بخش ۲۶ - قصهٔ خواب دیدن فرعون آمدن موسی را علیه السلام و تدارک اندیشیدن
جهد فرعونی چو بی توفیق بود
هرچه او میدوخت آن تفتیق بود
از منجم بود در حکمش هزار
وز معبر نیز و ساحر بیشمار
مقدم موسی نمودندش بخواب
که کند فرعون و مُلکش را خراب
با معبر گفت و با اهل نجوم
چون بود دفع خیال و خواب شوم
جمله گفتندش که تدبیری کنیم
راه زادن را چو رهزن میزنیم
تا رسید آن شب که مَولِد بود آن
رای این دیدند آن فرعونیان
که برون آرند آن روز از پگاه
سوی میدان بزم و تخت پادشاه
الصلا ای جمله اسرائیلیان
شاه میخواند شما را زان مکان
تا شما را رو نماید بی نقاب
بر شما احسان کند بهر ثواب
کان اسیران را به جز دوری نبود
دیدن فرعون دستوری نبود
گر فتادندی به ره در پیش او
بهر آن یاسه بخفتندی برو
یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر
در گه و بیگه لقای آن امیر
بانگ چاووشان چو در ره بشنود
تا نبیند رو به دیواری کند
ور ببیند روی او مجرم بود
آنچ بتر بر سر او آن رود
بودشان حرص لقای ممتنع
چون حریصست آدمی فیما منع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.