گنجور

حاشیه‌ها

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

گر ندارد صبر زین نان جان حس

کیمیا را گیر و زر گردان تو مس

 

منظور از کیمیا چیست ؟

فرهاد ریاضی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۵ در پاسخ به حمید دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

زیباترین  تفسیر از این شعر به نظر بنده  

سعمن در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۷ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۵:

سلام و درود بر شما 

از امعان نظر و لطف جنابعالی سپاسگزارم 

شعری نیز در پاسخ به یکی از سروده های ایرج میرزا با مطلع"نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند "سروده ام که به زودی در سایت  ذیل همان شعر   درج و تقدیم خواهد شد.

پاینده باشید.

سعمن در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۳ در پاسخ به الف رارا دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۶:

فکر می کنید زنده نیستند  مهم تفکرات پلیدشه  که زنده است و جولان میده 

اگه اون موقع یه ایرج میرزا داشتیم الان متاسفانه ده ها و صدها  ایرج میرزا داریم  که خود ایرج میرزا پیش اونا کم میاره 

البته همان زمان هم خیلی از شاعران جرات کردند و پاسخ اشعار این چنینی او را دادند.

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:

رمز ننسخ آیة او ننسها

نات خیرا در عقب می‌دان مها

نات خیر چیست ؟

 

سعمن در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۷ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۱:

سلام و درود بر شما 

تیتر وار به نقاط سیاه دوران پهلوی اشاره کردید .

در پناه حق

سعمن در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۲ در پاسخ به Mahmood Shams دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۴:

سلام و درود بر شما 

از امعان نظر و لطف جنابعالی سپاسگزارم 

شعری نیز در پاسخ به یکی از سروده های ایرج میرزا با مطلع"نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند "سروده ام که به زودی در سایت  ذیل همان شعر   درج و تقدیم خواهد شد.

پاینده باشید.

Tavarish در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:

واقعا منوچهر خان عزیز  فوق العاده بود ...ممنون ک اینقد وقت گذوشتی ...ممنون ک هم وطن منی ممنون ک یک ایرانی هستی ...و درود ب عاشقان ادب پارسی شمس الحق عزیز کیخای نازنین و دیگر دوستان و اهل دلان این مرزو بوم ِ سراسر عشق و هنر و ادب و سخاوت و رادمردی و زیبایی ...یزدان را سپاس از اینکه هستید ...

حسن کشکولی ارادتمندتان ...

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۶ - جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت:

مر جفاگر را چنینها می‌دهم

 

پیش پای چپ چه سان سر می‌نهم

 

 

یعنی چه ؟

 

 

عبدالرضا ناظمی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

درود

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش

بد از منست که گویم نکو نمی‌آید

در بازی چوگان  که گوی ( سر ) را با چوگان ( زلف) می زنند و عاشق می کشند  بدشانسی من است که در اثر ضربات و طی بازی  به شکلی قرار گرفته ام  که  معشوق زمانی که می خواهد به سر من ضربه بزند و  سرم را از تن جدا کند بجای آن  ضربه به دل افگارم می خورد و مرا عاشق تر و خون دل تر می کند . خدایش بیامرزاد

سعید سلیمانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴:

تو گفتی که الماس مرجان فشاند ...

مرجان واژه‌ای عربی است. در زبان فارسی از واژهٔ وُسَد (پارسی میانه: wassad) یا بُسَد استفاده می‌شود.[۳]

 

رنگ مرجانی سایه سرخ یا صورتی از رنگ نارنجی است. نام این رنگ برگرفته از یک نوع گل‌سان‌زی دریایی به نام مرجان است.

سعید سلیمانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴:

به هر سو که قارن برافگند اسپ ...

تافتن: برافروختن، روشن شدن، برق زدن، درخشیدن، تابیدن، گداختن.

همچون آتشکده آذرگشسپ یکی از سه آتش پاک و مهم که همواره میتابید و برافروخته بود از چکاچک شمشیرها، همواره جرقه‌هایی زده می‌شد.

سعید سلیمانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۳۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۴:

درخشیدن تیغ الماس گون شده لعل و آهار داده به خون

آهار دادن: پالوده ای که بر کاغذ و جامه مالند. (ناظم الاطباء). آشی که بر کاغذ و جامه دهند که سبب قوت آنها شود. (آنندراج ).

 

لَعل (نارسنگ، حجر سیلان) یکی از سنگ‌های قیمتی است. لعل‌ها از دوره برنز به عنوان سنگ قیمتی و ساینده کاربرد داشته‌اند.

 

لعل واژه‌ای فارسی است و اصل آن لال بوده‌است. آن را در قدیم، لال، بدخشانی، بدخشی و ملخش نیز می‌نامیدند.

 

در لغتنامهٔ دهخدا به نقل از منابع قدیمی می‌نویسد: سنگی ظریف با سرخی درخشنده و از یاقوت سست‌تر است. رنگارنگ است سرخ و زرد و بیشتر سبز و بنفش و بهترینش سرخ...و لعل سبز و کبود را نارسیده گویند و ورا ارزش نباشد.

سعید سلیمانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۳:

همه لشکر نوذر ار بشکریم شکارند و در زیر پی بسپریم

شکردن:  شکار کردن، شکار افکندن، به مجاز از پای درآوردن، درهم شکستن

سعید سلیمانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۳:

بیامد چو پیش دهستان رسید برابر سراپرده‌ای برکشید

ظاهراً دهستان، استرآباد یا همان شهر گرگان کنونی‌ باشد.

الف رارا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۶:

اگر جناب ایرج زنده بود، بعید می دونم جرات گفتن همچین شعری رو داشتین 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۳ در پاسخ به ارغوان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:

درود برارغوان با این استدلال زیبا

با آرزوی شادی

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲:

#غزل شمارۀ _۲۱۲

وزن :فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن

رمل مثمن سالم 

          

۱_هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد

 

یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد

 

 

بجوشد: فوران کند در اینجا یعنی «ازدحام می‌کند» مگس را پَر" یعنی "پر مگس "عسل را یعنی "سر عسل"

معنای بیت: هرکس که شیرینی می‌فروشد مشتریان بر سرش ازدحام می‌کنند، چنین کس یا باید بال مگس را ببندد یا سر ظرف عسل را بگذارد. معشوق زیباروی شیرین نیز خواستاران بسیار دارد یا باید خواستاران را منع کند و یا زیبایی خود را بپوشاند.

۲_همچُنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد

 

هر که درمان می‌پذیرد یا نصیحت می‌نِیوشد

 

همچنان: همان گونه،به همین ترتیب. ور بود: و اگر هم (عاشق) باشد.

به همین ترتیب که درد عشقش درمان‌پذیر است و یا نصیحت دیگران را گوش می‌کند و می‌پذیرد (که دل از معشوق بکند) عاشق نیست و اگر هم عاشق باشد عاشق صادق و پاک باز نیست.

 

۳_گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید

 

ور حریف مجلست را زهر فرمایی بنوشد

 

مطیع خدمتت: کسی که در خدمتگزاری و بندگی تو فرمانبردار است. کفر فرمایی: به کفر گویی امر کنی .زهر فرمایی: به نوشیدن زهر امر کنی.

۴_شمع پیشت روشنایی نزد آتش می‌نِماید

 

گل به دستت خوب رویی پیشِ یوسُف می‌فروشد

خوب رویی: زیبارویی «خوب رویی» فروختن یعنی «زیبایی خود را به رخ کشیدن و به آن نازیدن». معنای بیت: شعله شمع در برابر آتش چهره تو فروغی ندارد، و گل در دست تو هیچ جلوه‌ای ندارد، زیرا به آن می‌ماند که بخواهند در برابر زیبایی یوسف به زیبایی خود بنازد.

 

 

۵_سود بازرگان دریا بی خطر ممکن نگردد

 

هر که مقصودش تو باشی تا نفس دارد بکوشد

 

معنای بیت: عاشق مانند تاجر دریاست که بدون خطر کردن نمی‌تواند سودی به چنگ آورد کسی که بخواهد به وصال تو برسد باید تا واپسین دم تلاش کند.

 

۶_برگ چشمم می نَخوشد در زمستان ِ فراغت

 

وین عجب اندر زمستان برگ های تر بخوشد

 

برگ چشم«برگ چشم»۱_اگر برگ چشم را تشبیه صریح بگیریم در این صورت چشم دست کم از نظر شکل به برگ درخت تشبیه شده است و برگ چشم به معنای خود چشم خواهد بود ۲ می‌توان برگ چشم را کنایه از پلک گرفت.

می‌نخوشد: از مصدر خوشیدن خشک نمی‌شود. زمستان فراق: تشبیه صریح زمستان جدایی دوران سخت و سرد جدایی. معنای بیت: برگ چشم من چشم یا پلک چشم من در زمستان جدایی تو همیشه تر واشک بار است و هیچگاه خشک نمی‌شود و عجب اینجاست که برگ‌های تر در زمستان خشک می‌شوند.

همچنان ناپخته باشد هر که بر آتش نجوشد

 

 

۷_هر که معشوقی ندارد عمر ضایع می گذارد

 

همچنان ناپخته باشد هر که بر آتش نجوشد

ضایعمی گذارد :بیهوده سپری می کند، تلف می کند. آتش:مراد آتش عشق.

 

۸_تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد

 

هم گلی دیده َ ست سعدی تا چو بلبل می‌خروشد

 

رقت نازک دلی، لطف احساس. هم: نیز هم گلی دیده َست سعدی یعنی سعدی نیز گلی دیده است

شرح :محمدعلی فروغی ،حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

افتخار روحی‌‌فر در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۱:

ریخت قدیمی مصرع اول بدین قرار است:

 

" از آن اسپیده بازم همدانی "

 

از ضمیر اول شخص مفرد به معنی "من " است در حالت فاعلی

این دو ضمیر an و az از زبان فارسی میانه در گویش باباطاهر مانده است و هر دو به معنی من است

 

و معنی مصرع را " من آن باز سفید همدانی هستم" گفته‌اند.

Mohammad در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰:

منظور از بیت دوم و عبارت پشت چوگانست چیست؟

۱
۴۵۵
۴۵۶
۴۵۷
۴۵۸
۴۵۹
۵۲۶۸