محمد اردستانی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۳ - دامن عاشق:
تا بر دلم ره نتابد, صیاد صیدافکن من...
نیما حسینی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:
گمان میکنم وزن میبایست
فاعلاتن فاعلاتن غاعلاتن فعلن باشد
Mojtaba Razaq zadeh در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۴ در پاسخ به مصطفی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل:
چه نظز جالبی داشتید
ممنون از شما
محمد حسین در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱:
سلام
در وادی طلب:
هر معانی که خاطرت خواهد
آن معانی به تو بیان گردد
مازیار در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۱ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۴ - فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران:
در واقع این بیت نگرش مولوی به مفهوم دانش را بیان میکند. از قدیم نزاعی بین عالمان وجود داشته است که انسان برای رسیدن به علم آیا باید در بیرون جستجو کند و یا در درون. مدافعان علوم تجربی و نظری باور دارند که علم را با آزمودن پدیده های بیرونی و استدلال بر اساس آنها میتوان کسب کرد ولی بسیاری دیگر از جمله خود مولوی معتقدند که علم در واقع از درون انسان زایش میکند و هرچقدر که انسان به کاوش در درون بیشتر بپردازد تجربیاتی در درون پیدا میکند که به صدهزار علم بیرونی می ارزد. البته این روش صرفا متوجه عرفا نبوده است بلکه دانشمندان اولیه ی عصر روشنگری هم مثل نیوتن، پاستور، دکارت، هابز و... هم ابتدائا به نگاه به درون دریافتند که باید بیرون را تغییر دهند. در واقع آنها هم با کسب علم حضوری به این نتیجه رسیدند که به سمت علم حصولی حرکت کنند ولی بعدا این حرکت از درون به بیرون متوقف شد و امروز تقریبا همه ی ما صرفا منشا علم را در بیرون جستجو میکنیم و به حدی با درون بیگانه شده ایم که برای شما و اکثر مخاطبان سوال میشود که مگر می شود با گذاشتن سر روی زانو به علم رسید؟
پیشنها میکنم برای درک بهتر مساله فیلم ماتریکس را ببینید تا متوجه شوید که بیرون چگونه ما را احاطه کرده که دیگری نگاهی به درون نداریم.
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:
دلبــر والا مقــام
حبـذا پــر نور شــد عالــم ز مه سیمای دوست
بیـن چه زیـبا گشــته دنیا از رخ زیبای دوستگل فشان بیـن گلستان و عطر افشان بوستان
شــد بهار اینـک دوبار از مقــدم والای دوستجشن عیش وبزم نوش وباده وساغر به پاست
هر طرف با ساز ودف بنگر همه شیدای دوستصبحــــدم ســـــر زد ز بیـت میــر عسکر آفتاب
سامره شـــــد پر فروغ از طلعت اعلای دوستمـــدعی کــی مـــــی پذیرد با گلی گلشن شود
گلســـتان گیتی شــده از یک گل رعنای دوستمیمنت بادا محــبان میر و ســرور گشته است
دلبــر والا مقــام و حـجــت یکـــــتای دوستاو عزیز انس و جن باشد به هر وقت و زمان
سامعا بر گو ز جــان تبریــک بر اعزای دوستیکشنبه ۲۹-۱۱-۱۴۰۲
akbar rashidi در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲:
بنظر من که خیلی مفهومش سادست، به این چرخه روزگاربنگری از قامت خمیده ما حاصل شده ودر کنارش جیحون رو همانند میگره که اون هم به این راحتی جیحون نشده و در حقیقت همین رنجهای بیهوده ای که کشیدی دوزخ تو بوده که در پایان با یک بیت دیگه تکمیلش میکنه:خیلی صریح وساده میگه: دمی که آسوده بگذرانی اون فردوس توست.
جهن یزداد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان:
نباشد مار را بچه بجز مار
نیارد شاخ بد جز تخم بد باربرون رو تو به هر راهی که خواهی
همالت سختی و رهبر تباهی
همیشه بادت از پس چاهت از پیش
همه راهت ز نان و آب درویش
کُهش پر برف باد و دشت پُر مار
گیاه او کبست و آب او قار
کژدم در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۹ در پاسخ به محمدرضا جدیدیان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
زیباست 🙂
MAmin samiee در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۰:
سلام
من این شعر( یا حداقل شبیهش ) رو توی کتاب شمس میخونم که خیلی به نظرم جالب و عجیب اومد
تصمیم گرفتم که بیام گنجور و پیداش کنم تا برای دوستام هم نشر بدم
اما متاسفانه با یک شعر کاملا متفاوت و پیچیده روبه رو شدم
چیزی که توی کتاب من(از انتشارات صفی علیشاه و کوشش آقای منصور مشفق)هست اینه
پیر منم ، جوان منم ، تیر منم ، کمان منم
دولت جاودان منم ، من نه منم ، نه من منم
آتش عقل بر فروز،عقل معاش گو بسوز
ظلمت شب چو گشت روز، من نه منم ،نه من منم
هستی ما چو پست شد خورده شراب و مست شد
باز دلم ز دست شد ،من نه منم ، نه من منم
باغ و بهار او منم رونق کار او منم
عاشق زار او منم ، من نه منم، نه من منمسر و من اوست در چمن ، روح من اوست در بدن
نطق من اوست در دهن ، من نه منم ، نه من منم
بر مرا ز جان و دل ، کرد مرا چنین خجل
گفت مگو ز آب و گل ، من نه منم ، نه من منم
ممنون که خوندی
*Nasha در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می نوشت،
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود.
*Nasha در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۴ در پاسخ به علی پور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:
سرده
۱. سرحلقۀ میخوارگان؛ ساقی: ◻︎ سردۀ بزم شراب است امروز / آنکه دی بود امام اصحاب (کمالالدین اسماعیل: ۳۳۰).
سیدرسول عبدی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۴:
ببخشید مصرع اول خبریه یا پرسشی؟
عبدالرضا فارسی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۷:
نهاده همه چشم بر چهرِ شاه
نیما حسینی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:
استاد هلالی با این غزل های عاشقانش آدم رو به وجد میاره
کژدم در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۲ در پاسخ به شاهو مجیدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:
کُشتن درست است. این بیت از نظامی را ببینید:
به بالین شه آمد تیغ در مشت
جگرگاهش درید و شمع را کشت
اگر تلفظی که شما فرمودید درست بود نمیتوانست با «مشت» قافیه شود. میتوانید به لغتنامه هم سری بزنید؛ یکی از معنیهای کُشتن خاموش کردن است ولی کِشتن چنین معنایی ندارد.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل نوزدهم - فرمود که شب و روز جنگ میکنی و طالب تهذیب:
سلام
در بخش سوم اشاره به رباعی شماره 879 دارد آنجا که فرموده :
ای ظل تو از سایه طوبی خوشتر
ای رنج تو از راحت عقبی خوشتر
پیش از رخ تو بنده معنی بودم
ای نقش تو از هزار معنی خوشتر
زیرا هر مریدی که بر شیخ آید اول از سر معنی بر میخیزد ، ومحتاج شیخ میگردد.
شاد باشید
پیک سحری ا در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۴ در پاسخ به آرمان وکیلی صادقی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:
در کدام شاهکار ادبی جهانی شما نژاد پرستی و توهین به نژاد دیگر را دیدی ؟
مسیح در ۱ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:
درود نامتناها:
تفسیری:
بیت اول: اگر در بهاران و هنگام طراوت و سرسبزی (جوانی)، از زندگی لذت نبری، درمانی به جز داغ نهادن(افسوس خوردن) در انتظارت نخواهد بود.
بیت2: حواست باشه که در این کار زیاده روی نکنی و قدری از این لذت بردن را هم برای دوران های بعدی زندگیت بگذاری.
بیت های 3 و 4: حالا که نوبتش هست و فرصت مناسبی داری لذتت رو ببر، وگرنه در این زندگی گذرا، این فرصت دوام مدام ندارد.
بیت های 5و 6 و 7: درضمن حواست باشه که چندان در بند کار و مال اندوزی و آینده نگری هم نباشی، توی این دنیا همه چیز گذری و گذاشتنی هست. یادت باشه گول بازی دنیا رو نخوری و خودتو بیش از حد درگیر نکنی (در عین تلاش و کار، زندگی هم بکن).
بیتهای 8 و9: خب دیگه نصیحت و گفتگو کافیه، از اونجایی که سخاوت و دست و دلبازی کم رنگ و بی فروغ شده، جام باده ای پر کن و سلامتی سخاوتمندان و دست و دلبازان را آرزو کن. مطمئن باش که انسان خسیس و فرومایه چیزی از انسانیت نمیداند، بیا و لذت دنیا(زندگی کردن) را بچش و بچشان و ضمانت درستی این کارت با من.
تفسیری دیگر:
بیت 1و2: حالا که در دوران جوانی و سرزندگی هستی، جام معرفت را نوش کن. اکنون زمان ذخیره سازی برای روز مبادا هست.
بیت های 3 و4: حالا که فرصت داری و زمان مناسبی هست، در پی معرفت باش که در این زمانه گذرا، هیچ چیز دوام مدامی ندارد.
بیت های 5 و 6 و7: مال اندوزی، دلبستگی های دنیوی و درگیر بازی دنیا بودن، کارهای بیهوده ای هستند و هشدار که گول نخوری.
بیت 8 و9: یادت باشه سخاوتمندی و بخشش در این راه بسیار مهم هستند و انسانهای خسیس و فرومایه راهی به رستگاری نمیبرند، پس در راه معرفت گام بردار و بخشنده باش، تضمین رستگاریت با من.
شاه بیت ها یا نکته های مورد اشاره و تامل:
1. توجه به ترتیب و توالی مسائل، ابتدا باید از راه حل های مقدماتی و اصلاح سبک زندگی و داروهای گوارا شروع کرد تا گرفتار راهکارهای سخت نشد.
2. آینده نگری و عاقبت اندیشی کاری درست است. و رویابافی و دربند آینده بودن کاریست نادرست.
3. فرصت و وقت شناسی کاری درست است.
4. توجه به گذرا بودن زندگی امریست منطقی و درست.
5. مال اندوزی، کار درستی نیست.
6. همه چیز دنیا گذشتنی و گذاشتنی هست، و این یک قانون است.
7. چشم داشت دریافت چیزی ارزشمند از افراد فرومایه و پست نداشته باش.
8. همزمان با لذت بردن از دنیا و زندگی کردن، گول بازی دنیا رو نخور و غرق آن مشو.
9. جوانمردی، سخاوتمندی و دست و دل بازی و بخشش از اصول زندگانی درست هستند.
10. خساست و پستی درست نیستند.
ُسید محمد رضا حسینی در ۱ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲: