سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:
به سوزِ دل ز وصلَت چاره ای جُستم ، ندانستم،
شهرام . در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲۱ - حکایت:
با تشکر فراوان
شهرام . در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲۱ - حکایت:
باسلام ، مراجعه کردم برای تصحیح اما متوجه نشدم به چه شکل هست .
یک بیت بین ۴و۵ جا مانده :
اگرهوشمندی ز داور بخواه
شب توبه تقصیر روز گناه
فرادست در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:
کسی حق ندارد در آثار ملّی ما
دست ببرد.زندهیاد استاد مجتبی مینوی:
[در ضمن گفتگو با محمدرضا شفیعی کدکنی و نجف دریابندری]ما میخواهیم بدانیم فردوسی چه گفته؛ مثلا من دلم میخواهد بدانم شفیعی کدکنی خودش چه گفته و دلم نمیخواهد اگر شعری از او در جایی به چاپ برسد اشخاص دیگری در آن دخل و تصرف کرده باشند و آن را تغییر داده باشند،
من دلم میخواهد که بگویم:بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زِ یک گوهرندچون که سعدی اینطور گفته و از روی مأخذی اینطور گفته.
اگر یک پدرسوختهٔ احمقی این شعر را تغییر بدهد و بگوید:«بنیآدم اعضای یک پیکرند»
این حماقت است.
کسی حق ندارد در آثار ملّی ما دست ببرد، فضولی بکند و آن را به هر شکلی دلش میخواهد دربیاورد. پس شرط امانت چه معنایی دارد؟ پس اصالت چه معنایی دارد؟
کسی که میخواهد در این رشته کار کند باید اصول تحقیق را بداند.کتاب امروز
گفتگو با استاد مجتبی مینوی، پاییز ۱۳۵۲
گفتگوکنندگان: محمدرضا شفیعی کدکنی، نجف دریابندری
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:
چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،
ص س در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۱ در پاسخ به سپنتا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
بیت قرآن ز بر بخوانم در چارده روایت برداشتی به جز حافظ به معنای حافظ قرآن بودن نمیده اینکه سعی دارین چنین جلوه بدین نمیدونم به چه علته ولی به هر حال شما نیمتونین قطعی نظری راجب عقیده و زندگی حافظ بدین همومطور که بزرگان ادبیات هم نتونستن در ضمن در خود همین بیت وقتی مجلس رو با یک محفل مقایسه میکنه و داره دو تا چیز متناقض میگه پس منظورش از حافظ همون قرآنه وگرنه تضادی ایجاد نمیشه بین اوازه خوان و دردی کش تضادی وجود نداره که بعد شبگه بنگر این شوخی که با خلق صنعت میکنم
.. منا.. در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۴ - دماوندیه اول:
چرا به دماوندیه اول هیچ توجه نمی شود؟
محمد ناصری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
یک موردی من متوجه شدم استادان بفرمایند شاید صحیح باشه.
در ابتدای شعر مولانا از خدا میخواد که مارو در کنار خودش نگه داره. سپس میگه مارو به حرمت راه بده و در آخر میگه حالا که خدایی شدیم و در پناهتیم آب حیات رو هم به ما بده که یکی بشیم و غیر نباشیم.
ام البنین خلیلی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۳:
سلام. بهتر است که معنی برخی اشعار که ابهام دارند رو قرار میدادین
علی مرادی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۷ در پاسخ به آرش تبرستانی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۵ - تملق کردن دیوانه جالینوس را و ترسیدن جالینوس:
زنده باد احسنت
نامدار بلخی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۲:
بیت ۱۴ :
تو چو بوبک ربابی به ستیزه تن زدستی
من خسته از ستیزت به نفیر چون ربابم
درباره «بوبک ربابی» کمی جستجو کردم و دریافتم که بوبک یا بوبکر ربابی، شخصیتی مثالی در ادبیات فارسی است که نوازنده رباب یا خنیاگر بوده و در عین حال، وجه بارز شخصیت او، سکوت و سخن نگفتن بودهاست و این پارادوکس شغل خنیاگری و نوازندگی با روزه سکوت دایمی بوبکر به شخصیت او وجهی نمادین داده و به همین دلیل به عنوان نماد سکوت یا خودداری و کنارهگیری در بیت بالا و نیز در بیتی که پس از این حاشیه میآید، به کار رفتهاست.
لب بسته چو بوبک ربابی
آن داد و گشاد و آن عطا کو
البته مولانا در غزل شماره ۸۰ دیوان شمس (در نرم افزار گنجور) از این شخصیت به عنوان نماد خنیاگری و طنازی بهره گرفته است
ای فتنهی هر روحی، کیسهبُر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکرِ ربابی را
سنایی نیز می گوید
این چه بود ای جان که ناگه آتش اندر من زدی
دل ببردی و چو بوبکر ربابی تن زدی
کوروش در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۶ - جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود:
گر جهان فرعون گیرد شرق و غرب
سرنگون آید خدا آنگاه حرب
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۴ در پاسخ به آینهٔ صفا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران:
با سپاس از شما ولی تحلیلتونو قبول ندارم
سر به زانو نهادن منو یاد کسانی میندازه که به افسردگی مبتلا هستن و گوشه اتاق میشینن و زانوهاشونو در حال که در شکمشون جمع کردن بغل میکنن و سرشونم میزارن روی زانوشون
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:
نه ای عاشق ، اگر فکرِ نجات از قیدِ غم داری
رهرو در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل سوم:
این چیزی نیست جز یک شاهکار مفهومی!
رقیه حسینی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و سوم:
بنظرم در بیت دوم کلمهٔ «غرفه» رو باید «غرقه» باشه. عشاق را غرقه کند در خون چنین؟
رضا از کرمان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:
سلام
در این غزل مولانا با شکل وشمایلی نو بجای خموش که تخلص اوست ،راز مگوی را به زیبایی بکار گرفته بعد از آن رو عجمی شو یعنی خود را به تغافل بزن بگو هیچ نمی دانم ویا بقول خودش در جای دیگر هیچ مگوی
قرابت معنای آن با بیت زیر بنظرم جالب بود
چون ملایک گو که لا علم لنا
یا الهی غیر لا علمتنا
(اشاره به آیه ۳۲ بقره) در کل وبه زبان عامیانه تا زمانی که از خودت خاموش نشی فیلت یاد هندوستان نمیکنه واز آن خواجه بزرگ یعنی ذات الهی یادی وحرفی در میان نیست
این دهان بستی دهانی باز شد
که خورنده لقمه های راز شد
گر زشیردیو، تن را وابری
از فطام او بسی نعمت خوری
شاد وسرافراز باشید
وحید زرین در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۶۲:
این شعر از اخسیکتی نیست ؟
جهن یزداد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۱ در پاسخ به عطیه دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰ - فیالحکمة:
سروده پروین بانو در ستایش رضا شاه بزرگ
خسروا! دست توانای تو آسان کرد کار
ورنه در این کار سخت امید آسانی نبود
شه نمیشد گر در این گمگشتهکشتی ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
محمود ترکاشوند در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱: