جاوید مدرس اول رافض در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۸ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۴:
این غزل زیباتر از غزل شماره ۱۶۶۵ شده است
سید زبیر حسینی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند:
عرض ادب
جالب است اکثر حاشیه ها بجای اینکه بر سر معانی اشعار باشد درباره مذهب مولاناست و اینجاست که مولانا با دیدن این حماقت ها در زمانش گفت: نه ترسا و یهودم من نه گبر و نه مسلمانم
جاوید مدرس اول رافض در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۴:
گر که قافی تو را چون آسیای تیزگرد
آورم در چرخ و گردانت کنم نیکو شنو
در این بیت اگر (که) را کوه(کُه) بخوانیم صحیح خواهد بود وگرنه باید به ترتبب زیر یک (من) اضافه نمائیم
گر که قافی من ترا چون آسیای تیز گرد
تا وزنش درست باشد.
و در بیت هفتم صیًادم را صَیادم باید خواند بدون تشدید یا
یکی (ودیگر هیچ) در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۷:
به نام او
هر که را گشت سر از غایت برگردیدن
ساکنان را همه سرگشته تواند دیدن
هرکسی سرش را از بینهایت پیش رو برگرداند ومقدرشود تا چشمانش به حقیقت گشوده شود آنگاه می تواند سرگردانی ساکنان این دنیای مجازی را ببیند . از دید مولانا امورات دنیای مقابل دیدگان بشرهمه حواس پرتی هستند بجز اموری که مربوط به حقیقت وجود و یافتن بینایی معنوی می باشد.
هر کی از ضعف خود اندر رخ مردان نگرد
بر دو چشم کژ او فرض بود خندیدن
هرکسی که از روی عدم آگاهی مردان راه خدا را افراد بیچاره و حقیری می بیند در واقع بر عقل و بینش او باید خندید(از روی استهزاء)
هر کی صفرا شودش غالب از شیرینی
تلخ گردد دهنش گاه شکر خاییدن
هر کسی که هنگام آزمون های الهی منیت بر او غالب شود و لب به شکایت گشاید در هنگام پخش فیوضات الهی دست خالی و ناکام خواهد ماند.
عقل میدانی او خود خر لنگ افتاده است
در براق احدی دید کسی لنگیدن
عقل دنیوی ومنفعت اندیش او در راه یافتن به حریم الهی مانند خر لنگ در گل فرو مانده است و کاری از پیش نمی برد.
آنکه بر اسب رهوار و بینش الهی استوار است هیچگاه از راه صعود به عوالم الهی درمانده نخواهد شد.
ای کسی کز حدثان در حدثی افتادی
چون چنینی تو روا نیست تو را جنبیدن
ای کسی که بخاطر حادثه بوجود آمدن این جهان تو نیز وجودی یافته ای ! تا هنگامیکه وجودی نیافته ای (یعنی هنوزاز حیوان به انسان تبدیل نشده) هیچ تکلیفی بر عهده تو نمی باشد .
باید اول ز حدث سوی قدم پیوستن
وانگهان بر قدمش نیمچهای ببریدن
باید اول از حادث به سوی قدیم تشرف یافت!!(بدین معنی که موجودات همه حادث هستند و آنکه قدیم است ذات الهی است!)
بنابراین تا وقتی که موجود از جمادی و نباتی و حیوانی به مرحله انسان شدن نرسیده هیچ تکلیفی بر عهده او نیست و از روی غرایز زندگی کرده و عمر خویش را به پایان می برد اما هنگامیکه وارد انسانیت گشت صاحب اختیار می گردد تا همچنان مانند حیوان از روی غرایز خویش عمر به پایان رساند و یا با تعهد به انجام تکالیف راه میان بری به سمت بالا و نزدیکی به ذات (قدیم) برای خویش بگشاید.
خانه شاه بزن نقب اگر نقب زنی
گوهری دزد از آن خانه گه دزدیدن
از آنجاییکه اولین قدم در راه سلوک طلب می باشد بنابراین اگر طالب نیل به مراتب الهی باشی می بایست که طلب خویش را به جلوه ذات الهی در عالم امکان عرضه نمایی و در زمان مناسب گوهر مقصود را بربایی!
من علامات گهر گفتم لیکن چه کنم
کورموشی چو ندارد نظر بگزیدن
من نشانه ها و آثار این گوهر مقصود را گفتم بنابراین آنکه این معرفت آگاهی و بینایی معنوی را نخواهد مانند موش کور بودن را برگزیده است !
شمس تبریز سخنهای تو می بخشد چشم
لیک کو گوش که داند سخنت بشنیدن
ای شمس تبریز حرف های پندآمیز تو بینایی و چشم معنا به روح انسان هدیه می کند ولی گوش حیوانات کر است و توان شنیدن سخنان تو را ندارد!!
احمد خرمآبادیزاد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۲:
اَغاپوس، واژه یونانی αγάπησ به معنی «عشقورز» (به انگلیسی loving) است.
افیغوم (مصرع دوم بیت 13) نیز واژه یونانی αφηγομ به معنی «سخن پرداز، بازخوان کننده و راوی» (narrating) میباشد.
بنابراین، معنی مصرع چنین خواهد بود: «لب گشوده سخن پردازی و لب فرو بسته، عشقورز!»
در ضمن، واژه «ایلا» در مصرع دوم بیت 8 یعنی "ای یار»!
اسی شمس در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۸ در پاسخ به صابر برزویی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:
وزن این غزل "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" هست که با در نظر گرفتن وزن, کاملا نیاز به "هم" در این مصرع وجود داره.
سیدعلی میرحسینی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵:
سلام بر اساتید. به نظر من در بیت سوم بجای وکیل؛ محاسبان مناسب تر است و با مصرع دوم هم همخوانی پیدا می کند. هیچ منبعی هم ندارم فقط یک احساس است
همه نقدها شمردی به محاسبان سپردی
بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر
یار سیستانی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۸:
علامت سوال در مصراع اول بیت ۴ اضافه است و پاید پاک شود چرا که جمله امری است و نه سوالی.
مهدی هزاران در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:
سلام و عرض ادب
دوستان این سایت ادبی برای دیدگاه ادبی و علمی شما ایجاد شده، و البته که غزل و موسیقی هر صاحب ذوقی را به هیجان می آورد.
توضیح واضحات یا اطاله کلام یا هر چیز دیگه ای، در این سایت موضوعیتی ندارد و فقط وقت مخاطب و مدیران سایت را تلف می کند.
و اینکه: با خواندن برخی نظرات، آدم یاد « چه چیزا ! چه حرفا! آدم شاخ در میاره» می افتد.
رضا رضایی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۲ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
روح مادر بزرگوارت شاد باد
روح همه مادرها شاد
مادر عجیبترین خلقت خداست که هیچ منکری نمیتونه انکارش کنه، مادر آینه خداست، مادر همیشه زندست
طاهری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:
عارفان و شاعران مراتبی بس عجب طی کرده اند تا زبان نطقشان چنین شکرین شده است...
کژدم در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۲ در پاسخ به برنا جوانمرد دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:
شعری که به دنبالش میگردید در دیوان شهریار نشر نگاه، در صفحههای ۳۰۷ و ۳۰۸ پس از غزل «ولای امیر» و پیش از غزل «سایه» قرار دارد.
«وداع میکده و مرگ قلندری»
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشهٔ میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندرمنشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
میخانه به دور سر من چرخد و اینم
پیمان که به چرخیدن پیمانه بمیرم
من بلبل عشاق به دامی نشوم رام
در دام تو هم بیطمع دانه بمیرم
شمعی و طواف حرمی بود که میخواست
پروانه بزایم من و پروانه بمیرم
من دُرّ یتیمم، صدفم سینهٔ دریاست
بگذار یتیمانه و دُردانه بمیرم
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بیوطن و از همه بیگانه بمیرم
کو نیزن میخانه، بگو جان به لب آور
تا با تب و لب بر لب جانانه بمیرم
آن سلسلهٔ زلف که زُنّار دلم بود
در گردنم آویز که دیوانه بمیرم
این دیر مغان تهچکِ ایران قدیم است
اینجاست که من بیچک و بیچانه بمیرم
در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم
در گوشهٔ کاشانه بسی سوختم امّا
آن شمع نبودم که به کاشانه بمیرم
سرباز جهادم من و از جبههٔ احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
احمد خرمآبادیزاد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:
مصرع نخست بیت شماره 6 را که به شکل زیر–ومطابق نسخه شادروان فروزانفر–بنویسیم:
«معجز موسوی توی چون سوی بحر غم روی»
آرایش هوشمندانه خوشه آوایی vi را در واژههای «موسوی» (musavi)، «توی» (tovi) و «روی» (ravi) خواهیم دید.
از سندهای تاریخی (شناسنامه ملی) در برابر دستکاری پاسداری کنیم.
برنا جوانمرد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ در پاسخ به بیقرار دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:
بیت مطلع شعر در کدام شعر شهریار آمده است؟
برنا جوانمرد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ در پاسخ به رضا پهلوانی دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:
ایراد وزنی ندارد
واژه های ابد و افسون را پیوسته خوانش کنید.
ابدافسون
رضا از کرمان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۶:
علی آقای عزیز سلام
ای کسی که حضور تو مثل روز روشن ایمان ،باعث زایل شدن تاریکی شب کفر میگرده واز نفس روحانی تو شخصی مانند یزید به عارفی مثل بایزید مبدل میگرده (بنظرم منظور یزید ابن معاویه است )
شاد باشی عزیز
سید حسینی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۹ در پاسخ به حسن عمرانی فر دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد:
سلام و درود خدمت شما بزرگوار امیدوارم شاد و سلامت و تندرست باشید
بنده برای زمانی دوساله اندر این نگاشته و حکایت ، بسی تدبر و تامل برگزیدم
بلکه در این راه گه شاید به نادرستی سپرده شده ما در این افکار غرق گشتیم که حضرت جامی خطاب از خارکش فردیست که طالع برگشته است و رنج و سختی ز تن و خمش میبارد ، در تمام این ذلت و فلاکت روشنی بدیدست و لذتی چون این برا آنش نباشد
ما حکم را این بنهادیم که فرد سعادتی دچارش است که هیچ شخص و شاخصی قادر ب وصف و درک آن نباشد و چنین است که خارکش چنین عبادت و ندامت به درگاه حق تعالی میبرد
گرچه عیان است ولی من از کلام دیگران تا به امروز نشنیده ام
ممنون از شما
در سلامت خداوندگار
nabavar در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:
عقابی در قفس
غمم تنهایی و تنها ، درون این قفس نیست
و یا گشتی به گلزار و چمن بی خار و خس نیستغم من آسمان ِ آبی و رنگین کمانش
کنار ِجوی و یار و خلوتی در دسترس نیستسفر با قایقی و بادبانی بر فرازش
نگاهی بر افق ، دریای ِ آرامم هوس نیستسَرَم بر بالشی ابریشمین در اوجِ رویا
کنار ِ بسترم شمعی و یاری هم نفس نیستولی پرواز این زاغان و این پرخاشگر بوم
به پیری می بَرَد د ما را ، کسی فریاد رس نیستاَلا ای چرخ ِ گردون بس کن این نا مردمی هارا
برفت آن پر بها عمر و جوانی ، باز بس نیست؟”نیا“ همچون عقابی بال و پر بسته به سر بردی”
ترا جایی بدور از زاغ و این کنج قفس نیست؟
------------------------
nabavar در ۱ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
ناگه رخ دلدار سر بام عیان شد
خندیدم و در رقص چو پروانه سبک بار
علی منصوری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۳ - برخاستن مخالفت و عداوت از میان انصار به برکات رسول علیه السلام: