علی میراحمدی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
هر ذره خاک ما را آورد در علالا(مولانا)
اگر شراب خوری جرعه ای فشان برخاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک( حافظ)
یک مضمون و دو نوع بیان شعری
با خوانش بیت مولانا می توان به منظور حافظ هم پی برد و نیازی به آن همه مقدمه چینی و معناکردن کلمات و شرحهای طولانی هم نیست
بابک ایرانشاهی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:
سلام بر بزرگان حضرت خیام همه خوانندگان رو سر دوراهی قرار داده وتفکر عمیق روی اشعار خیام
ادمو تا مرز جنون میرسونه واقعا ایران زمین چه دانشمند، فیلسوفان وشعرا پیامبرانی داشته
پژار جهانی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
برخی از دوستان در بیان مطالب خویش چنان سخن همی رانند که حتی هفت جدمان نیز از فهم سخن ایشان عاجز مانند!!!
تورو خدا این چه مسخره بازی که یه عده در آوردین؟! مثلاً قراره هرکسی در حد سوادی که داره معنا یا مفهوم شعر بزرگای این مملکت رو به یه زبون ساده و قابل فهم برای عموم توضیح بده. اما بعضی از دوستان با یه ادبیاتی حرفاشونو نوشتن که حتی خود این شعرا هم متوجه نمیشن!
مثلا میخواین چی بگین؟! آقا همهتون دکتری دارید!! بخدا از وقتی این مدارک تقلبی پولی اومده خجالت میکشم بگم اصلا درس خوندم.
و اما در مورد شعر : تو بیت چهارم (سر تسلیم و ...)
یه تفسیرهایی دیدم که اگه خود حافظ بنده خدا بیاد از تعجب شاخ درمیاره!!! من مطمئنم میگه :
بابا !!! من اولش گفتم عیب جویی نکن! گیر نده به هر چیزی! بعد تو بیت چهارم اومدم گفتم :
وقتی وارد مسجد یا زیارتگاه یا یه مکان مقدس میشیم و پیشونیمو روی آجر ورودی اونجا میذارم ، مسخره نکن و نگو چی میگی!!!
مدعی گر نکند فهم!! سخنگو سر و خشت!!
تو ممکنه نفهمی و مسخره کنی ، اما پیشونی من با اون خشت حرفها داره!!
وسلام! جون خودتون تفسیر نکنید!
bahram alizade در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار:
من هر وقت این اشعار و میخونم انگار مثل ی شمع سوزان دارم ذوب میشم و احساس عجیبی دارم گاهی هم وقتی ازجانب کسی آزرده میشم از همکاران دوستان فامیل این ابیات و میخونم
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:
این یک دو سه روزِ نوبتِ عُمر گذشت / چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غمِ دو روز مرا یاد نگشت / روزی که نیامدست و روزی که گذشت
- یک دو سه روز: اشاره به کوتاهی عمر دارد!
- نوبتِ عُمر: فرصتِ زندگی کردن
- چون آب به جویبار و چون باد به دشت: اشاره به شتابِ عمرِ گذران دارد (فرصتِ زندگی هم کوتاه است و هم شتابان)
شاید حافظ هم نیم نگاهی به این رباعی داشته است که می گوید:
هر وقتِ خوش که دست دَهَد مغتنم شمار / کَس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست
پیوندِ عُمر بسته به مویی ست هوش دار / غمخوارِ خویش باش, غمِ روزگار چیست?
مشهد> ایران> {۵ ژولای ۲۰۲۳}
رضا پهلوانی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۶ در پاسخ به آذردیماهی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:
مدرسه دارالفنون رو امیرکبیر تاسیس کرد یا محمدرضا پهلوی
مریم بکوک در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر:
دوستان یکی میتونه منظور حکیم رو برای من مشخص کنه؟! در قسمت مناظره ی خسرو و فرهاد در بیت های انتهایی میفرماید:
وزآن دنبه که آمد پیهپرورد
چه کرد آن پیرزن با آن جوانمرد
در اینجا اشاره داره که کسی که خبر فوت شیرین رو به فرهاد داده یک پیرزن بوده، و اما در ابتدای همین بخش میفرماید:
سوی فرهاد رفت آن سنگدل مرد
زبان بگشاد و خود را تنگدل کرد
اینجا میفرماید که یک مرد این اخبار رو به فرهاد داده. اگه کسی میدونه علت رو ممنون میشم؟؟
ahmad TNT در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷:
خوب که اشعار داش ما میسوزونده فقط اره. امروزم که روز 4شنبه است این شعر خیلی معنی داره ها ز شخصیتها احوال پرسی میکرده یعنی سردش بوده و در زیر کرسی فکر دیگران بوده ک در سرما هستند افکارتونو منحرف نکنید کردارنیک کردارنیک گفتار نیک پندار نیک اما همون کردارنیک
Gündoğan در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:
فرض کنید پسری عاشق دختری بنام مثلا سکینه میشود و در وصف چشم و ابروی سکینه، برایش شعری از یک شاعر را میخواند، پسر دیگری هم عاشق دختری بنام مثلا کلثوم میشود و همان شعر را در وصف کلثوم برایش میخواند.
آیا شاعر، آن شعر را در وصف سکینه و کلثوم گفته بود؟ آیا منظور شاعر از وصف یار و چشم و ابروی او سکینه خانم بود یا کلثوم خانم؟ قطعا هیچکدام. مگر اینکه شاعر خودش صراحتا اسم سکینه یا کلثوم یا هر فرد دیگر را ببرد یا مضمون شعر بگونه ای باشد که ما را قطعا به فرد موردنظر راهنمایی کند.
سکینه و کلثوم جزو مصادیق شعر آن شاعر فرضی هستند و آن دو پسر در خیال خود آن شعر را بر معشوق خود تطبیق میدهند همین. و هزاران بلکه میلیونها سکینه و کلثوم در دنیا وجود دارد که زیبایی و جمالش مطابق شعر آن شاعر فرضی میتواند باشد. اما اینکه منظور شاعر دقیقا چه بوده بحث دیگری است.
محمود علیصوفیان در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۴۶ دربارهٔ قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای فارسی » شمارهٔ ۸۱ - خطاب به میرزا محمدعلی خان شیرازی:
قائم مقام در این نامه هنرمندانه و با چیره دستی وقدرت بالا در انشاء و کتابت نامه های ادبی به نثر برای میرزا محمد علی نوشته که وی منحصر به فرد در روزگاران خویش وحتی در دوره های بعد باشد چنانکه کسی دیگر پس از آن در انشای چنین نامه های نبوده ونیست
مهران زنده دل در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:
سلام 😊
این شعر منو یاد "فیلمِ در دلِ ماشین" که بر اساس واقعیت هم هست میندازه
میشه بیت ۱ رو معنی کنید دوستان 💐🙏
س عبداللهی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:
سلام بزرگواران
دقت کنید حافظ عزیز حافظ قرآن بوده و تقریبا در دوران اوج شکوفایی عرفان اسلامی می زیسته است
پس عشق او خدا و بزرگان دین بوده که در خواب یا ... مشاهده می کرده
و بنا به قائده سکوت و پوشاندن اسرار الهی هرگز به طور مستقیم نمی گوید که در مورد کدام یک سخن می گوید
اگرچه در بعضی از شعرهایش مثل ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد به وضوح به پیامبر اکرم اشاره می کند و در شعر خیال روی تو در هر طریق همره ماست با اشارات مشخص از آرزوی خود برای دیدار امام زمان می گوید
یا در بسیاری از اشعارش به فنون علوم غریبه و خفیه اسلامی اشاره می کند مانند نقش نگین سلیمان ، تلبیس و ...یا دامی از دعا که برای یوسف خوشنام ما گذاشته
اما این شعر را نمی دانیم برای چه بزرگواری سروده است
که بدون مشاهده جمال او میل زیستن در این جهان را ندارد
و البته از راه دین می گوید که این ره کران ندارد
و این که مانند محتسب که کسی تصور مستی او را نمی کند ، باید مست عشق باشی اما هیچ کس به تو این گمان نبرد
محمد تقیزاده در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:
با سلام
به نظر بنده تفسیر بیت اول که اکثر دوستان دچار ابهام شده اند اینچنین باشد:
ضمن آنکه در همهی چند بیت ابتدایی موارد باخودی و بیخودی مشخص شده است ولی مجاز از یار در بیت اول خیلی جای تامل داشته و واقعا نیازه که همگان از این تفسیر مطلع باشند:
مجاز از یار در بیت اول همان خودبرتر،خود متعالی و خداوند درون ماست و مفهوم اینه که اوقاتی که خودت سعی بر ادارهی امور را با غرگی بدست میگیری آن خودمتعالی و خودبرتر تو در جبهه مخالف قرار گرفته و خار زنان بر تو وارد میشود که تو را از وجود و قدرت و حمایت خودش آگاه سازد و استعاره از خار هم یعنی هشدار دادن های پیاپی
و در مصرع بعد هم در ادامه و مکمل آن میفرماید که اوقاتی که در خودغرگی نیستی یار دیگر با خار قرار نیست که بر تو وارد شود ، در جبهه مخالف قرار نگرفته و قرار نیست هشداری به تو بدهد .چون دیگر موافق تو است. که میفرماید یار چکار آیدت=دیگر برای چه هشداری بیاید (وقتی خود را در نوع حرکت از غرگی کاستی و متکی به خود نیستی)
حبیب شاکر در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:
سلام بر سروران سرافراز
سنگ است نه دل،دلی که در او غم نیست
زیر و زبر و درد و دوا بی هم نیست
با خاک اگر آب به هر جا گردد
بی عشق عجین،خشت بود آدم نیست
سپاس از همه سروران
فاطمه یاوری در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش.....
11.تیر.02 ؛ آه از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد....
سینا تقیزاده در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
با سلام. بیشتر دوستان که زحمت فایل صوتی رو کشیدن این مصرع رو
آن دم تو را او میکشد تا وارهاند مر تو را
با ضمه در می کشد میخونن در حالی که می کِشد هست زیرا بیت قبل خودش گفته
چندین چشش از بهر چه تا....
چندین کشش از بهر....
لذا بیت بعد کُشتن نیست کشیدن هست.
Hafez Moradi در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:
استاد ناظری این غزل رو در دستگاه چهارگاه بسیار زیبا اجرا کردند پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید
س عبداللهی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:
بسم الله الرحمن الرحیم
به دو کلمه حجت و یوسف توجه کنید
نام یکی از امامان محمد بود اما برای آن که دشمنان جای او را شناسایی نکنند یارانش به اشاره به او "حجت " می گفتند
حالا که صاحب شعر حافظ را شناختید به دو کلمه "یوسف " و "چاه" توجه کنید
به قول آیت الله ناصری "به *جان* امام زمان قسم "
گویند رمز عشق مگویید و میشنوید
مشکل حکایتیست که تقریر می کنند
جهن یزداد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ عنصرالمعالی » قابوسنامه » باب سی و نهم: در آیین کاتب و شرط کاتبی:
واگر نامه پارسی بود پارسی مطلق منویس که ناخوش بود خاصه پارسی دری
نبی گیلانی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱: