گنجور

حاشیه‌ها

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:

عجب شعری:)))

بس تجربه کردیم در این دیر مکافات

با دردکشان هرکه درافتاد، ورافتاد‌‌‌...

تورج علیزاده درخشی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

سلام و عرض ادب به نظر بنده خوانش شعر یه کم ایراد داشت دوستان لطف کنند راهنمایی بفرمایند که عروسانِ سخن صحیح است یا عروسانْ ،سخن شانه ی توست

سروش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

میشه خواهش کنم معانی اشعار را هم زیر نویس فرمائید

عرفان اخوان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۷:

با سلام

به نظر بنده در بیت سوم

که در این زمونه خیلی شاهدش هستیم میگه انقدر خودتو با حرفای این و اون تنظیم و میزان نکن ، بیا با فطرت و عقل خودت تراز کن

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:

#غزل شمارهٔ_۲۰۱

وزن : مفعول مفاعیل  مفاعیل فعولن 

(بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف )

             

۱_آن بِهْ که نظَر باشد و گُفتار نباشد

تا مدعی اَنْدر پَسِ دیوار نباشد

 

مدعی: در اینجا بیشتر یادآور« رقیب یا نگهبان معشوق» است. معنای بیت :بهتر است که فرصت هم نشینی با معشوق به نگاه و سکوت برگزار شود تا مدعی از پشت دیوار نتواند به گفت گوی عاشق و معشوق گوش دهد ( گفت گوی عاشق و معشوق بهتر است با زبان نگاه باشد).

 

۲_آن بر سَرِ گنج است که چون نُقطه به کُنجی

بِنْشینَد و سَرگشته چو پَرگار نباشد

 

بر سر گنج بودن: بر سر گنج نشستن، به کنایه یعنی «به مراد و مقصود خود رسیدن» نقطه: در اینجا «مرکز دایره» سرگشته سرگردان. معنای تحت الفظی این واژه یعنی «کسی که سرش گردان است» نیز مورد توجه است. پرگار: ابزار هندسی برای کشیدن دایره پرگار دو سر دارد: یک سر آن (پایش) ثابت است و مرکز دایره را تشکیل می‌دهد و سر دیگرش گردان است ،پس پرگار «سرگشته» است. معنای بیت: کسی به گنج مراد و مقصود خود رسیده است که مانند مرکز دایره در گوشه‌ای آرام بنشیند و مانند پرگار، سرگشته و سرگردان به هر سو ندود.

 

۳_ای دوست بَرآوَر دَری از خَلْق به رویَم

تا هیچ کَسَم واقِف ِ اسرار نباشد

 

برآورد: در اینجا یعنی ببند. خلق :مردم .واقف: آگاه ،مطلع. معنای بیت: ای یار در به روی من

 ببند و هیچ کس را به نزد من راه نده تا کسی از اسرار من آگاه نشود.

 

۴_میْ خواهم و مَعشوق و زمینی و زمانیّ

کاو باشد و من باشم و اغیار نباشد

 

زمانی: مهلتی، فرصتی .

 اغیار: بیگانه، نامحرم جمع غیر است، اما در زبان فارسی به صورت مفرد نیز به کار می‌رود.

 

۵_پَنْدَم مَدِه ای دوست که دیوانهٔ سَرمَست

هرگز به سُخَن عاقل و هُشیار نباشد:نشود.

دیوانهٔ سرمست :عاشق شیدا . نباشد نشود

 

۶_با صاحبِ شمشیر مَبادَت سر و کاری

اِلاّ به سَرِ خویشتَنَت کار نباشد

 

صاحب شمشیر در اینجا مراد «معشوق» است و بنابراین، شمشیر استعاره از غمزه و ناز و کرشمهٔ او خواهد بود. معنای بیت: مبادا با کسی که شمشیر دارد سر و کار پیدا کنی ،مگر آنکه به جان خود علاقه مند نباشی( اگر به معشوق دل می‌بندی باید دست از جان بشویی).

 

۷_سَهل است به خونِ من اگر دست بَرآری

جان دادنِ در پای تو دشوار نباشد

 

سهل است: آسان است، اهمیتی ندارد. دست برآوردن: بلند کردن دست به قصد انجام کاری) «به خون من اگر دست براری» اگر دستت را به قصد کشتن و ریختن خون من بلند کنی.

 

۸_ماهَت نَتَوان خوانْد بدین صورت و گُفتار

مَه را لب و دندان ِشِکَربار نباشد

 

صورت :شکل و شمایل، چهره ،اندام .شکربار: (شکر بارنده) شکرریز، بسیار شیرین.

 

۹_وان سرو که گویند به بالایِ تو باشد

هرگز به چُنین قامَت و رفتار نباشد

 

 رفتار: راه رفتن، طرز راه رفتن.

 

۱۰_ما توبه شِکَستیم که در مَذهبِ عُشّاق

صوفی نَپَسندَنْد که خَمّار نباشد

 

صوفی:پیرو طریقتِ تصوف.این واژه از ریشهٔ صوف(=پشم)است. اما برای آن ریشه‌های متعدد برشمرده‌اند خمار؛ می فروش این واژه به معنای باده نوش نیامده هرچند متن چنین توهمی را پدید می‌آورد .(در عرفان) پیر کامل مرشد واصل. معنای بیت: ما توبه‌یی را که از روی زهد و پرهیزگاری کرده بودیم شکستیم زیرا در دین عاشقان صوفی را می‌پذیرند که می فروش باشد. صوفی البته زاهد و عابد است. اما صوفی خمار( گذشته از معنای عرفانی) دست کم باید م

مَشربی ملامتی و قلندر روا داشته باشد و در بند نام و ننگ نباشد.

 

۱۱_هر پایْ که در خانه فرو رفت به گنجی

دیگر همه عُمرَش سَر بازار نباشد

فرو رفتن پای به گنج: به کنایه یعنی گنج پیدا کردن «گنج» در معنای مجازی به مراد و مطلوب اطلاق شده است .و در ادبیات عرفانی به مقام عبودیت یا مقام‌وصول و فنا اشاره دارد معنای بیت: هر کس که در کنج خانه و گوشهٔ خلوت خویش گنج پیدا کند دیگر تا زنده است قصد رفتن به بازار نمی‌کند .کسانی که در کوچه و بازار به خودنمایی و زهد فروشی می‌پردازند، در سیل و در سیر و سلوک خویش به جایی نرسیده‌اند و اگر ادعای وصول به حق می‌کنند دروغگویانی بیش نیستند.

 

۱۲_عطّار که در عینِ گلاب است عَجَب نیست

گَر وَقتِ بهارش سَر ِگُلزار نباشد

 

در عین چیزی بودن: غرق بودن در چیزی به حد کمال برخورد بودن از چیزی معنای بیت: 

عطر فروش که غرق در گلاب و عطرهای گوناگون است اگر در فصل بهار میلی به گردش در باغ و گلستان نداشته باشد، عجیب نیست.

 

۱۳_مردم همه دانَنْد که در نامهٔ سعدی

مشکی ست که در کلبه ی عطار نباشد

نامه :کتاب، ودر اینجا یعنی دفتر شعراست.

مشک :مادهٔ معطری که از ناف آهوی ختایی به دست می آید. کلبهٔ عطار :دکان عطر فروشی .

 

۱۴_جان در سَر ِکار تو کُند سعدی و غَم نیست

کان یار نباشد که وَفادار نباشد

معنای بیت:سعدی جان خود را در راه تو فدا می کند و 

باکس نیست ، زیرایاری که وفا دار نباشد یار نیست.

شرح: محمد علی فروغی حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید ..

پشه در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:

درود بر خانم یا آقای روفیا،

شما چه زن چه مرد،دارای روح بزرگی هستید،

که هر نگرش مخالف یا موافق را در خود غرق میکنید.

زروان مروا در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۳ در پاسخ به فرهاد شهبازیان -طبس دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

.

ما ذره آفتاب عشقیم / ای عشق برآی تا برآییم

ما را به میان ذره‌ها جوی / ما خردترین ذره‌هاییم

ور زانک بجویی و نیابی / بدهیم نشان که ما کجاییم

در خانه چو آفتاب درتافت / گرد سر روزن سراییم

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۵

.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۸ دربارهٔ صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۸ - موعظه:

السلام ای بعدِ ما  آیندگانِ رَفتنی

بر شما خوش باد این غم خانه یِ ناماندنی

 

این بیت را  روی قبرِ برادرم حک شده دیدم!

کوچه بیوک> یزد> ایران {۱۴ جولای ۲۰۲۳}

 

Mohammad Mohammadpour در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۳:

ای که بر مرکب تازنده سواری مشتاب درست است..

Mohammad Mohammadpour در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۷:

بیت دوم باید این گونه تصحیح شود "از بدان جز بدی نیاموزی..

Mahmood Shams در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۰۵ در پاسخ به شجره ساز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:

درود بنده ام با شما موافقم و این بیت بسیار روشن و واضح و ساده بیان شده 

 

و سگ به معنای خُوی زشت کسی که خلق و خوی بدی داره 

به اصطلاح امروزه به کسی که وحشی و اخلاق تندی داره

می گن مثل سگ پاچه می گیره ، به قول یکی از دوستان 

خوی حیوانی و درندگی ( اخلاق تند و خشونت آمیز )

در مقابل خوی انسانی ( مهربانی و محبت )

سگ یا حیوان وحشی / آدمی یا انسانیت و مهربانی و خوش خلقی

 

نمی دانم و درک نمی کنم چرا این همه تعبیر و تفسیر پیچیده و بیهوده از سگ نگهبان خانه تا سگ اصحاب کهف و ...... آن هم از افرادی که تخصص و سواد کافی در ادبیات و شعر ندارند و اینطور اظهار نظر می کنند 

محمدباقر زینالی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۲۳:

به نظر من مصراع آخر "شده مست" درست تر است

غبار ره در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

مرحوم شیخ عبدالحسین قمشه‌ای غزلی با این وزن و ردیف دارند با قافیه الف

Mojtaba Razaq zadeh در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خون‌ریز مسلمانان بیشتر نشود:

چه عزیزان با سوادی اینجا هستند

باعث سادی روح است وجود این دوستان عزیز

برگ بی برگی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۷ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

سلام بر شما،  دقیقأ  و سپاس که نظیرِ بجا و دقیقی را عنوان نمودید 

احمد کیایی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۳ - گفتار در فضیلت سخن:

بیت ۹ (اول اندیشه پسین شمار) یادآور بیتی از فردوسی در دیباجه شاهنامه است که بنظر می‌رسد نظامی از وی اقتباس کرده است:

نخستین فکرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

حمزه حکمی ثابت در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۰ در پاسخ به کیانوش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:

فوق العاده 👏👏👏

حسن بردستانی در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم:

احسنت و درود جناب حاجی بنده

محمود علیصوفیان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

تمام رباعیات خیام یک حس وحالی دیگر به انسان دست میدهد ،گویی بدنبال دنیای وهمی وخیالی اما خوشایند و دوست داشتنی برای خودمان هستیم که انگار قبلا آن دنیایی خیالی خود را داشته ایم واینک از دست مان رفته  واین فقره بخوبی  در رباعیات خیام میتوانیم وصف دنیایی دیگر برای خود را متجلی  کنیم ، وبا خواندن این اشعار متحول میشویم به دنیایی امروزی فکر نمی کنیم با خودمان می گوئیم کاش زمان خیام بودم همان دوران که مردمان روزگارش بسیار ساده زیست و غیر تصنعی بودند ،با همان زندگی ساده پوشش بی آلایش بدون تکنولوژی خراب شده امروزی  

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۰۸ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

سلام

یا بقول جناب مولانا

حرف درویشان بدزدیده بسی 

تا گمان آید که هست او خود کسی

۱
۵۴۸
۵۴۹
۵۵۰
۵۵۱
۵۵۲
۵۲۶۲