گنجور

حاشیه‌ها

سفید در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

 

گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا...

 

نسیم بهاری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ در پاسخ به پویان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:

در کتاب معجزات شعر و سخن پارسی از استاد حسین وصال هم به این نکته اشاره شده است.

سفید در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

 

یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها... 

 

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

#غزل شمارهٔ _ ۲۰۰

وزن :  فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
(رمل مثمن مشکول مشکول)


۱_ چه کسی؟ که هیچ کس را به تو بَر نظر نباشد
که نه در تو بازمانَد مگرش بَصَر نباشد

چه کسی: چه کسی هستی؟ کیستی؟‍‌ «ی »در اینجا شناسه است .«ز ماندن در اینجا به معنای از حرکت باز ایستادن »است و به این اعتبار «در» به معنای پیش ،نزد یا« به سبب »خواهد بود. می‌توان «بازماندن »را به معنای«فرو ماندنو حیران شدن»نیز گرفت. چشم بصر، چشم ، چشم بصیرت .معنای بیت :تو کیستی که هر کس گذرش به تو بیفتد (با دیدن جمالت) از حرکت باز می‌ایستد و پیش تو میخکوب می‌شود، مگر اینکه چشم بصیرت نداشته باشد در این صورت به سادگی از کنار تو خواهد گذشت).


۲_ نه طریقِ دوستان‌ست و نه شرطِ مهربانی

که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

نه طریق دوستان است: این راه رسم را  دوستی نیست، ز دوستی بمیریم: از شدت مهر و محبت بمیریم.

۳_مَکُن! اَر چه می‌توانی که ز خدمتم برانی

نزنند سائلی را که دَری دگر نباشد

سایل: نیازمند .معنای بیت: اگرچه می‌توانی مرا از حضور خود طرد کنی، اما چنین کاری نکن، وقتی تنها یک در برای گدایی وجود داشته باشد و گدا نتواند به در دیگری روی آورد ،نباید او را طرد کرد.

۴_ به رَهَت نشسته بودم که نظر کنی به حالم

نَکُنی، که چشمِ مستت، ز خُمار، بَرنباشد

چشم مست :چشم خمار،  بر نباشد: باز نیست. «بر» در اینجا به معنای« باز و بالا» است.

۵_ همه شب در این حدیثم که خُنُک تَنی که دارد
مُژه‌ای به خواب و بختی که به خواب دَرنباشد

 

همه شب: سراسر شب .همه شب در این حدیثم: تمام شب با خود می‌گویم. خنک تنی: خوشا به حال کسی .مژه :در اینجا مراد« چشم» است .به خواب در نباشد:در خواب نباشد «بختی که به خواب در نباشد یعنی بخت بیدار و مساعد.
۶_ چه خوش‌ست مرغِ وحشی که جفایِ کَس نبیند
من و مرغِ خانگی را بکُشند و پَر نباشد

جفا :بی مهری معنای بیت:خوشا به حال پرنده وحشی که قدرت پرواز دارد و از هیچ کس بی‌مهری و آزار نمی‌بیند( بی‌مهری و آزار کسی را تحمل نمی‌کند)، من و مرغ خانگی را با این که می‌کشند ،قدرت پرواز نداریم.

۷_ نه من آن گناه دارم که بترسم از عُقوبَت

نظری که سَر نبازی، ز سَرِ نظر نباشد

نظر:۱_نگاه۲_ نظر در زبان عرفان به دیدن و احساسی لطیف و معنوی اطلاق می‌شود که به وسیله آن می‌توان حقیقت را دریافت. در واقع «نظر» چشم حقیقت بین  باطنی ست. پس اهل نظر یا صاحب نظر کسی است که بینش درست و دقیق و ذوق زیبایی شناس دارد. معنای بیت:من گناهی نکرده‌ام که از مجازات آن بترسم نظربازی و نگاهی که در راه آن از جان خود نگذری از روی صاحب نظری نیست و ارزشی ندارد

۸_ قَمَری که دوست داری، همه روز دل بر آن نِهْ!

که شَبیت خون بریزد که در او قمر نباشد

قمر ماه:ماه، استعاره از «معشوق زیبارو » دل بر( چیزی )نهادن: به کنایه یعنی« پذیرفتن ،تن در دادن، آمادهٖ( چیزی) نهادن معنای بیت: اگر ماه رویی را دوست داری همواره باید آماده آن باشی که در شبی تاریک و بی مهتاب(در شب تاریک جدایی )خونت را بریزد.

۹_چه وجودِ نقشِ دیوار و چه آدمی که با او

سخنی ز عشق گویند و در او اَثَر نباشد

چه... و چه:( بر یکسانی و برابری دلالت دارد)  نقش: دیوارکنایه از« انسان یا چیز بی‌روح و فاقد جاذبه» معنای بیت :آدمی که وقتی با او از عشق سخن می‌گویند تحت تاثیر قرار نگیرد، با نقش دیوار فرقی ندارد.

۱۰_ شب و روز رفت باید قَدَمِ رَوَندگان را

چو به مَأمَنی رَسیدی، دگرت سفر نباشد


روندگان :۱_مسافران ۲_ رهروان، سالکان راه حق. مأمن جای امن. پناهگاه مراد «مقام رضا» است که بعد از مقام توکل و بالاترین و آخرین مرحله سلوک است.«رضا »به معنای تسلیم شدن سالک در برابر ناملایمات و سختی‌ها بدون هیچ گونه ناخشنودی قلبی ست سفر: رفتن از شهری یا جایی به شهری یا جایی دیگر سفر در عرفان عبارت است از« توجه دل به حق» معنای بیت: همان گونه که پای مسافران (از بیم راهزنان و دزدان) باید شب و روز در حرکت باشد تا به جای امن برسند و از سفر بیاسایند. سالکان راه عشق از (بیم وسوسه‌های نفس) باید شب و روز در حرکت باشند تا به مقام رضا برسند، از آن پس دیگر و از سفر می آسایند . از این پس دیگر به تعبیر عطار در منطق الطیر،« روش»(= رفتن ،سفر، سلوک) در کار نخواهد بود، آنچه هست« کشش» است: «هفتمین وادی فقر است و فنا/ بعد از این روی روش نبود تو را 
در کشش افتی روش گم گرددت /گر بود یک قطره قٔلزوم گرددت».


۱۱_ عَجَب‌ست پیشِ بعضی که تَر است شعرِ #سعدی
ورقِ درختِ طوبیٰ‌ست چگونه تَر نباشد

تر ۱_ به عنوان صفت شعر روان آبدار لطیف تازه در مقابل خشک) سبز
: طوبی:به روایت اسلام طوبی درختی است در بهشت که خدا آن را دست قدرت خویش کاشته است که در هر نقطه ٔ بهشت شاخه بی از آن هست.گفته اند میوۀ این درخت حامهً بهشتیان است ..

شرح :محمد علی فروغی 

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

محمود خوش چین در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۵:

ندای فاعتبروا بشنوید اولوالابصار

نه کودکید سر آستین چه می‌خایید

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:

بند همه غم‌های جهان بر دل من ...

المنة لله که دلم صید غمی شد

کز خوردن غم‌های پراکنده برستم

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۵ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵۵- سورة الرحمن‏ » ۱ - النوبة الاولى:

6- وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ (و درخت خرد و درخت بزرگ سجود می برند هر دو اللَّه را).

***

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدَانِ‌ (الرحمن، آیه 6) مفسری که با احتمال وقوع توریه در یک گفتار هنرمندانه آشنا نباشد، هرگز از انگیزه ی لازم برای تحقیق در معنای واژه « نجم» برخوردار نخواهد شد. (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدان‏ -  الرحمن : 6

سر رسید تفکیک درهم آمیختگی اعمال مجرمین مشفقین در مواضع (پیشانی، دستها، زانوها و سر انگشتان بزرگ دو پا (حُنُوطاً – حَنْطاً).

وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدا - الکهف : 49

تَرَی الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ - الشوری : 22

نَجَّمَ‏- تَنْجِیماً [نجم‏]: نَجَّمَ الدَّیْنَ: واگذاری دَین به گاه سر رسید و مواجهه.

وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ‏ - یوسف : 6 (بازگشت و حدیث و به یاد آوردن تجربیات زندگی تا بدو حیات.)

وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‏ - النجم : 1

سر رسید تفکیک و پالایش نیروی حیات از مجموعه تجربیات در ساق مجرمین مشفقین.

وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ إِلی‏ جَهَنَّمَ وِرْدا – مریم : 86

وَ الْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاق - القیامة : 29

یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَلا یَسْتَطیعُون‏ - القلم : 42

«ما کان اللّهُ لِیُنْذِرَ المؤمنین علی ما أَنْتُم علیه حتی یُمَیِّزَ الخبیثَ مِنَ الطیب» آل عمران : 179 -  مؤمن نباشد تا خبیث را از طیب پاک نگرداند! خبیث، جرم آدمیت و بشریت است، و طیب جان ودل است که از همه طهارت یافته است.

«فَنَسوقُ‏ المُجرمین‏» و هم الّذینَ استحقُّوا المقامَ الّذی ساقَهُم إلیهِ بریحِ الدَّبُورِ التی أهْلَکَهُم عن نفوسِهم بِها فهُوَ یَأخُذُ بِنواصِیهم و الرِّیحُ تَسوقُهُم- و هی عَینُ الأهواءِ الّتی کانوا علیها- إلی جهنّمَ  (فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیة - قاهره، چاپ: اول، 1946 م. فص حکمة أحدیة فی کلمة هودیة ص106)

إِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی‏ ساجِدین‏ - یوسف : 4

ساجدین: جدا کردن، فراق و مفارقت ، فارق میان نیروی حیات و اعمال و تجربیات زندگی است. فرقان نتیجه و حاصل تقوی به سجده است.

___________

(1) - منبع مقاله : زیر نظرگروه قرآن پژوهی پژوهشگاه به کوشش: نصیری، علی؛ ‌( 1387)، معرفت قرآنی: یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمة الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:

پیش از آب و گل من در دل من ...

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:

غم عشق آمد و غم‌های دگر پاک ...

مرتبط با این بیت حافظ:

المنة لله که دلم صید غمی شد

کز خوردن غم‌های پراکنده برستم

 

و مرتبط با این بیت سعدی:

بند همه غم‌های جهان ...

در بند تو افتادم و از جمله برستم

احسان چراغی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:

المنة لله که دلم صید غمی شد ...

دو بیت که مضمون مشترک با بیت سوم این غزل دارند:

 

بند همه غم‌های جهان بر دل من بود

در بند تو افتادم و از جمله برستم

 

غم عشق آمد و غم‌های دگر پاک ببرد

سوزنی باید کز پای برآرد خاری

 

خلیل شکر در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۳ در پاسخ به شمع سوخته دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

با سلام. ابتدا عرض کنم که شاید در نگاه اول شعری بسیار زیبا باشد، ولی در حقیقت این اسراری است که شاعر پس از درک حقیقت آفرینش انسان و راه کمال و پیمودن این راه، برای کسانی که میخواهند حقیقت را شخصا درک کنند و در این راه پای بگذارند، شرایط شروع و پیمودن راه را شرح داده است.

شاعر میگوید که ابتدا باید قلبت را پاک کنی، همچون  پاک کردن ظرفی که سگی به ان پوزه زده و با هفت بار شستن ان ظرف پاک می‌گردد.

خلیل شکر در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۹ در پاسخ به عماد دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

با سلام. ابتدا عرض کنم که شاید در نگاه اول شعری بسیار زیبا باشد، ولی در حقیقت این اسراری است که شاعر پس از درک حقیقت آفرینش انسان و راه کمال و پیمودن این راه، برای کسانی که میخواهند حقیقت را شخصا درک کنند و در این راه پای بگذارند، شرایط شروع و پیمودن راه را شرح داده است.

شاعر میگوید که ابتدا باید قلبت را پاک کنی، همچون  پاک کردن ظرفی که سگی به ان پوزه زده و با هفت بار شستن ان ظرف پاک می‌گردد.

خلیل شکر در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۵ در پاسخ به Hassan دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۱:

سینه ها منظور قلب ادمی است.

Mahmood Shams در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۴:

با سلام و درود 

و سپاس بیکران از عوامل سایت بی نظیر گنجور

و سرکار خانم عندلیب که از خوانش های زیبای ایشون همراه با موسیقی اصیل و سنتی ایرانی استفاده می کنم و لذت می برم و از بهترین ها هستند ، 

فقط در بیت دوم کلمه بزنم پای ، نزنم خوانده شده

که شاید بخاطر غلط های رایج در چاپ یا تفاوت در نسخه ها باشد و صحیح نزنم باشد !!

امیرالملک در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸:

اشاره بیت نخست به داستان آفرینش آشکار است. اما یک سوال این است که چرا این قصه آفرینش در هنرها انقدر تکرار می شود شاعران و هنرمندان به کثرت از آن مایه می گیرند. نمونه بسی زیاد است که مجال ذکر نیست. انگار قصه رانده شدن آدم گردابی است که هر معنی که پرورده می شود باید در آن فروشود. این قصه نخستین داستان در  تورات است و شاید کلیدیترین داستان در قرآن. یک دلیل به سبب اول بودن آن است هم از لحاظ زمانی و هم مکانی و در عین حال سرنوشت کل عالم و آدم در همان اول است که رقم می خورد. به قول عارفی مسیحی خلقت «چه آغاز ابدی بود.» در عبری واژه آدم با آداماه (زمین) یک ریشه است. چقدر این داستان دقیق رابطه متافیزیکی انسان و عالم را تشریح می کند. انسانی که اسم و رسمش خاکی و زمینی است اما خانه اش بهشتی و آسمانی است. این داستان انقدر قدرتمند است که خیلی واژگان در زبانهای عربی و عبری ازین داستان بر خاسته اند مثلا واژه جنا (جنی) یعنی میوه چیدن از درخت هم در عربی و هم عبری. بعد این واژه به جناح یا گناه تبدیل می شود. 

نسیم بهاری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۳ در پاسخ به زبان بریده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:

با سلام خیلی ممنون از معنی و تفسیر ابیات فقط یک نکته کوچک اگر اصلاح شود بسیار عالی است و آن اینکه درون گل لاله سیاه است وبسیاری از شاعران از این موضوع استفاده کرده اند و لاله داغدار به کار می برند. 

یکی (ودیگر هیچ) در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۹ در پاسخ به روسیاه دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۸:

با درود 

البته این نوشته ها برای چند سال پیش است و آدمی چون تعالی نیابد پس از آدمیت فرود آمده به بل هم اضل می رسد!! در پیمودن سیر الی الله این فراز و فرود ها به کثرت پدیدار می شوند. 

خداوند انسان را آزاد آفریده است و راه را فرا روی او گسترده است و ای بسا مسیر درستی که به سرانجام غلط می رسد و چه مسیرهای غلطی که سرانجامی شگرف و متعالی داشته است!

پس هرکه از منیت خویش خارج نگردیده در سیر الی الله سمت معکوس را پیموده و به بردگی شیطان نفس نایل می گردد. در حقیقت در صلاحیت هیچ فرد مستقلی نیست که اذعان دارد که من از منیت خویش خارج گشته ام . می بایست آنکه در مراتب سلوک از او بالاتر است این ادعا را تایید نماید.  اما در همین مسیر انسان به جایی می رسد که بیننده می شود یعنی پرده هایی از مقابل دیدگان او کنار رفته و حقیقت مطالب را عریان می بیند (همچون بابا طاهر که لقب عریان به دلیل بینش او در درک حقایق بصورت عریان بوده است.)

بنابراین هر حرفی در معنی هم مثبت است و هم منفی و بستگی به جهت ناظر دارد که روی به کدامین سوی دارد!؟

قطره بقایی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:

وزن این غزل را غلط درج کرده اید ، وزن اصلی اینست
(مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن)

اگر توانستم تصحیح می نمایم. 
تشکر

Mojtaba Heydari در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

درود ...

این غزل با آواز پادشاه احساس ،حضرت استاد گلپای نازنین و ساز استاد همایون خرم  در گلهای رنگارنگ شماره ۴۴۱ اجرا شده،فوق العاده زیباست..

پیشنهاد میکنم دوستان حتما گوش کنند.

 

 

حسن بردستانی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملک‌زاده جوان با دشمنان پیر:

باسلام.در بیت اول قصد شنیدم که در اقصای مرو

بجای قصد یحتمل قصه نباید باشد؟؟

۱
۵۵۳
۵۵۴
۵۵۵
۵۵۶
۵۵۷
۵۲۶۱