس که حاوی سخنانی است که ایشان در مجالس مختلف مطرح وبر زبان جاری نموده‌ که آن هم توسط مریدان ایشان جمع آوری گردیده  هیچ اثر دیگری در دست نیست  ولیکن از جناب مولانا ۵ اثر موجود است مثنوی معنوی در شش جلد، مکتوبات  ، مجالس سبعه،دیوان شمس یا دیوان کبیر،وفیه مافیه که همچون مقالات شمس توسط مریدان جمع آوری شده است

در دیوان غزلیات , تخلص مولانا بیشتر خاموش وخموش است ،  وبعضا به واسطه ارادتش به شمس تبریزی، به شمس تخلص کرده که این شبهه را بوجود میآورد که غزل سروده شمس است 

همانند دیوان مشتاق که در اصل دیوان میرزا محمد تقی مظفر علیشاه از علما واطبای بنام کرمانی است،که به ناگاه مرید درویشی بنام مشتاق علیشاه (مدفون در کرمان) میگردد که پس ازسنگسار شدن مرادش مشتاق،دیوانی به نام اوسروده وبه همین دلیل به ایشان مولوی ثانی یا مولوی کرمانی نام نهاده اند در همینجا از مدیریت محترم سایت خواهشمندم که دیوان مشتاق را هم در این مجموعه جای دهند.

شاد باشید

محسن.ق در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۱:

درود

آوردن "ریشم" در مصرع سوم، موسیقیِ جاری در مصرع‌های دیگر را ادامه داده و شاعر با آوردن این واژه جریان را قطع نکرده است. علاوه بر این، انگار همراهان عزیز نخستین معنایی را که از "ریش" دریافت می‌شود به کلی فراموش کرده‌اند! ریش، به موهای صورت یک مرد نیز می‌گویند! و البته که شاعر ما مرد است و به احتمال بسیار زیاد، ریش بلندی نیز داشته است. پس می‌توان دو ریش در یک بیت را، جناس تام دانست. ریشِ نخست، موی صورت و ریش دیگر، زخم دل. ضمن این‌که می‌شود بین ریش و دل مراعات نظیر فرض کرد.

اما هرچه اندیشیدم، معنای مقبولی، دست‌کم برای خودم، درباره‌ی ترکیب "داغ ریش" پیدا نکردم. به اشک‌های چکیده‌ای که از چشم‌ها بر صورت و ریش سُر می‌خورند فکر کردم، اما راضی‌کننده نبود! گفتم شاید شاعر به سبب وجود حیا و ایرادات شرعی، جای خالی بوسه را داغِ ریش تعبیر کرده است. یا ممکن است خودِ ریش را نوعی داغ دانسته، چنان که بسیاری از مردان در عزای عزیزان ریش خویش را کوتاه نمی‌کنند. لازم به یادآوری‌ست که عزا گرفتن فقط برای مرگ نیست.

نکته‌ی پایانی که باید عرض کنم این است که شاعر، خود اهل شعر و ادب است و به نظر نمی‌رسد به نکاتی که ما از آن آگاهیم، آگاه نباشد!

فرهاد حافظ در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

این غزل زیبا با اجرای استاد گلپا و زنده یاد استاد فرهنگ شریف در ابوعطا واقعا شنیدن دارد. گلهای تازه ۲۴ می‌باشد

علیرضا رهامی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه):

کتاب دیوان شاه نعمت‌الله ولی با مقدمه سعید نفیسی
۱
۵۶۴
۵۶۵
۵۶۶
۵۶۷
۵۶۸
۵۲۶۱